printlogo


کد خبر: 223999تاریخ: 1399/11/14 00:00
نگذاریم حماسه‌سازان ملبورن مثل مهرداد غریب واقع شوند

سعید فایقی
 
غروب روز 30 آبان یا اول آذر سال 1376 بود که سری به اردوی تیم ملی فوتبال در حال عزیمت به استرالیا در مجموعه ورزشی انقلاب زدم که آن روزها هنوز هتل المپیک آماده نشده بود و وضع مالی فدراسیون‌ها هم اجازه نمی‌داد قهرمانان‌مان در هتل مستقر شوند. در اردو تازه متوجه شدم که حقیر هم در رکاب حماسه‌سازان تیم ملی فوتبال به استرالیا خواهم رفت. سرور بزرگوارم جناب آقای ذوالفقارنسب اسامی افرادی که خط خورده بودند را در اختیارم قرار داد، بسیار آزاردهنده بود. عزیزانی که دو، سه سال بود با تیم ملی همراهی کرده بودند و حال در آخرین مسابقه که احتمال صعود هم بسیار کم بود از همراهی تیم ملی باید جا می‌ماندند. به فکر فرو رفته بودم که چگونه به این بزرگواران اطلاع دهم و چه کسی می‌تواند از پس این مسأله بربیاید. مرحوم میناوند به دادم رسید. ایشان مرا به سویی کشید و پیشنهاد کرد دوستان، همراه تیم به استرالیا بیایند. درست است که بازی نخواهند داشت اما هم در تمرینات می‌توانند کمک کنند و هم انصاف نیست که در آخرین مرحله عذرشان خواسته شود.
پیشنهاد بسیار راهگشایی بود. با آقای افتخاری دبیر محترم فدراسیون قرار گذاشتیم که ایشان همراه‌مان باشند و از آقای مأنوسی‌فر سرپرست آن روز تیم هم خواهش کردیم که موضوع را با آقای ویرا در میان بگذارد و موافقت ایشان را جلب نماید. هیچ‌گاه این بزرگواری مهرداد را فراموش نخواهم کرد. در روز تمرین در دبی متوجه شدم که خود مهرداد هم در ترکیب اصلی تیم نیست اما هم در دبی و هم در استرالیا در تمرینات محکم، خوب و عالی بود.
در شب قبل از مسابقه مربیان به اتفاق هم به این نتیجه رسیدند که از مهرداد استفاده کنند. آقا مدد که زحمت آماده کردن لوازم و ابزار مورد نیاز را عهده‌دار بود چند ساعت قبل از مسابقه یواشکی به من اطلاع داد که پیراهن شماره 25 گم شده و موجود نیست. او احتمال می‌داد که چون مهرداد در ترکیب اصلی نبود شاید پیراهن ایشان شماره نخورده است و البته پیراهن بدون شماره‌ای هم نبود که فکر کنیم چنین اتفاقی افتاده است. به هر صورت و با هزار دردسر یک شماره درست کردیم. اگر به پیراهن‌ها دقت شود شماره پیراهن مهرداد عزیز نسبت به بقیه یک مقدار فرق دارد. خدا می‌داند چه اضطرابی داشتیم و در آن وانفسا و تنگی وقت و زمان، چگونه توانستیم این کار را انجام دهیم. یکی از ایرانیان مقیم استرالیا به دادمان رسید. ایشان که هوادار و عاشق مهرداد بود از پیراهن‌هایی که در استرالیا توسط یکی از عزیزان به فروش می‌رفت پیراهنی با شماره 25 داشت که در اختیار ما گذاشت. با هزار دردسر یک عدد دیگر هم به عنوان زاپاس درست کردیم و مسأله به خیر گذشت. با توجه به حضور مؤثر مهرداد در میان حماسه‌سازان ملبورن به فرد فرد آن عزیزان تسلیت عرض می‌کنم. فقدان دوست و همکار و یار وفاداری چون مهرداد بسیار برای آنها سخت و سنگین است و آرزو دارم تا دیر نشده حماسه‌سازان ملبورن را ارج بگذاریم و نگذاریم چون مهرداد غریب واقع شوند. اگر کرونا نبود و مهرداد مریض نمی‌شد و به ملکوت اعلی نمی‌پیوست، ما چه گلی به سرش زده بودیم.
 

Page Generated in 0.0065 sec