سرمقاله
فرشاد کاسنژاد @Farshadcasnejad
بعد از ثبت دو شکست تیم ملی بسکتبال ایران در اسپانیا، مارکا از تیتر «پیش غذا» برای توصیف دو بازی اسپانیا - ایران که در والنسیا و مادرید برگزار شد، استفاده کرد اما پیش از توصیف مارکا، وقتی تیم ملی در اردوی ژاپن دو شکست و یک پیروزی مقابل ژاپن ثبت کرد، از آنچه بر تیم ملی بسکتبال میگذرد، بیخبر نبودیم. این تیم میتواند پیش غذای حریفانش -آمریکا، فرانسه و چک- در المپیک باشد.
در بازیهای تدارکاتی تیم ملی بسکتبال هر چه بگردید نشانی از نزدیک شدن به یک تیم پیدا نمیکنید. انگار قرار است تیم ملی شکست و ناکامی را تمرین کند تا در المپیک از باختن ترس نداشته باشد.
عجب که مهران شاهینطبع برای بعد از المپیک برنامه منظمی خواهد داشت، شروع کار با تیم شیمیدر و بازگشت به لیگ بسکتبال. او در سالهای اخیر همیشه از فرصت عجیب و غریب دو شغله بودن در مربیگری بهرهمند بوده اما این سؤال با صدای بلند در بسکتبال پرسیده نمیشود که چرا شاهینطبع دو فصل اخیر را با شهرداری گرگان سپری کرد و سرمربی تیم ملی هم بود و در آستانه المپیک قرارداد بعدیاش را با شیمیدر امضا کرد؟ این چه رسم بیمعنایی است که مربی تیم ملی در باشگاه کار کند؟ مربیگری تیم ملی چرا باید یک کار پارهوقت باشد؟ نتیجهاش اگر برای رئیس فدراسیون بسکتبال روشن نبود اما در میدان بسکتبال روشن میشود، مثل ثبت همین شکستهای اخیر که تیم ملی را برای باختن در المپیک طی سفرهایی دلپذیر آماده کرده است.
تیم ملی بسکتبال در دو اردوی اخیر باید نشان میداد که پله پله برای بازی در المپیک آماده میشود اما بازی آخر مقابل اسپانیا یک شکست سنگین بود تا نشان دهد شاید فاصله با آمادگی غیرقابل جبران است. نتیجه ۹۶ - ۵۳ به نفع اسپانیا و اختلاف ۴۳ امتیاز میتواند برای تیم ملی به شدت نگرانکننده باشد. ما برای شکستهایی با چنین فاصلههایی انگار آماده شدهایم.
شاهینطبع اگرچه در اردوی ژاپن و استرالیا همراه تیم ملی است اما باید شیمیدر را از راه دور برای فصل بعد بسازد. بازیکنان فصل گذشته تیم او در گرگان، حالا راهی قم میشوند. نوید رضاییفر، روزبه ارغوان و مایک رستمپور با شیمیدر به توافق رسیدهاند و محمد جمشیدی هم به شیمیدر پیوست. شاهینطبع حتماً حواسش از توکیو و والنسیا و مادرید به قم است که قراردادها تنظیم شوند. عملکرد او در سازماندهی شیمیدر شاید جای تحسین دارد.
از شهرداری گرگان و شیمیدر و نقل و انتقالات لیگ بسکتبال، اگر فرصتی شد برگردیم به تیم ملی و المپیک توکیو. اینجا اما خبری نیست جز شکست پشت شکست و تصویرسازی برای شکستها در المپیک.
تیم ملی بسکتبال شبیه تیمی نیست که در بازیهای تدارکاتی خودش را برای درخشش دستکم در قواره خود آماده کرده باشد. بلکه شبیه تیمی است که پیش از المپیک تصویری از ناکامی را تجربه میکند تا شاید در توکیو یکه نخورد.
صعود به المپیک باید تیم ملی را صاحب انگیزههای بزرگ برای تدارک و آمادگی فنی میکرد، باید فلسفه تیم را تغییر میداد، باید در بسکتبال ایران موج میساخت. تیم مهران شاهینطبع اما تا امروز از پس این کارها
برنیامده است.