پول برای تراکتور آرامش نیاورده است
زنوزی، گرفتار بحرانهای خودساخته
فاطمه پوریوسف
در روزهای تعطیلی فوتبال، تراکتور با جنجال غیرمنتظرهای روبهرو شده است. شروع ماجرا به مصاحبه تند زنوزی برمیگردد که نصیرزاده و خطیر را به تبانی در پروندههای حقوقی باشگاهش متهم کرده است. مالک تراکتور معتقد است لودوویچ دلشات، وکیل خبره سوئیسی که از مسیر خطیر و سپس نصیرزاده به باشگاه وصل شده، عمداً لایحههای ضعیفی تنظیم کرده تا باشگاه در چند پرونده مهم بازنده شود.
زنوزی با اشاره به پرونده استوکس و اروین، دو مهاجم خارجی سابق تراکتور گفت: «در پروندههایی که تمام مستندات به نفع باشگاه بود و بازیکنان تمام دستمزد خود را طبق قرارداد دریافت کرده بودند و مستندات آن نیز موجود است، استوکس و اروین بدون اجازه باشگاه به تمرینات ملحق نشده و به طور یکطرفه و بدون دلیل موجه، قرارداد خود را فسخ کرده بودند. در جلسه حضوری در استانبول، وکیل (لودوویچ دلشات) تمام مستندات را با جزئیات بررسی کرد و اطمینان داد که با توجه به تجربه 10 ساله خود در ارکان قضایی فیفا، این پروندهها به نفع باشگاه تراکتور خاتمه مییابد اما در حالی که منتظر محکومیت این دو بازیکن بودیم، با حکم عجیب فیفا علیه باشگاه مواجه شدیم و پس از بررسی لایحه دفاعی ایشان توسط سه وکیل ورزشی داخلی و دو وکیل کارکشته خارجی، متوجه شدیم ایشان لایحه را به طور ناقص ارائه داده است. چگونه ممکن است وکیلی که 10 سال در بالاترین ارکان قضایی فیفا حضور داشته است، ابتداییترین کار در لایحهنویسی، یعنی استناد و استفاده از مستندات کتبی را لحاظ نکند؟ این موضوع را با استفاده از بهترین وکلای خارجی در حال اثبات هستم و عواقب سنگینی در انتظار این وکیل است.»
البته طرف دیگر ماجرا این اتهامات را قبول ندارند. نصیرزاده درباره این اتهام گفت: «اصلاً این موضوعات نیست. در این رابطه هیچ چیز نمیگویم و سکوت میکنم. اشکالی ندارد، ایشان بزرگ ما هستند و هر چیزی که دوست دارند، میتوانند بگویند.»
پاسخ خطیر اما تندتر بود و مدعی شد که از مالک تراکتور به خاطر طرح این اتهامات شکایت میکند.
پروندههای حقوقی فوتبال پیچیدهتر از آن است که بتوان صرفاً با ادعای یکی از طرفین دعوا، دیگری را مقصر دانست و نیاز به دانستن جزئیات و نظر کارشناسان است. مثلاً درباره دو پرونده تراکتور زیر نظر دلشات گفته میشود که او توانسته تخفیف خوبی بگیرد. وکیل سوئیسی مبلغ درخواستی یک میلیون و ششصد هزار یورویی استوکس را به 500 هزار یورو و پرونده یک میلیون و پانصد هزار دلاری کنستانت را به رقمی در حدود 400 هزار یورو رسانده است. به بیان دیگر برخی معتقدند لودوویچ دلشات در پروندههای کنستانت و استوکس نباخته و بلکه توانسته تخفیف خیلی خوبی هم برای تراکتور بگیرد.
جاهطلبی بدون برنامه
تراکتور با مالکیت زنوزی باشگاه جاهطلبی است که از هزینه کردن ابایی ندارد و تلاش کرده با جذب ستارگان ایرانی و خارجی به قهرمانی لیگ، آرزوی دیرینه هوادارانش برسد.
مالکیت خصوصی تراکتور را از استقلال، پرسپولیس و سپاهان، سایر مدعیان لیگ متمایز کرده است. اگر بدهیهای کلان برای استقلال و پرسپولیس دردسر زیادی بوجود آورده و آنها با فهرستی طولانی از مربیان و بازیکنان طلبکار روبهرو هستند، تراکتور زنوزی هیچوقت چنین مشکلی نداشته و تقریباً هر بازیکنی را که مایل بوده به تبریز برده است. بهترین نمونه اشکان دژاگه است که برای تمام تیمهای بزرگ لیگ یک انتقال رویایی محسوب میشد ولی در نهایت پیشنهاد تراکتور بود که او را متقاعد کرد وارد فوتبال ایران شود.
این توانایی مالی اما نتوانسته تراکتور را از حاشیهها دور کند و مهمتر از آن نمود چندانی در عملکرد تیم نداشته است. اکثر کارشناسان فوتبال معتقدند که باشگاهها با مالکیت خصوصی وضعیت بهتری خواهند داشت و بسیاری از مشکلات فعلی باشگاههای لیگ برتری را نتیجه مالکیت دولتی میدانند. با این حال تراکتور به عنوان یک باشگاه خصوصی و پرطرفدار از این نظر نتوانسته الگوی مناسبی برای دولتیها باشد و دردسرها و مشکلاتش کمتر از دیگران نبوده است.
زنوزی که در سال 97 مالکیت تراکتور را به دست آورد، بر این باور است که با تزریق پول میتواند مسیر موفقیت را کوتاهتر کند، در حالی که تجربه فوتبال نشان داده که پول به تنهایی چارهساز نیست و باشگاههای متمول هم برای رسیدن به قله نیاز به برنامه بلندمدت و استراتژی دارند.
او فصل قبل را با جان توشاک شروع کرد، در میانه راه هدایت تیم به دستیار او محمد تقوی رسید و در نهایت تراکتور فصل را با ژرژ لیکنز تمام کرد. این حکایت در لیگ نوزدهم هم در حال تکرار شدن است؛ دنیزلی در شروع فصل با سر و صدای زیادی به تبریز آمد ولی با اولین افت تراکتور جایش را به احد شیخلاری و سپس ساکت الهامی داد. هر مربی برای ساختن تیم جدید و رسیدن به موفقیت نیاز به زمان دارد ولی مدیریت تراکتور نشان داده که صبور نیست و با چند نتیجه ضعیف عذر مربیاش را میخواهد. البته این رویه پیش از آمدن زنوزی هم وجود داشت و تراکتور در نتیجه فشار و انتظارات بالای تماشاگران به ندرت توانسته فصل را با یک مربی شروع کند و با همان مربی به پایان ببرد، با این حال انتظار از مالک یک باشگاه خصوصی با مدیران دولتی فوتبال که همیشه خطر برکناری را احساس میکنند، متفاوت است. او میتوانست بدون توجه به فضای احساسی هواداری، مدیریت باثباتتری در پیش بگیرد. هر بار تغییر مربی به معنی شروع از نقطه صفر و بر هم زدن ساختار تیم است و حضور شش مربی در کمتر از دو فصل نتیجهای جز آشفتگی نداشته.
این رویه احساسی در خرید بازیکنان خارجی هم دیده میشود، از جمله کوین کنستانت که با سر و صدای زیادی به تبریز رفت ولی خیلی زود مشخص شد که به دلیل مشکل قلبی نمیتواند برای تراکتور به میدان برود. خطیر که از طریق نصیرزاده همکاریهایی با تراکتور داشته، درباره ماجرای عقد قرارداد با هافبک سابق میلان گفت: «اینکه شما قبل از بستن قرارداد با هر بازیکن تست پزشکی بگیرید یک اصل در فوتبال است و انجام تست پزشکی بعد از قرارداد قابل قبول فیفا و هیچ نهادی نیست. در باشگاه تراکتور با این بازیکن قرارداد ۴ ساله بستند و حتی زنوزی به مدیران باشگاه گفت با این بازیکن هر چه زودتر قرارداد امضا کنید و بعد از او تست پزشکی گرفتند و گفتند قلب بازیکن مشکل دارد. آنها از بازیکن شکایت کرده و قراردادش را یکطرفه فسخ کردند و او هم از این بابت از باشگاه شکایت کرد.»
بخشی از خشم زنوزی احتمالاً ناشی از این است که تراکتور به اندازه هزینههایش نتوانسته نتیجه بگیرد. این تیم لیگ هجدهم را در رده پنجم به پایان رساند و در فصل جاری هم با ده امتیاز اختلاف نسبت به پرسپولیس صدرنشین بخت زیادی برای قهرمانی ندارد. درباره تراکتور شنیده میشود که حرف اول و آخر درباره تصمیمات مهم با زنوزی است ولی انتقالات پرحاشیه، تغییرات پرشمار مربیان و پروندههای انضباطی اخیر محدودیتهای این روش مدیریت را به او یادآوری میکند. برای مالک تراکتور راه حل بهتر شاید این است که نگاه مدرنتری به باشگاهداری داشته باشد، کار را به یک تیم مدیریتی مطمئن بسپارد و بر اساس یک برنامه بلندمدت حرکت کند وگرنه تیم تبریزی کار سختی برای خروج از این دور تسلسل خواهد داشت.