|
برای او که مرگ را زندگی کرد
علی ورامینی
وقتی بغضم ترکید
این یکی از آخرین یادداشتهای مهدی شادمانی برای رسانههای ورزشی است؛ یادداشتی که در تاریخ 3 دیماه سال 1397 بهمناسبت درگذشت استانکو نوشته شد. حالا که در غم از دست دادنش نشستهایم، خیلیها او را نه از نزدیک که در فضای مجازی و با توییتهایش میشناسند. شادمانی برای اهالی رسانه اما تنها به همین چند سال اخیر ختم نمیشود که سابقه 15سال روزنامهنگاری ورزشی، او را برای جامعه ورزشینویسان به همکار و رفیقی قدیمی تبدیل میکند. بازنشر این یادداشت برای آنها که جدا از فضای مجازی، کمتر با قلمش آشنا بودند، میتواند نگاه بهتری بدهد. کسی که با رسانههای همشهری جوان، جهان فوتبال و دنیای ورزش همکاری داشت و دیروز (شنبه 9 شهریورماه) پس از مبارزهای طولانیمدت با سرطان، از دنیا رفت. شادمانی در سالهای آخر با در میان گذاشتن تجربیاتش از زندگی با سرطان و امیدی که به ادامه زندگی داشت، در مسیر این مبارزه سخت همراهان زیادی پیدا کرده بود. آخرین نوشته بهجامانده از مهدی شادمانی
در کتاب زانتشنگان نوحــــه امسال جور دیگری است
«روضه پسر در کنار پدر، جانت را میگیرد و جانت میدهد. تکاندهنده است و به نظرم محرم را باید تکاندهنده شروع کرد.» مهدی شادمانی این جمله را در روایت دوازدهم کتاب کآشوب نوشته و حالا با مرگش، کاری کرد که محرم برای همه تکاندهنده شروع شود. کسی که به دوستانش وصیت کرده بود که اگر بودند و او نبود، در مراسم تشییع جنازهاش بگویند که یک دم «علمدار نیامد» برایش بخوانند. گفته بود خدا را چه دیدید. علمدار آمد، مادر بزرگوارشان هم آمد. این آرزومه. روایتی از عشق و امیدی که سرمایه شادمانی بود زنی که ماند
یکی، دو ساعت آخر، وقتی داشت هوشیاریاش رو از دست میداد، خانمش از استیصال بهش گفت: «مهدی! من ناآرومم. یه ذره برام بخند.» سرش رو بلند کرد. نگاش، چشماش، خنده نحیف بیجونش جلوی چشممه. خندید. بعد سرش رو گذاشت روی بالشت و بعد دیگه چیزی نبود جز سکوت. سکوت مرگ!
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|