ناکامی پرسپولیس در فینال آسیا ظاهراً برگ برندهای است در دستان استقلالیها تا لااقل با آن احساس آرامش و راحتی بیشتری کنند و فشارهای روحی کمتری را تجربه کنند اما چنانچه از نقطه عدالت و منطق به این ماجرا بنگریم هرگز نمیتوانیم شکست سرخها در بالاترین سطح بازی در قاره آسیا را امتیازمثبتی برای استقلال تلقی کنیم. واقعیت این است که پرسپولیس با وجود انبوهی از مشکلات دو فینال آسیایی را تجربه کرده و استقلال با وجود برخورداری از شرایط ایدهآلتر با ثباتتر نتوانسته به این مهم دست یابد.
سرخها در حالی اولین فینال آسیایی خود را تجربه کردند که به دلیل محرومیت از سوی فیفا نمیتوانستند برای زمان مشخصی بازیکن جدید به خدمت بگیرند و پنجره نقل و انتقالاتیشان بسته بود. دومین صعود پرسپولیس به فینال لیگ قهرمانان آسیا نیز در شرایط عجیبی به دست آمد. سرخها این بار نیز بخشی از بازیکنان نظیر علیپور، خلیلزاده و ترابی را به دلیل حضور در تیمهای خارجی از کف دادند و با بازیکنانی راهی این رقابتها شدند که حتی یک بار هم پیراهن این باشگاه را به تن نکرده بودند و حتی تجربهای در بازیهای برون مرزی نداشتند. بازیکنانی که زمان اندکی برای هماهنگی با دیگر همتیمیهای خود داشتند اما هدایت درست پرسپولیس از سوی یحیی گلمحمدی باعث شد تا سرخها با مجموعهای از بازیکنان تازه به خدمت گرفته شده خود مانند لک، پهلوان، سرلک و آل کثیر راهی فینال آسیا شوند و دستاورد بزرگی را به چنگ آورند.
اوضاع وقتی برای سرخها وخیمتر شد که در فینال از وجود علی امیری و آل کثیر که مهمترین گلزنان این تیم در بازیهای گذشته محسوب میشد، محروم بودند با این حال تحلیل برخی همچنان به این سمت گرایش داشت که پرسپولیس از حمایتهای وزیر سود میبرد و شرایط بهتری در قیاس با استقلال دارد در حالی که دو بار صعود پرسپولیس به فینال آسیا در شرایط نابرابری به دست آمد.
باید توجه داشت که استقلال در سالهای گذشته از لحاظ جذب بازیکن و خریدهای آنچنانی نه تنها از پرسپولیس عقب نبوده بلکه در بسیاری از موارد از حریف هم پیشی گرفت. نمونهاش همین فصل که آبیها توانستند 90 درصد شاکله خود را حفظ کنند و هزینه قابل توجهی را مصروف حفظ دیاباته و میلیچ کنند اما در همین فصل و با وجود برخورداری از این بازیکنان باز هم استقلال نتوانست همچون رقیب سنتیاش در آسیا پیشروی مناسبی داشته باشد. بنابراین توهم اینکه دستهایی پرسپولیس را چنان سازماندهی میکنند که در بدترین شرایط ممکن قادر است دو بار به فینال آسیا برود، نمیتواند حاکی از خردورزی باشد.
به واقع باید اشکال را در کانون استقلال جستوجو کرد که به رغم برخورداری از حمایتهای مالی کافی از سوی وزارت ورزش نتوانسته همچون پرسپولیس در آسیا نتیجه بگیرد. شاید یکی از عمده دلایلی که استقلال را به این روز انداخت فقدان دانش مربیانش بوده است؛ مربیانی که به خواست و با فشار هواداری به این باشگاه آمدند. کما اینکه دیدیم در زمان مربیگری منصوریان، استقلال با چه وضعی از لیگ قهرمانان آسیا کنار رفت. فرهاد مجیدی نیز که قبل از شروع لیگ بیستم دوباره سکان هدایت استقلال را در دست داشت با برخی رفتارهای نسنجیده و استعفای بیموقع شرایط را به ضرر استقلال تغییر داد تا سهم بالایی در ناکامی آبیها در لیگ قهرمانان آسیا داشته باشد. در حالی که استقلال از لحاظ ظرفیت و برخورداری از بازیکنان بنام و دارای تجربه حتی در برخی پستها شرایط به مراتب بهتری در قیاس با پرسپولیس هم داشت و میتوانست با برنامهریزی مطلوبتر راهی فینال آسیا شود.
حال شاید فقدان مدیران باتجربه را نیز بتوان دلیلی بر ناکامیها دانست اما اگر به آنسو نیز نگاهی بیندازیم به این نتیجه میرسیم که پرسپولیس نیز همواره در بخش مدیریتی خود بیثبات بوده و هیچگاه از مدیران کارکرده در عرصه فوتبال سود نبرده و سیکل تغییرات همچنان ادامه داشته است.
به هر حال آنچه در این برهه میتواند استقلالیها را به واقعیتها نزدیکتر کند دوری از توهمات و دشمنسازیها است. استقلال در واقع بخش اعظمی از این ناکامیها را نتیجه عملکرد مردانی میداند که در حد و اندازه هدایت این باشگاه نبودند وگرنه شاید اگر مربیان کارآمدتری در این سالها استقلال را هدایت میکردند شاید نتایج دیگری رقم میخورد.