printlogo


کد خبر: 229267تاریخ: 1400/2/25 00:00
ماجرایی شبیه داستان امیر و بابک
رقابت عجیب و مخرب

گزارش
محسن آجرلو    
 
حوالی سال‌های 2010 و 2011 بود. اوج رقابت دو کشتی‌گیر فوق‌العاده و قدرتمند در کشتی فرنگی. امیر علی اکبری و بابک قربانی در آن سال‌ها بهترین‌های وزن 96 کیلوی کشتی فرنگی بودند. تیم رویایی که در لندن بهترین نتیجه تاریخ را گرفت اما بدون این دو نفر. رقابت تمام نشدنی امیر و بابک در اردوی فرنگی آنقدر نزدیک و جذاب بود که حتی خود محمد بنا هم نمی‌توانست پایانی برایش متصور باشد. رقابتی که البته از یکجایی به بعد به بیراهه رفت و هردوی این نوابغ کشتی ایران را به جاده خاکی کشاند. جاده‌ای که این بار هیچ راه برگشتی برایشان باقی نگذاشت. داغ شدن بیش از حد تنور رقابت هردو را به ورطه دوپینگ و استفاده از عوامل خارجی برای غلبه بر دیگری کشاند و در نهایت هم منجر به خروج هر دو از دنیای کشتی شد.
 
همان سال‌ها و در دنیایی موازی، دو جوان در وزنه برداری ظهور کرده و جویای نام بودند. سهراب ماجرا چند دوره‌ای در جوانان جهان و قهرمانی آسیا وزنه زده و حتی به قهرمانی در آسیا هم رسیده بود. کیانوش اما از همان ابتدا اقبال بیشتری را تجربه کرد و البته اشتباه‌های رقیب هم مزید بر علت شد تا کار را از سهراب بگیرد. رقابت این دو نفر از همان سال‌ها شکل گرفت. از المپیک لندن که سهراب با وجود شانس مدال طلا اوت کرد و کیانوش در اوج جوانی برنزی را بر گردن آویخت که بعدها نقره شد.
کشمکش‌های پشت پرده، رقابت‌های غیر مستقیم و چشم و هم چشمی‌های این دو قهرمان، تا نزدیکی سومین المپیک هم کش آمد. شانس با ورزش ایران یار بود که در ریو هر کدام در اوزان جداگانه روی تخته رفتند و الا هیچ بعید نبود که این رقابت بیهوده طلا را از چنگ هردوی آنها بیرون بکشد.
با این حال هر دو در ریو طلا گرفتند. دوران سهراب تازه از 30سالگی و پس از آن بازی‌ها آغاز شد و پشت سر هم رکورد می‌زد اما کیانوش که در سال‌های قبل از آن روی بورس بود، دوران طولانی نزولش را طی کرد و بیش از تمام قهرمان‌های معاصر ایران اوت کرد.
پس از محرومیت علی اکبری و قربانی در سال 2011، هر دو رفتند اما دو سال بعد که دوران محرومیت تمام شد، یکی برگشت اما دیگری هیچ‌وقت رنگ کشتی را ندید. نه تنها کشتی، بلکه خیلی زود رنگ زندگی کوتاهش هم پرید. ماجرای قتل و خودکشی بابک قربانی را دیگر همه ورزشی‌ها می‌دانند و جریان دوپینگ مجدد علی اکبری و رفتنش سراغ مبارزه هم که نیازی به شرح مجدد ندارد.
ماحصل آن رقابت چیزی جز نابودی دوران قهرمانی این دو ورزشکار نبود. رقابتی که البته آنقدرها هم خودشان در آن نقش نداشتند. خیلی وقت‌ها رودررو و با هم تمرین می‌کردند و انتخاب نکرده بودند که جدلی تمام نشدنی را با یکدیگر تجربه کنند. درست بر خلاف دو ورزشکار دیگری که به صورت موازی داشتند سنگ بنای این رقابت مخرب و طولانی را می‌چیدند.
مصدومیت سهراب تیر آخر بود. ضربه پایانی که دیگر همه چیز را تمام کرد و در انتهای سال‌ها جدال و رقابت دو قهرمان وزنه‌برداری ایران نقطه گذاشت. این جدال که اغلب غیر مستقیم، در خفا و پنهانی در تمام این سال‌ها جریان داشت و خیلی وقت‌ها به جای هل دادن سهراب و کیانوش، انرژی‌شان را گرفت تا نتوانند بیش از اینها، سبد مدالی و افتخارهایشان را پرتر کنند.
سهراب مرادی متولد سال 67 و کیانوش رستمی متولد 70  است. سه سال اختلاف سن می‌توانست کاری کند تا دوره حضور این دو وزنه‌بردار متفاوت شده و هیچ‌گاه چنین رقابتی بینشان شکل نگیرد. با این حال محرومیت دو ساله سهراب باعث شد تا به نوعی دوران قهرمانی و اوج این دو ورزشکار همزمانی قابل توجهی پیدا کند و شرایط سختی را ایجاد کند که در نهایت هر دوی آنها از آن متضرر شوند.
 جدال غیر رسمی و رقابت عجیبی بود. دو ورزشکار با دو روحیه کاملاً متفاوت. یکی بیش از اندازه جسور، بی‌پروا با رفتارهای تهاجمی مکرر و دیگری بسیار حساس و آسیب‌پذیر. در عین حال هر دو بسیار مستعد و در نوع خودشان فوق‌العاده. دو ورزشکاری که شاید اگر فاصله سنی بیشتری داشتند و یا اصلاً در دو دوره کاملاً مختلف به تیم ملی می‌رسیدند، تعداد مدال‌ها و افتخارهایشان قطعاً از امروز بیشتر بود و می‌توانستند جزو نفرات تکرار نشدنی وزنه‌برداری ایران باشند. کما اینکه همین امروز هم هر دو با داشتن طلای المپیک، جهان و آسیا جزو مفاخر این رشته پر مدال هستند اما شاید بتوان به جرأت گفت که هیچ‌کدام به آنچه که لایقش بودند، نرسیدند. سهراب می‌توانست در توکیو به دومین مدال المپیکش برسد و کیانوش هم یکی از معدود سه مداله‌های وزنه‌برداری ایران می‌شد. اتفاقی که نیفتاد و حالا تنها دو تن از سه طلایی ایران در ریو، بلیت توکیو را از دست داده‌اند و هیچ بعید نیست که دیگر هیچ‌کدام را روی تخته وزنه‌برداری نبینیم.
 

Page Generated in 0.0062 sec