سامان موحدی راد
حالا که همه چیز از دست رفته اما نگاهی از همینجا هم به بازی روز شنبه نشان میدهد که یک تیم ایرانی در نزدیکترین حالت ممکن برای کسب جام قهرمانی آسیا قرار داشت و از آن باز ماند. دلیل اینکه چرا پرسپولیس در این راه ناکام مانده شاید احتیاج به فرصت و بررسی و مداقه بیشتری دارد اما افسوسها وقتی بیشتر میشود که ببینیم اولسانی که قهرمان آسیا شده آیا واقعا یک قدرت برتر در قاره است؟
تصویر و تصور همیشگی ما از این دست قضایا اغلب همین است که فوتبال ما به دلیل زیرساختهای ضعیف و فوتبال غیرحرفهای و باشگاهداری دولتی حرفی برای گفتن در آسیا و در میان غولهای آسیایی ندارد. حقیقتاً از برخی جهات هم این حرف چندان بیراه نیست. تصویب قانون عجیبی مثل عدم بهکارگیری مربی و بازیکن خارجی معنیای جز خلع سلاح ایرانیها در برابر رقبای قدرتمند و متمولشان در آسیا ندارد. اما با این حال همین بازی شنبه نشان داد که پرسپولیس از ایران چندان فاصلهای با اولسان هیوندای کره که در ذهن ما نماد فوتبال پیشرفته و با دیسپلین آسیایی است، ندارد.
آنچه در زمین اتفاق افتاد یک بازی پایاپای بود و اگر آن چند اشتباه کودکانه رخ نمیداد، شاید الان ما یک قهرمانی آسیایی را جشن میگرفتیم.
اما هر چه که بود، رفتار غیرحرفهای ما و همچنین دور بودنمان از تکنولوژیهای روزی که در فوتبال دنیا رایج است موجب شد تا در فینال با غیرحرفهایگری زمینگیر شویم و یک فرصت دیگر را از دست بدهیم.
با همه اینها شاید این بازی و نمایش پرسپولیس برابر اولسان یک چراغ هرچند کوچک هم در دل ما روشن کند. امید به اینکه اگر روزی در این کشور مدیران فوتبالی عقلرس شدند و خواستند بنیان فوتبال حرفهای واقعی را بگذارند و به باشگاه داری حقیقی روی بیاورند شاید راه چندانی با سطح اول فوتبال آسیا نداشته باشیم.
درست است که در بیشتر کشورها جریان حرفهای باشگاهداری از ایران جلوتر است و مسیر بهتری را هم در پیش گرفتهاند ولی اگر عزمش در ایران جزم شود شاید خیلی زود به آن برسیم. چنانکه دیدیم اولسان هیوندای با این پیشینه در فوتبال حرفهای کره و با بازیکنان خارجی درجه یک در سطح آسیا و امکانات و زیرساختهای لازم هم شاید روی خوششانسیاش به قهرمانی رسید. شاید اگر فرصت بود که تیمهای ایران هم بتوانند از بازیکنان خارجی حرفهایتری استفاده کنند، نتیجه فینال جور دیگری رقم میخورد.
حالا البته یک شکست دیگر برای ما ثبت شده و ماییم و این آرزوهای محال که شاید در فوتبال ایران بار دیگر آستینی برای برگرداندن قطار به ریل اصلی و درست بالا زده شود.