سام ستارزاده
تابستان سال گذشته بود که با بهانه «نبود زیرساختهای مناسب در ورزشگاهها»، آغاز لیگ نوزدهم حدود یک ماه به تأخیر افتاد؛ تأخیری که اگر نبود، شاید تقویم فوتبال امسالمان فشردگی کمتری میداشت و ما روزهای پایانی رقابت بر سر قهرمانی نیمفصل را در لیگ خلیج فارس دنبال میکردیم اما به جای آن، ما رویارویی پرسپولیس و نساجی را که معوقه هفته پنجم بود، تماشا کردیم تا نظارهگر حاصل تحولات صورت نگرفته در آن یک ماه طلایی باشیم.
غرقشدگی ورزشگاه شهید وطنی در آب، نمودی از غرقشدگی فوتبال ایران در گرداب قحطی امکانات است. چند روز قبل از این افتضاح، فیلمی از ورزشگاه شهید چمران شهرستان ساوه که میزبان دیدارهای خوشهطلایی در دسته یک است، در فضای مجازی منتشر شد. خواستم بنویسم «چمن ورزشگاه ...» ولی دیدم نادرست است؛ چون چمنی در کار نبود! تلی از خاک بود که در فیلم مربوطه نشان داده میشد اگر توپی از ارتفاع دو متری روی آن انداخته شود، آن توپ بالا نمیآید.
داستان آبگرفتی قائمشهر زمانی در فضای فوتبال کشور طعنهآمیزتر میشود که به هفتمین! کلیپی که از فدراسیون فوتبال با مضمون نامزدی برای میزبانی جام ملتهای آسیا ۲۰۲۷ منتشر شد، رجوع کنیم. قطر و عربستان سعودی، رقبای ما برای اخذ میزبانی، حتی یک کلیپ هم نساختهاند و هزینه خود را صرف ارتقای کیفیت چمن ورزشگاههایشان، به کارگیری تکنولوژی جذب آب و گرمایشی برای نگهداری از کیفیت چمن و تهیه تکنولوژی روز دنیا جهت ترمیم و بازسازی استاندارد چمن کردهاند. البته در خارج ایران، به جای کلیپ هفتم فدراسیون شعارمحور فوتبال به اضافه شش کلیپ قبلی، توئیت نواف الآسیوی (خبرنگار سرشناس سعودی) راجع به نحوه مقابله خدمه ورزشگاه شهید وطنی با آبگرفتگی است که دیده میشود؛ توئیتی که ویدئوی ضمیمه آن نشان میدهد ابزاری پیشرفتهتر از تی چوبی و ماشین تخلیه چاه در اختیار برگزارکنندگان مسابقه نبود. واکنشها به این توئیت (از سوی اعراب) هم دست کمی از آبروریزی ملی نداشت. یکی کشورمان را «عصر حجری» میخواند. دیگری به کنایه میگفت «چند روز دیگر، وارد سال ۲۰۲۱ میلادی میشویم؛ ولی اینها توانایی کنترل آب باران را هم ندارند.»
در فوتبالی که به لطف وجود چنگال انحصار دولتی یک صنعت کوچک و زیانده باقی مانده، نباید از بخش خصوصی انتظار داشت که در فراهمآوری سادهترین زیرساختهای فنی لازم بهتر از نساجی عمل کند. شهرستانی که محمد عباسزاده و مهدی عبدی تنها دو نمونه از استعدادهای گرانبهایش هستند، مانند اکثر نقاط سطح اول و سطوح دیگر فوتبال ایران، از بهرهمندی از حقوق مالی خود نظیر حق پخش تلویزیونی و قانون کپیرایت محروم است. در چنین فضایی، یک مدیر تا چه اندازه فرصت و انرژی این را داشته باشد که روی مسألهای غیر از خرید بازیکن و مربی برای به رخ کشیدن تواناییهایش تمرکز کند؟
البته نمیتوان چشم پوشید که ما در مجموع، در ساخت و بهرهبرداری از ورزشگاههای مجهز نظیر فولاد آرنا و امام رضا(ع) در چند سال اخیر تا حد خوبی موفق عمل کردهایم. ولی هنوز، بسیاری از زیرساختهای اولیه را نه تنها در ورزشگاهها، بلکه بطور شدیدتر آن، در زمینهای تمرین تیمهای لیگ برتری نمیبینیم. این معضل با شعار، کلیپسازی و تصمیمات خلقالساعه و کوتاهمدت هم رفع نمیگردند؛ مگر آنکه دست به یک تغییر ساختاری در نگرش و عمل خود نسبت به فوتبال کشورمان بزنیم.