مازیار گیلکان
در ورزشی که مبتنی بر خلاقیت مدیران نیست، درآمدها از کارایی مدیران خلق نمیشود و نقش آنها شفاف نیست و عملکردشان هم بررسی نمیشود، هر مدیری میتواند امروز از یک باشگاه ویرانه بسازد و فردا نقش دیگری را چه بسا بزرگتر در جای دیگری پیدا کند.
این اتفاق تازهای نیست. مدیران پرشماری بدون زیسته ورزشی صاحب نقش در ورزش میشوند و پس از دورهای کوتاه سعی میکنند خود را مدیر ورزشی معرفی کنند. غمانگیز اینکه نقش آنها را رسانهها میپذیرند و همدمشان میشوند.
مدیریت در ورزش به زیسته ورزشی نیاز دارد، به زندگی با آن ورزش و به تجربیات بسیار برای اینکه بتوانند درکی دقیق از ماجراهای آن ورزش داشته باشند اما کسی برای این زیسته در ورزش ما اهمیتی قائل نیست و در انتخابها عواملی تأثیرگذارند که تردیدها و شائبههایی را پدید میآورند.
سوابق مدیران شفاف نیست چون باشگاهها و نهادهای ورزشی خصوصی نیستند که در بازار آزاد ورزش حاصل کار مدیران روشن باشد. مدیرانی که در باشگاههای دولتی آسیبهای بزرگی را پدید میآورند، با چند مصاحبه و بزرگنمایی چند کار خود در فضاهای هواداری چه بسا خود را در نقش مدیر موفق جلوه میدهند و پلهها را بالا میروند.
ورزش باید عرصه مدیران علاقهمند و متخصص باشد، مدیرانی با سالیان سال حیات در فضای ورزش و علاقهمندی عمیق و جدی که منجر به مطالعه دائمی شود. این را در چند مدیر ورزشی پیدا میکنید؟ آنها کجا فارغ از هیاهو از ورزش حرف میزنند، از تغییر نگاهها در ورزش حرف میزنند؟
مدیران بدون ایده، مدیران بدون آرزو، مدیران بدون نگاه پویا و زنده به ورزش هرگز نمیتوانند دری تازه به روی ورزش باز کنند اما درها به روی آنها باز میشود و این برای ورزش نگرانکننده است.
ورزش به سختی مقابل اقدامات آسیبرسان این مدیران تاب آورده و زنده مانده است اما نمیدانیم ورزش تا کی تاب میآورد؟
فدراسیونهای کم سر و صدا و باشگاههای کوچک نباید جولانگاه مدیران ضعیفتر باشد. آنها که در عرصهای پرخبر از ورزش عملکرد خوبی ندارند، نباید در فضایی کم سر و صدا فرصت آسیب رساندن به فدراسیون یا باشگاههای کوچک را داشته باشند.