باید از چیزهایی که دوست داری دل بکنی تا به یکسری چیزهای دیگر برسی. خدا را شکر این دوری باعث شد تا فعالیتهای دیگرم و از همه مهمتر در زندگی خانوادگیام به یک بالانسی برسم. در حال حاضر هم که از فوتبال دور هستم اصلاً احساس بدی ندارم
علی دایی مدتهاست که از فوتبال دور شده و در تیمی فعالیت نمیکند. او البته در این مدت مصاحبهای آنچنانی هم انجام نداده و کمتر در رسانهها حضور داشته.
مهاجم و سرمربی سابق تیم ملی فوتبال ایران در گفت و گو با ورزش سه، درباره این دوری صحبتهای جالبی انجام میدهد: «فکر میکنم جریان این دوری را تمام مردم خوب بدانند. زمانی که در سایپا بودم متأسفانه صدا و سیما قصد سوء استفاده از این مسأله را داشت و خیلی تلاش کرد تا به نوعی وجهه من را در جامعه خراب کند. من همیشه سالم کار کردم اما به این نتیجه رسیدم که سالم زندگی کردن و سالم کار کردن در مملکت ما خیلی سخت شده است.
من با مدیرعامل سایپا از سال 81 تا 84 سر یک مسألهای به مشکل خوردیم و کارمان به دادگاه کشیده شد که خودم از قبل این اتفاق را پیشبینی میکردم. یک مثل معروفی است که میگوید عدو شود سبب خیر اگر خدا بخواهد.
این کاملاً در مورد من صدق میکند، چرا که باعث شد من از فوتبال بیرون بیایم. واقعاً جا دارد از تیمهایی تشکر کنم که امسال و سال گذشته آمدند دنبالم و دوست داشتند که با آنها کار کنم.
با اینکه فوتبال از بچگی عشق من بوده اما صلاح دیدم که در این برهه زمانی، مدتی از آن دور باشم. چرا که معتقدم خیلی وقتها باید از چیزهایی که دوست داری دل بکنی تا به یکسری چیزهای دیگر برسی. خدا را شکر این دوری باعث شد تا فعالیتهای دیگرم و از همه مهمتر در زندگی خانوادگیام به یک بالانسی برسم. در حال حاضر هم که از فوتبال دور هستم اصلاً احساس بدی ندارم.»
یکی از گزینههای نیمکت تیم ملی بعد از جدایی کارلوس کیروش، علی دایی بود.
او درباره اتفاقها، مذاکرات و حرفهایی که بین او و مهدی تاج رد و بدل شد هم صحبت میکند: «اولین بار است که این حرف را میزنم. قبل از اینکه آقای ویلموتس به تیم ملی بیاید و سرمربی شود ما با آقای تاج در مورد سرمربیگری تیم ملی صحبت کردیم. شاید ایشان الان بیایند و منکر شوند ولی ما با ایشان صحبت کردیم و قرار بود تا دو روز بعد این خبر و توافق را علنی کنیم. یک روز به اعلام توافقمان مانده بود که من در زیرنویس اخبار دیدم نوشته است مارک ویلموتس سرمربی تیم ملی فوتبال ایران شد. من هم به ایشان تبریک گفتم.
متأسفانه انتخابهای نادرستی که تا الان انجام شده از همه لحاظ چه مالی و چه فوتبالی خیلی به ما صدمه زده است. آنها میتوانند بگویند که به من چنین پیشنهادی ندادند ولی من هیچ وقت در زندگیام دروغ نگفتهام. فکر میکنم ما میلیونها یورو پول به یک مربی پرداخت کردیم که بیاید دو تا تیم رده چهارم آسیا را ببرد. حق است که این همه پول را صرف کنیم که دو تا تیم خیلی ضعیف را که بیشتر شبیه به شوخی بودند را ببریم؟ اینها برای کسی مثل من مایه شرم است. این همه جار و جنجال کردند در صدا و سیما، روزنامهها و فضای مجازی نتیجهاش چه شد؟ چه خروجی داشت؟ چه اتفاقی افتاد؟ به غیر اینکه مثل سری قبل فقط پول مفت دادیم به آدم غیرمتخصص. البته بعد از رفتن آقای ویلموتس هم دوباره با من در مورد سرمربیگری صحبت شد که بعد از آن هم دوباره آقای اسکوچیچ سرمربی تیم ملی شدند. اینها تصمیمات غیرمسئولانهای بوده که اتفاق افتاده است. مثلاً الان آقای گلمحمدی در پرسپولیس همان کاری را انجام میدهد که برانکو انجام میداد. ولی آقای برانکو چقدر گرفته آقای گلمحمدی چقدر؟ این همه تأکید میکنیم که باید در همه چیز خودکفا و متکی به خودمان باشیم. خودمان باید کارهایمان را پیش ببریم.
من جایی کار نمیکنم که شخص بالا دستیام کسی باشد که هیچ اطلاعات فوتبالی ندارد و آنوقت بخواهد به من امر و نهی کند. اصلاً همچین چیزی را دوست ندارم. در حال حاضر هم احساس خیلی خوبی دارم. زندگیام به همان روال عادی خودش بازگشته است که خدا را از این بابت بسیار شکر میکنم.»
دایی درباره ماجرای گردنبند و آن سارق مسلح هم میگوید: «خدا را شکر یکی از سارقین را دستگیر کردند ولی آن یکی فعلاً فراری است. خیلیها گفته بودند که چرا نیروی انتظامی فقط به کار علی دایی سریع رسیدگی میکند؟ ولی اینطور نیست، چون از این دو سارق 63 مورد دیگر در زمینه دزدی و خفتگیری شکایت شده بود.
نیروی انتظامی آنها را از طریق فیلمهایی که پس از شکایت افراد دیگر ضبط و پیدا شده بود شناسایی و دستگیر کرده است. جدا از این نیروی انتظامی به من لطف داشته. آیا دیگران منتظر بودند که به غیر از این چیز دیگری باشد؟ متأسفانه همانطور که پیشتر گفتم فضای مجازی طوری شده است که هر کسی به هر چیزی کار دارد.
خیلیها نوشته بودند خوب شد؛ علی دایی وضعش خوب است حالا از او دزدیدند که دزدیدند. این دسته از کامنتها فقر فرهنگی ما را نشان میدهد. آن سارق دو بار میخواست با قمه به شکمم بزند که خدا را شکر به موقع عقب رفتم و همه چیز ختم به خیر شد.»