printlogo


کد خبر: 56214تاریخ: 1394/8/27 00:00
چالش‌های بزرگتر برای مدیران فوتبال ایران
این است که کی‌روش را می‌خواهیم





فرشاد کاس‌نژاد
این استعفای کی‌روش و کوشش برای رسیدن خودش و تیم ملی به مطالبات تازه، شاید بازی رسانه‌ای کی‌روش برای ساختن فضای بهتر حوالی خودش باشد اما سرنوشت فوتبال ایران با همین موضوع گره خورده که چه امکاناتی برای کار بیشتر ایجاد می‌شود. معجزه کی‌روش همین ساختن است و او برای ساختن، امکانات بهتر طلب می‌کند. معجزه کی‌روش همین جریان‌سازی‌ها هم هست، اینکه بتواند مدیران فوتبال ایران را به کارهای بزرگتر دعوت کند و برای آنها چالش‌های بزرگتر بسازد. این است که کی‌روش را می‌خواهیم وگرنه چه کسی حوصله جدل‌های رسانه‌ای او و اغراق‌هایش درباره پیروزی مقابل ترکمنستان و گوام را دارد؟

کی‌روش را نه فقط با عنوان کارلوس کی‌روش، بلکه به عنوان نمادی از حضور مربیان خارجی در ورزش ایران باید دید و به بررسی‌اش نشست. درباره او فارغ از موفقیت‌ها و ناکامی‌ها، فارغ از سوءرفتارها و بدخلقی‌ها و زیاده روی‌هایش نیز باید بحث کرد. او با این اعلام استعفای آخرش، با مطالباتی که سختگیرانه‌تر از پیش مطرح کرده، دنبال ساختن فضایی بهتر برای کار و دنبال بیرون راندن مخالفان از این رینگ خودساخته است اما مطالبات او برای تیم ملی هم می‌تواند اتفاقات بهتری را رقم بزند. فوتبال ایران اگر به مربیان خارجی درجه اول نیاز دارد، یک دلیل مهم‌ترش این است که به واسطه حضور آنها خود را اصلاح کند و در زیرساخت‌ها و امکانات تکانی بخورد، همان تحرکی که بدون حضور درجه اول‌ها و بدون مطالبات و سختگیری‌های آنها بعید است نصیب فوتبال ایران – با این مدیرانش- بشود.
با کارلوس کی‌روش از روزهای آغازین ورودش با این نگاه و با این دغدغه‌ها شروع کردیم که معجزه‌اش باید ساختن باشد، از نوع معجزه مربیانی که هنوز ساختن را مربیگری می‌دانند. اردشیر لارودی در نخستین روزهایی که کارلوس کی‌روش به فوتبال ایران آمد، اینچنین خوشامد گفته بود: «کی‌روش از مربیان متعارف امروزی فوتبال نیست. در گذشته، 30 یا 40 سال پیش، مربی بازیکنش را می‌ساخت، مربی تعمیرکاری نیز می‌کرد ولی امروزه نه فقط در مربیگری بلکه در هر کاری فقط قطعه عوض می‌کنند، ساختن به معنای قدیمی‌اش دیگر جایی در افکار آدم‌ها ندارد. شاید از آخرین بازمانده‌های نسلی که می‌ساخت و تغییر می‌داد، کی‌روش باشد. تصور من این است که کی‌روش به ساختن علاقه‌مند است و در مربیگری با تولید بازیکن ارضا می‌شود و از تاثیرگذاری نوع مورینیو لذت نمی‌برد. در فوتبال ما اتفاقا به همین نوع مربی نیاز داریم چون بازیکنانی داریم که قابل تغییر یافتن و ساخته شدن هستند.»
اردشیر لارودی برای آنکه دقیق‌تر بگوید کی‌روش از کدام دسته است، مثال‌هایی را از فوتبال ایران مطرح کرده: «رایکوف، استاد این کار بود، استاد ساختن و تربیت کردن. همه مربیان یوگسلاوی سابق همین بودند. آنها آموخته بودند که باید بسازند و بفروشند. درآمد فوتبال آنها از تبلیغات و... نبود. آن سال‌ها تبلیغات معنایی نداشت. ایویچ که کار در آژاکس را نیز تجربه کرده بود‌ از همین تبار مربیان بود. او در تیم‌ملی ایران می‌خواست دفاع خودش را بسازد، با مدافعانی تازه که 2-4-4 را آنطور که ایویچ می‌خواست بازی کنند. 7 گل از رم خورد و نترسید اما فرصت چندانی برای ساختن نیافت. حتی بلاژویچ هم مثلا نیکبخت را به حمله برد و از نکونام جانشین بهتری برای کاویانپور ساخت. رحمان را آورد و...» موضوعی که این روزها نیز باید مطرحش کرد را اردشیر لارودی پیش‌ترها مطرح کرده بود؛ اینکه آیا کی‌روش برای ساختن و تغییر دادن و تعمیر کردن در فوتبال ایران، در این معدنی که در آن جست‌وجو می‌کند، چیزی در خور ساختن تیمی بزرگ می‌یابد؟ اردشیر لارودی اینچنین بحث را باز کرده و گسترش داده بود: «باید ببینیم چقدر قابلیت استفاده از کی‌روش را داریم. من به زیرساخت‌های فکری فوتبال ایران اشاره دارم. یک روزی بیلی بینگهام به ایران آمد تا کلاس‌های 2 ماهه سری «آ» را برگزار کند. پس از چند روز گفت هم زمان این کلاس‌ها باید کوتاه شود و هم سطح کلاس از «آ» به «ب» منتقل شود. مربیانی که در لیگ برتر فوتبال ایران هم کار می‌کردند، ظرفیت پذیرش کلاس‌های بیلی بینگهام را نداشتند. حالا باید دید که فوتبال ایران ظرفیت کار با کی‌روش را دارد؟ »
کی‌روش برای رسیدن به هدف‌هایش بی تردید باید بر مطالباتش پافشاری کند. کی‌روش اما این کار را همیشه با جنگ رسانه‌ای و با ساختن شائبه‌هایی مثل داستان آل اشپورت انجام می‌دهد. از این جریان‌سازی‌های بی‌مایه او که بگذریم، می‌رسیم به بحث اصلی، اینکه از او همین سختگیری‌ها را طلب می‌کنیم. در فوتبال ایران که در برنامه‌ریزی بلندمدت و در طراحی نقشه راه هرگز مدیریت نداشته، عجیب نیست که کی‌روش همیشه به برنامه‌های ویژه پناه ببرد. او پیش از جام جهانی 2014 برای‌مان مثالی زده بود: «اسپانیا 70 تا 80 سال طول کشید تا به قهرمانی رسید اما من فقط 3 هفته وقت دارم که تیم را آماده حضور در جام جهانی کنم. کشورهای دیگر 40-30 سال زمان داشته‌اند تا آماده شده‌اند. پس نظرم این است که چاره‌ای نداریم جز اینکه برنامه‌های ویژه را انتخاب کنیم.» این نگاه کی‌روش است به فوتبال ایران و این چاره‌ای است که او پیدا می‌کند. گریزی هم نیست. وقتی پشتوانه‌ها به یاری نمی‌آیند باید از میانبرهای ویژه استفاده کنی. کی‌روش همیشه دنبال همین میانبرها است و مطالبات او برای جبران همین نقص‌های بزرگ و تاریخی در فوتبالی است که مدیریت نشده و بی حساب و کتاب پیش می‌رود، فوتبالی که کم کار می‌کند و آرزوهای بزرگ دارد.
این استعفای کی‌روش و کوشش برای رسیدن خودش و تیم ملی به مطالبات تازه، شاید بازی رسانه‌ای کی‌روش برای ساختن فضای بهتر حوالی خودش باشد اما سرنوشت فوتبال ایران با همین موضوع گره خورده که چه امکاناتی برای کار بیشتر ایجاد می‌شود. معجزه کی‌روش همین ساختن است و او برای ساختن، امکانات بهتر طلب می‌کند. معجزه کی‌روش همین جریان‌سازی‌ها هم هست، اینکه بتواند مدیران فوتبال ایران را به کارهای بزرگتر دعوت کند و برای آنها چالش‌های بزرگتر بسازد. این است که کی‌روش را می‌خواهیم وگرنه چه کسی حوصله جدل‌های رسانه‌ای او و اغراق‌هایش درباره پیروزی مقابل ترکمنستان و گوام را دارد؟

«باید ببینیم چقدر قابلیت استفاده از کی‌روش را داریم. من به زیرساخت‌های فکری فوتبال ایران اشاره دارم. یک روزی بیلی بینگهام به ایران آمد تا کلاس‌های 2 ماهه سری «آ» را برگزار کند. پس از چند روز گفت هم زمان این کلاس‌ها باید کوتاه شود و هم سطح کلاس از «آ» به «ب» منتقل شود. مربیانی که در لیگ برتر فوتبال ایران هم کار می‌کردند، ظرفیت پذیرش کلاس‌های بیلی بینگهام را نداشتند. حالا باید دید که فوتبال ایران ظرفیت کار با کی‌روش را دارد؟»
اردشیر لارودی

 


Page Generated in 0.0060 sec