printlogo


کد خبر: 221077تاریخ: 1399/9/29 00:00
این صدای نفس ایران است

یادداشت
احسان محمدی     
 
«محمدعلی» در عروسی‌ها ساز محلی می‌زد. انقلاب که شد «سُرنا» هم رفت توی لیست ممنوعه‌ها. مرد رفت گوشه خانه نشست. افسرده شد و اندک اندک از یاد رفت تا اینکه یک روز خبر رسید که سر از بیمارستان درآورده. گفتند «کوه ریخته رویش!» محمدعلی خانه‌اش بیخ کوه بود. از توی یکی از اتاق‌های خانه با بیل و کلنگ دل کوه را شکافته بود. چیزی شبیه غار. تا برود آنجا و ساز بزند و صدایش هم بیرون نرود. عشق است دیگر. با عقل که جور در نمی‌آید. سُرنا را در می‌آورد و چنان فوت می‌کند که سقف غار می‌ریزد روی سرش! گفته بود «این فوت ده سال بود!» یعنی قدرتی که از حسرت و عطش ده ساله می‌آمد باعث شده سقف بریزد.
حالا این حکایت پرسپولیس در فینال لیگ قهرمانان آسیا است. حکایت ایران و حکایت «عادل فردوسی‌پور». پرسپولیس باشگاهی 57 ساله است که در کلکسیون افتخاراتش فقط این جام را کم دارد. «علی پروین» از اسطوره‌های این باشگاه یک بار گفته بود «ما نمی‌دونستیم این جام مهمه وگرنه قبل از انقلاب که حریفا خیلی سخت نبودن می‌رفتیم چند تاشو می‌گرفتیم!» 
ماجرا بیشتر به طنز شباهت دارد اما در دنیای علی پروین همه چیز انگار همینطور پیش می‌رود. پرسپولیس با او یک بار جام در جام آسیا را برد. در فینال «محمدحسن انصاری‌فرد» با یک شوت غیرقابل مهار این جام را به ویترین باشگاه آورد. «ممدحسن» بعدها به عنوان مدیرعامل باشگاه نتوانست تیم را به سمت قهرمانی در آسیا راهنمایی کند. در دهه هفتاد وقتی تیم یکی دو جین ستاره ممتاز داشت، از احمدرضا عابدزاده تا مجتبی محرمی و مهدی مهدوی‌کیا و علی کریمی و علی دایی و کریم باقری و... چند بار تا یکقدمی فینال رفت ولی باز شکست خورد. دو سال پیش با «برانکو» و لشکری از بازیکنان مصدوم و پنجره بسته به فینال هم رفتند اما شاخ‌های گوزن کاشیما در پهلوی پرسپولیس رفت و نایب قهرمان شدند تا حسرت کماکان باقی بماند. حسرت 57 ساله.
حالا آنها دوباره به فینال رفته‌اند. معجزه‌آسا. آن هم با یک مربی ایرانی. با یحیی گل‌محمدی که خودش پسر پرسپولیس است. فقط 90 دقیقه برای کسب این افتخار زمان دارند. برای کاستن از فشار استقلالی‌ها که مدام به هر بهانه‌ای دو قهرمانی‌شان در آسیا را به رخ می‌کشند و هرچه کری‌ها بیشتر می‌شود، ستاره‌ها را بزرگتر روی لباس و سکو و... می‌زنند. این حسرت شبیه یک فوت 57 ساله است. چیزی که بازیکنان، کادر فنی و هواداران آن را در سینه حبس کرده‌اند و حالا اولسان روبه‌روی آنهاست.
هوا، هوای قهرمانی در آسیاست. حتی با وجود محرومیت عیسی آل‌کثیر، وحید امیری و احسان پهلوان، انرژی پیرامون تیم چنان مثبت است که همه فکر می‌کنند قهرمان می‌شویم. دو سال پیش این خوشبینی وجود نداشت. تیم حتی روی نیمکت دو ذخیره مطمئن هم نداشت که برانکو بفرستد توی زمین اما حالا گرچه در خط حمله پرسپولیس انگار نیش گزنده ندارد اما همه امیدوارند به یک شوت سرکش از میلاد سرلک، از احمد نوراللهی. امیدوارند به یک ضربه سر توی شلوغی‌ها از سیدجلال حسینی یا محمدحسین کنعانی‌زادگان. فوتبال است و معجزه. شاید آرمان رمضانی که از زمان پیوستن به پرسپولیس زیر فشار است یک گل زد که او را غسل تعمید داد.
فوتبال اما توی زمین بازی می‌شود نه روی کاغذ یا توی قلب هواداران. در تک بازی فینال همه چیز ممکن است رخ بدهد. یک کارت قرمز در دقایق ابتدایی، یک اشتباه فردی کشنده، یک سوت غلط داور حتی با وجود VAR، یک هدر دادن موقعیت درست مثل توپی که علی علیپور در ژاپن به صورت مدافع کاشیما کوبید، یک خلاقیت فردی ویرانگر... همه چیز را زیر و رو می‌کند. همه تاکتیک‌های سرمربی و تمرین‌ها و برنامه‌ریزی‌ها را به چالش می‌کشد. یک رویا را بر باد می‌دهد.
ما در مورد پرسپولیس به اندازه کافی می‌دانیم اما در مورد اولسان نه. جسته و گریخته. باور کنیم که کره‌ای‌ها تیم خیلی خوبی دارند. از خوب بالاتر. منظم، با ضرباهنگ چشم‌نواز و بازیکنانی که قادرند در لحظه نتیجه را رقم بزنند. در این چند بازی که در قطر انجام دادند، سرعت انتقال توپ آنها از خط هافبک به حمله خیره‌کننده است. از نظر تاکتیکی چیزی کم ندارند اما فوتبال است و فینال است و تک لحظه‌ها. «جونیور نگرائو» مهاجم برزیلی آنها بازیکن خطرناکی است، یکی از آنها که کاش بازیکن یارگیری مثل «شجاع خلیل‌زاده» بود تا نفس به نفس او بازی کند، روی زمین و هوا کلافه‌اش کند. جدایی او، مهدی ترابی و حتی علی علیپور در این برهه گرچه فضا را برای باقی بازیکنان باز کرد اما جایشان حسابی خالی است. بازی را می‌بینند افسوس نمی‌خورند؟
آخرین باری که یک تیم ایرانی این جام را به خانه آورد برمی‌گردد به 28 سال پیش. خیلی از بازیکنان پرسپولیس اصلاً به دنیا نیامده بودند. «محسن گروسی» که با لباس پاس آن تک گل قهرمانی را به الشباب عربستان زد الان 50 سال را هم رد کرده است. اعتقاد ندارم که بازی باشگاهی را باید ملی تصور کرد اما برای ما که نیم قرن است در سطح ملی قهرمان جام ملت‌ها نشده‌ایم و به المپیک نرفته‌ایم، برای ما که رفتن به جام جهانی همیشه با بیم و امید همراه است، برای ما که جز روی کاغذ و در رنکینگ‌ها مدال طلای بهترین تیم آسیا را نگرفته‌ایم، قهرمانی یک باشگاه ایرانی در آسیا لذتبخش است. حتماً احترام و اعتبار ملی هم می‌آورد و یک فوت 28 ساله توی سینه فوتبال ملی‌مان هم کمین کرده است.
این بازی یک چهره بیرون از زمین هم دارد «عادل فردوسی‌پور». گزارشگری که یک تنه ده‌ها هزار نفر را به اینستاگرام AFC اضافه کرد. اینکه این خلاقیت مدیران غیرایرانی این سازمان فوتبالی است یا یک ایرانی زیرک آن پُشت مُشت‌ها خواسته به مردم حال بدهد هنوز فاش نشده اما گزارش عادل فردوسی‌پور چیزی است که مردم مدت‌ها است از آن محروم شده‌اند. کاری به ماجرای «مدار» و اختلاف نظر فروغی - عادل ندارم، برای مخاطب عادی گزارش عادل فردوسی‌پور یک لذت ناب است. او مدت‌ها است از گزارشگری منع شده و حالا با یک حسرت تقریباً دو ساله پشت میکروفن می‌نشیند. چیزی شبیه محمدعلی و سُرنایش. یا یک فوت دوساله که می‌تواند هم میکروفن را بترکاند هم بغض هواداران پرسپولیس را. تصور کنید تیم قهرمان شود و عادل بگوید: «اولللله! پرسپولیس قهرمان آسیا شد. یحیی حالا اون چیپ رو به فراموشی می‌سپاره! چقد خوبیم ما!...»
 

Page Generated in 0.0049 sec