وصال روحانی
نتایج ضعیف تنیس ایران در مسابقات اخیر گروه سوم آسیا در چارچوب جام دیویس 2019 و آخر شدن تیم ملی کشورمان در میان 8 تیم حاضر در این دسته و ارجاع تبعی آنها به پیکارهای موسوم به منطقهای (Zonal) به گونهای نگرانکننده بوده است که جامعه تنیس ایران به رغم خو کردن به انواع ناملایمات طی 35 سال اخیر از خود میپرسد اتفاقات و نتایج بعدی تا چه حد میتواند تلختر و بدتر باشد.
با وجود این فرشاد صفتی مدیر تیمهای ملی تنیس ایران و پسر ارشد منوچهر صفتی دبیر اواخر دهه 50 و اوایل دهه 60 فدراسیون تنیس که تیمهای ملی 8 رده سنی مختلف پسران و دختران زیر چتر نظارت وی فعالیت میکنند، معتقد است فدراسیون و شخص سعید احمدوند سرمربی تیم ملی قصوری نداشتهاند و نفراتی که به آوردگاه سنگاپور (محل برگزاری رقابتهای گروه سوم آسیا) برده بودند، دار و ندار ما در شرایط فعلی بودهاند و اگر برخی افراد وارد چرخه کار نشده و به سنگاپور اعزام نشدند، بهدلیل روی برگرداندنشان از عرفها و قواعد حضور در تیم ملی بوده و به روایتی از ما است که بر ما است. صفتی البته راههایی را هم برای کاسته شدن از ضایعات و بهتر شدن نسبی نتایج تیم ملی در میادین بعدی قایل و احتمالهایی را هم در این زمینه متصور است.
آقای صفتی، آیا با سیاست سعید احمدوند در زمینه اعزام سه جوان کمتجربه به مسابقات اخیر سنگاپور (البته سوای شاهین خالدان پرتجربه) موافق بودید؟
بله، با اینکه شاید دو سه تنیسور دیگر ما به لحاظ کلاس و کیفیت بازی بهتر از آرش (مهدی) و کیارش سوری و حسام یزدی باشند اما الان در ردهبندی تنیس و در میان افرادی که دایماً در مسابقات شرکت میکنند همینها در ردهبندی ما اول تا سوم هستند.
اما چطور میشود امثال حمیدرضا نداف و امیر والا معدنچی و حتی انوشا شاهقلی را نادیده گرفت؟
وقتی آنها در تعدادی قابل ملاحظه از مسابقات داخلی شرکت نمیکنند، چطور میتوان آنها را در ردههای بالای ردهبندی قرار داد؟ تنیس مثل سایر ورزشها حساب و کتاب و جدول دارد و فقط وقتی در بالاهای جدول میایستید که دایماً در مسابقات حاضر شوید و امتیاز جمع کنید و این کاری است که افراد نام برده شده توسط شما اخیراً کمتر انجام دادهاند.
آیا یک ملاک مهم انتخاب نباید تجربه بینالمللی باشد؟
بله، ولی به شرطی که شرکت مردان زبده تنیس ما در رقابتهای قارهای و جهانی مستمر باشد. الان تنیس جهان و قواعد و عرف و فرمول امتیازدهی آن حکم میکند که شما در طول سال حداقل 75 مسابقه رسمی انفرادی در تورنمنتهای مختلف برگزار کنید و با توجه به اینکه جداول اصلی اکثر این مسابقات 32 نفر است و یک فرد متقاضی قهرمانی باید 5 دیدار متوالی را ببرد تا به هدفش برسد، شما باید در 15 تورنمنت حضور یابید. برای تنیسورهای حرفهای و شاخصتر قضیه از این هم فراتر میرود و آنها در طول 52 هفته سال حداقل 35 هفته و در اکثر موارد 45 هفته راکت به دست هستند. این را قیاس کنید با رهاوردها و آمار تنیسورهای خودمان که گاهی به 8 هفته در سال هم نمیرسد و پرمسابقهترین مرد تنیس ما نیز که همانا شاهین خالدان است و سالی حدود 30 هفته به میدان میآید، اصلاً ساکن ایران نیست و در آمریکا زندگی میکند.
اما حضور دایمی در رقابتهای برونمرزی به قصد کسب و اندوختن امتیازات در جداول ATP (اتحادیه تنیس حرفهای مردان) و IFT (فدراسیون بینالمللی تنیس) خرج زیادی دارد که از حد جیب و دارایی تنیسورهای ما بسیار فراتر میرود.
خب ما هم کمکهایی به آنها میکنیم. از مدتی پیش به همهشان ابلاغ کردهایم که اگر در مسابقات بینالمللی و برون مرزی مثل فیوچرزها و ساتهلایتها هر تعداد دور و مرحله که پیروز شوند، پاداش نقدیاش را از فدراسیون میگیرند و این سوای پولی است که مجریان همان تورنمنتها در ازای همان بردها به این تنیسورها میدهند. حتی یک راند برد نیز پاداش نزد ما دارد که تقدیم این دوستان میکنیم. کمکهای ما در برخی موارد از این هم فراتر میرود و گاهی و تحت برخی شرایط حاضریم پول بلیت سفر این تنیسورها به تورنمنتهای خارجی را نیز بپردازیم.
ولی ما مدتی خودمان هم تورنمنتهای بینالمللی برگزار میکردیم.
بله، تا همین سال پیش برخی مسابقات فیوچرز را در محلهایی مثل تهران و کیش برگزار میکردیم ولی آنها به زمانی مربوط میشدند که قیمت ارز خارجی که جوایز این دست تورنمنتها با آن اهدا میشود، اینقدر بالا نبود. در آن زمان میشد دو هفته متوالی از پیکارهای فیوچرز را با 660 میلیون تومان جایزه برگزار کرد و با ارز رایج فعلی و اینکه دلار دولتی در دسترس نیست اینک چیزی حدود 4 میلیارد برای ما آب میخورد.
سران ورزش هم اصرار در کم کردن تعداد سفرهای خارجی دارند.
همینطور است. اگر بساط و هزینههای قبلی برقرار بود ما خودمان کمک میکردیم که تنیسورهای ما به تعداد قابل توجهی از رقابتهای برونمرزی طی هر سال گسیل شوند اما این امر اینک میسر نیست.
از نظر شما نحوه تدارک و میزان و شکل آمادهسازی تیم ملی تنیس ما برای رقابتهای اخیر دیوس کاپ که به بنبست سنگاپور منتهی شد، خوب و کافی بود؟
دوستان شش ماه روی این قضیه کار کردند و وقت کلانی صرف این قضیه شد اما مسأله این است که ما نباید فقط شب امتحان درس بخوانیم. موفقیت در روند فعلی تنیس جهان با همه مشخصههای مافوقحرفهای آن، مستلزم حضور وسیع در تمامی میدانها و ردهها و حداقل 75 درصد آن است و فقط با تمرین در داخل کشور و اردو گذاشتن کارها به سامان نمیرسد. الان حتی روال و فرمول برگزاری مسابقات دیویس کاپ را هم تغییر دادهاند و این تغییرات به رقابتهای گروه جهانی هم که 16 تیم زبده دنیا را در بر میگیرد، بسط یافته است.
گروههای سهگانه آسیا چه تغییراتی کردهاند؟
چگونگی و شرح این تغییرات شهریورماه اعلام میشود و تا آنجا که ما میدانیم، شاید از این پس گروه سوم آسیا را هم به طور مجتمع نداشته باشیم و برای تیمهایی که در دستههای اول و دوم آسیا قرار ندارند، یک روال و فرمول منطقهای بگذارند. تحت هر شرایطی باید برای فوریه 2020 (بهمن 1398) مهیا باشیم، زیرا احتمال نخستین دیدار ما و نظایر ما در چارچوب جام دیویس 2020 در این تاریخ برگزار خواهد شد.
پایه تغییرات جدید در تنیس چیست؟
مثل معمول رسیدن به پول و درآمد بیشتر. شرکتی که جرارد پیکه فوتبالیست معروف باشگاه بارسلونا و تیم ملی اسپانیا از مالکان اصلی آن است، در تدوین این تغییرات و تجاریسازی جدید تنیس حرف اول را میزند. قدر مسلم اینکه فرمولها و دستورالعملهای آنان ابتدا بر این نکته و خواسته متمرکز است که کشورها با تنیسورهای درجه اول خود وارد جام دیویس شوند و کار را سرسری نگیرند و از نفرات معمولی و سطح پایینشان بهره نگیرند.
تورنمنتهای ATP (اتحادیه تنیس حرفهای مردان) چه تأثیری از این قضایا میپذیرند؟
آنها همچنان ستاره محورتر میشوند. به ردهبندی جهانی که نگاه کنید، نفرات دوم و سوم آن رافائل نادال 35 ساله و روژه فدرر 38 سالهاند و حتی نفر اول که نواک جووکویچ است در مرز 33 سالگی قرار دارد. FTF کلاهش را قاضی کرده و دیده در دو دهه اخیر هیچکس تداوم این سه نفر را نداشته و در نتیجه برای پولسازیهای بعدی نیز روی آنها حساب باز کرده است. تنیس بدون ستارهها هیچ است و نامهایی امثال استانیسلاس واورینکا، دومینیک تیم و الکساندر زورف به رغم تمامی دستاوردهای مهمشان به اندازه آنها نمیفروشد و سرمایه به بار نمیآورد.
راهحل مشکلات و طرق جا افتادن ما در این چرخه سخت و تازه چیست؟
باید نوع بازی با این شاخصهها را بلد باشیم و به خوبی با آن کنار بیاییم. وقتی از تنیسورهای نامدارمان به خاطر عدم شرکت کافی و حتی اندک در تورنمنتهای بینالمللی گلایه میکنیم، به همین سبب است و آنها ترجیح میدهند در خانه بمانند و شاگردانی را بگیرند و با پول تدریس آنها و حضور در چند تورنمنت داخلی امرار معاش کنند. آنها از یاد بردهاند که در بعضی موارد در تورنمنتهای خارجی مسوولان حتی پول غذای تنیسورهای شرکتکننده را میپردازند و مثلاً 65 یورو از این طریق رایگان تمام میشود. شرایط امروز و حتی دیروز تنیس گواهی میدهد که به محض پایان کار در یک تورنمنت شال و کلاه کنی و به سمت رقابت بعدی بروی. اسفند سال پیش که به «فیوچرز»های کشور تونس رفته بودیم، بعد از پایان کار همگی به تهران برگشتیم و سرمان گرم عید نوروز و سایر قضایا شد اما همان تونسیهای ظاهراً بیامکانات چمدانشان را بستند و راهی فیوچرزهای بعدی در سایر کشورها شدند و فیوچرز بعدی ما همان سه تورنمنت سنگاپور بود که ما فقط به آخرین آنها رسیدیم و بین تونس و سنگاپور سه ماه فاصله زمانی بود.
آیا همه اینها نتایج فاجعهبار حاصله در دیویس کاپ سنگاپور را توجیه میکند؟
«بله» میکند. این را هم به یاد داشته باشید که کیفیت کار بچههای ما به همان اندازهای بد نبود که نتایج گواهی میدهد. مثلاً همه میگویند چرا 3 بر صفر به مالزی باختیم حال آنکه همان دیدار و به واقع دو مسابقه انفرادی و یک بازی دوبلمان با مالزیاییها مجموعاً 9 ساعت طول کشید و آرش سوری سه تا ست پوینت (امتیاز آخر مسابقه) مقابل رقیب مالزیاییاش داشت که اگر میبرد، شاید قضایا قدری تغییر میکرد. با این حال این باختها یک هشدار جدید و بسیار جدی به تنیس ما است و به وضوح میگوید که اگر از خواب غفلت بیدار نشویم و رویه کارمان را عوض نکنیم و با الزامهای روز همسو نشویم، شرایطمان از اینی که هست نیز بدتر خواهد شد. این یک واقعیت مسلم است که از قطار پرشتاب تنیس دنیا بدجوری جا ماندهایم.
نزدیکترین الگوی داخلی موفق برای تقلید کردن کدام است؟
ردههای سنی پایه خودمان بهترین الگوها و چوبخطها در این زمینه هستند. مدیریت و اجرای کارها در این زمینهها کاملاً با خودمان است. یعنی ما تنیسورهای نونهال و نوجوان کشور را در طول سال در مسابقات مشخص و متعدد داخلی شرکت میدهیم و به کارآیی لازم میرسانیم و سپس خودمان آنها را در رقابتهای قارهای به میدان میفرستیم و آمادگی ذهنی و کیفیت فنی بالای آنها باعث شده که در اکثر مسابقات این ردهها به عناوین بالا برسند و مثلاً قهرمان غرب آسیا شوند و در کل آسیا هم روی سکوی افتخار بایستند. اگر بزرگسالان شاخص تنیس ما نیز پیرو و مجری این طرحها باشند، کار آنان هم سادهتر و موفقیتهایشان بسیار بیشتر خواهد شد. ما قبلاً تا ردههای 500 و 700 تنیس انفرادی مردان جهان بالا میآمدیم اما حالا به 800 هم نمیرسیم، پس تنیسورهای ملیپوش ما باید بپذیرند که در این کارزار کم آوردهاند و بدتر از همه اینکه خیال قبول این ضعف و پذیرش این وضعیت و تلاش برای جبران را هم ندارند.