وصال روحانی
مسوولیت فدراسیون فوتبال و سازمان لیگ تا به کجا میرود؟
این لیگ ناامن
اگر یکی از وظیفههای اصلی کمیتههای انضباطی و اخلاق فدراسیون فوتبال و همچنین سازمان لیگ را منزهسازی نسبی محیطهای برگزاری مسابقات لیگ بدانیم (که جز این هم نیست) مجبوریم اذعان کنیم که هیچیک در انجام این مهم موفق نبودهاند. هفته و فصلی نیست که در آن ازدیاد تنشها و بالا رفتن التهابها و بیحوصلهتر شدن زیادهخواهان بساط تند تازهای را برای مسابقات لیگ فراهم نیاورد. اینگونه بیطاقتیها و زیادهرویها گاه به سنگاندازی از روی سکوها و کتککاریهای وسیع و به تبع آن مصدومیتها و جراحتهای خطرناک تماشاگران نیز منجر شده و همسو با آن رنگ و نمای عدالت نیز از آسمان لیگ متفرق و دور شده و این بدترین چیزی است که برای یک دوره مسابقه طولانیمدت مانند لیگ قابل شکلگیری و پرضررترین عارضه برای هر رقابت داخلی است. وقتی سکوها آماج حملات و امنیت قربانی تندروی مشتی آدم سودجو میشود، به نتایج لیگ نیز نمیتوانید اعتماد و استناد کنید زیرا در محیطی امن و آسوده و با ارواح و جانهایی در آسایش و فراغ خاطر بهتر میتوان به اجرای فوتبالهای مورد نظر دست زد و به نتایجی رسید که در شأن و ظرفیت و توان تیمها است و طبعا در ناامنی چنان نمایشها و نتایجی شکل نخواهد گرفت.
شاید بتوان از نیروی انتظامی هم طلب مشارکت بیشتر را در این موضوع کرد اما مسوولیت اصلی بر عهده فدراسیون و سازمان لیگ و سایر عوامل اجرایی مسابقات است تا محیطی را بهلحاظ کیفی و امنیتی و سازماندهی ایجاد کنند که همه عوامل و فاکتورهای آن حسابشده و هر چیزی سر جای خودش نشسته باشد و اگر چنین باشد، تماشاگران ناآرام نیز فرصت و مجال و شهامت آشوبگری و خسرانسازی را نخواهند یافت و مجبور به ترک ورزشگاهها و صحنه ورزشی خواهند شد. اتفاقات تلخ در مسابقه برگشت پرسپولیس با سپاهان در لیگ برتر و تکرار و بسط یافتن آن به دیدار اخیرشان در جام حذفی نشان از این داشت که مقامها و مسوولان ذیربط درسی لازم را برنگرفتهاند و ساز و کارهایشان برای مهار این کجمداریها کفایت نمیکند. نسبت دادن این اتفاقات به مشتی افراد که آنها را تماشاگرنما توصیف میکنند چاره کار نیست زیرا التهابها روی سکوها فراگیرتر و تاثیرگذارتر از چیزی است که قشر قلیلی را دربر بگیرد و عمومیت آن نشان از ریشه گرفتن هرچه بیشتر جوانههای ناامنی در استادیومها دارد و چنانچه این مسائل جمعآوری و مهار نشود به فجایع تاسفباری منجر خواهد شد و شاید خدای ناکرده سر و ته قضیه با یکی، دو تلفات نیز جمع نشود. متاسفانه عوامل بازدارنده و تمهیدات محدود کننده فدراسیون و سازمان لیگ به جریمه و محروم کردن تیمها و نفرات خاطی و بدرفتار محدود شده و گاهی در احکام صادره از سوی کمیتههای انضباطی و اخلاق نیز دست برده و قضایا تلطیف میشود تا مبادا تعداد محرومان زیاد و تیمها بیش از حد مغبون شوند، اما حقیقت امر این است که باشگاهها با عدم ساماندهی درست مسائل مرتبط با لیدرها و کانونهای هواداریشان سهم مهمی در ازدیاد تنشها و برخوردها روی سکوها دارند و مدیران فدراسیون نیز نتوانستهاند باشگاهها را به داشتن حس مسوولیت بیشتر در قبال این اتفاقات مجاب و آنها را وادار به رعایت بیشتر و بهتر روند منزهسازی استادیومها از طریق حسن رفتار نفرات و هوادارانشان کنند و متاسفانه قضایا برعکس است و فلان بازیکنان بهمان باشگاه سالها است که به بددهنی و دشنام دادن و زیر پا گذاشتن قواعد اخلاقی شهرهاند و نهتنها فکری برای تادیب آنها نشده بلکه هر ماه و هر فصل پرتوقعتر و کینهتوزتر هم شدهاند. تا زمانی که سازمان لیگ و نهادهای مختلف فدراسیون بنا بر مسامحه و ارفاق به خاطیان را دارند و انواع تخلفهای رفتاری و حرفهای با دیده اغماض نگریسته میشود، لیگ هم به پرتگاه سقوط نزدیکتر خواهد شد و این نه یک روند با اثرات مثبت و تطهیر لیگ از بدکرداریها، بلکه تشویق بداندیشان به تخطیهای بیشتر خواهد بود. لیگ مثل شهر بیکلانتری شده که آدم بدهای آن دائما آتش میسوزانند و هرچه میخواهند میکنند و این قوت قلب را دارند که تادیبی اساسی در کار نیست و خسرانی را متحمل نمیشوند و فقدان امنیت نیز مسالهای مهم برای آنها و اطرافیانشان نیست زیرا برای تامین امور دلخواه خود حاضرند هر بها و هر قیمتی را بپردازند. از همه جالبتر در این میان اصرار عدهای برای آزادسازی ورود بانوان و خانوادهها به چنین ورزشگاههایی است؛ مکانهایی که نه فقط انواع بدآموزیها از طریق زبانهای ویرانگر صورت میگیرد، بلکه گاه امنیت جانی هم به حداقل میرسد.