علی مغانی
قصه بیپولی استقلال، تکراریترین قصه سالهای اخیر فوتبال است؛ آنقدر تکراری که گفتن از آن ملالآور شده.
بازیگران این قصه البته تغییر میکنند؛ مدیران که باید منابع مالی را تأمین کنند و نمیکنند، بازیکنانی که ابتدا شاد و خندان قرارداد میبندند و بعد از مدتی رخت اعتراض بر تن میکنند و مربیانی که گناه همه ناکامیهای فنی تیم خود را به گردن بیپولی میاندازند. بازیگران اصلی تغییر میکنند. نامها عوض میشوند اما در اصل داستان، تفاوتی ایجاد نمیشود. هر سال همین بساط برقرار است و بازیکنان شاکی، برای دریافت مطالباتشان، رسانهها را به یاری میطلبند.
جالب اینکه موعد غرولندهای فوتبالیستها، دقیقاً همین موقعهاست؛ دو سه هفته مانده به شروع نقل و انتقالات نیم فصل. همان وقتی که میشود در معادلات «دست بالا» را داشت و تهدید به فسخ یکطرفه و یا پیوستن به تیم رقیب کرد. بازیکنان شاکی، آنقدر باتجربه شدهاند که بدانند چه زمانی را برای اعتراض کردن انتخاب کنند. اینجا همان موقعی است که میشود مستقیم به هدف زد.
شایعاتی که از مبلغ قرارداد بعضی از بازیکنان استقلال به گوش میرسد، باورنکردنی است. به سختی میتوان توصیف کرد که مدیران باشگاه چطور حاضر شدهاند چنین مبالغ حیرتانگیزی را بپذیرند اما آیا باید بازیکنان را به خاطر «گرانفروشی» سرزنش کرد؟ پاسخ منفی است. هیچ کس مدیر باشگاه را مجبور نکرده بوده که چنین پیشنهادهای نجومی را بپذیرد. اینجا باید همه نقدها را تمام و کمال متوجه مدیران بیتدبیری کرد که صرفاً به خاطر محبوبیت موقت، همه منافع کلان باشگاه را زیرپا میگذارند. همانهایی که محبوبیت یک شبه در شبکههای اجتماعی را به هر اصل دیگری ترجیح میدهند و البته بعد از مدتی میروند به همان جایی که قبلاً بودند.
داستان بیپولی استقلال و نارضایتی بازیکنان، از یک معضل قدیمی ناشی میشود؛ مدیرانی که بیشتر از دخل خود، خرج میکنند. اگر 50 میلیارد داشته باشند، 100 میلیارد خرج میکنند. اگر سال دیگر درآمدشان به 100 میلیارد برسد، 200 میلیارد هزینه میکنند و این سیکل معیوب تا بینهایت ادامه پیدا میکند. مدیران میآیند و بعد از چندماه، باشگاه را ترک میکنند اما آنچه باقی میماند، بدهی انباشتهای است که هیچ وقت به صفر نمیرسد. هر مدیری که میآید، با لحنی حق به جانب از اینکه میراث بدهی قبلی به دوشش افتاده شکایت میکند اما انگشت شمار هستند مدیرانی که خودشان میراث جدیدی از بدهیها به جا نگذاشته باشند.
در چنین وضعیتی، جنجالهای تکراری از جنس «پول نداریم، پول ما را بدهید وگرنه شکست میخوریم» همدلی خاصی در میان هواداران ایجاد نمیکند. متأسفانه یا خوشبختانه، تاریخ مصرف این سبک از فرافکنیها به سر آمده. دیگر به سختی میتوان تقصیر ناکامیهای احتمالی را به گردن مشکلات مالی انداخت. حتی اگر رقم 10درصد قراردادی که بازیکنان ادعا میکنند، را بپذیریم، همان 10 درصد ناقابل از درآمد سالانه 80 درصد جامعه، بیشتر است. هواداران به لطف شبکههای اجتماعی از سبک زندگی فوتبالیستها آگاه شدهاند و خوب میدانند «بیپولی» که بازیکنان از آن دم میزنند، آن چیزی نیست که در کف جامعه در جریان است. هیچ کس مخالف پرداخت تمام و کمال قرارداد فوتبالیستها نیست. باشگاه، تعهدی داده و باید انجام دهد. چه بهتر که همه پرداختها به موقع باشد. هر بازیکنی حق دارد که برای دریافت دستمزدش تلاش کند اما در روزگاری که اغلب مردم با مشکلات بزرگ اقتصادی دست و پنجه نرم میکنند، عبارت «خوب بازی نکردیم، چون به موقع به ما پول ندادند» لوسترین توجیه ممکن است.