مهاجم نوک منچسترسیتی بودن شاید آسانترین پست در دنیای فوتبال باشد. این تیم لیگ برتری در فصل جاری بیشترین تملک توپ، بیشترین میزان ضربه به توپ در محوطه جریمه و بیشترین گل زده را در جزیره داشته است. پس فقط کافیست آن جلو بایستد و هر توپی که آمد را داخل دروازه جا بدهد. اما داستان آنقدرها هم که به نظر میرسد آسان نیست. در واقع این پستی است که هیچ کدام از بازیکنان ارشد فعلی تیم نمیخواهند در آن قرار بگیرند.حتی گابریل ژسوس، مهاجم نوک برزیلی تیم هم ترجیح میدهد که در گوش بازی کند و اغلب اوقات که فضا به دست آورده، تمایلش به انجام این کار را نشان داده است. بدترین عملکرد جک گریلیش، ستاره انگلیسی منچسترسیتی هم همان زمانهایی بوده که از وسط حمله کرده است. فیل فودن و رحیم استرلینگ هم که در این پست بهتر بازی کردهاند، راضیتر هستند که بهعنوان بال بازی کنند. همین بیمیلی سبب شده است که پپ گواردیولا گاهی اوقات حتی مجبور شود که برناردو سیلوا را در مرکز قرار دهد با اینکه او میداند این پست مناسب سبک بازی ستاره پرتغالیاش نیست.
در این منچسترسیتی، فضاها اغلب در مناطقی جز نوک خط حمله شکل میگیرند، بخصوص از جناحهایی که ژوائو کانلسو و کوین دیبروینه قرار میگیرند. اما گاهی اوقات که کار برای پیشروی از جناحین گره میخورد، گواردیولا چارهای جز فرستادن توپهای مستقیم روی دروازه نمیبیند و آن موقع تمام امیدش به هافبکهایی میانی است که از وسط زمین کاری انجام دهند. در آن صورت هم اما باید یک مهاجم ششدانگ در نوک خط حمله باشد که خلاقیت هافبکهای میانی را به نتیجه برساند و این همان جایی است که هالند با قدرت بدنی و قلدری خاص خودش میتواند از پس کار برآید.
در منچسترسیتی پپ گواردیولا، مهاجم نوک نقش چندان پررنگی نیست و حتی گفته میشود که سرخیو آگوئرو هم بارها از همتیمیهایش بابت اینکه چرا توپ را به او پاس نمیدهند گلایه کرده است. بنابراین قرار گرفتن در این پست خلق و خویی خاص میخواهد و ارلینگ هالند این گزینه را هم دارد. او نسبت به مهاجمان باسابقهتر هنوز در ابتدای راه است و انعطاف لازم برای تطبیق خود با شرایط جدید را دارد. نوک خط حمله منچسترسیتی آسانترین پست برای بازی کردن نیست اما قطعاً انتخاب هالند برای این پست آسانترین تصمیم بود.