printlogo


کد خبر: 219510تاریخ: 1399/9/9 00:00
مردم ناپل داغدار مارادونا
عشقی فراتر از فوتبال

 آندرا فالکو
 
«لطفاً به من بگویید حقیقت ندارد.» نمی‌دانم چند تا از این پیام‌ها دریافت کرده‌ام از وقتی برای اولین بار در ساعت پنج عصر چهارشنبه خبر منتشر شد.
بعد تلفن زنگ می‌زند. دبیر برنامه رادیویی است. او می‌گوید: «ما یک برنامه ویژه داریم از شش عصر تا نیمه شب. خط را برای شنوندگان باز می‌گذاریم چون بالاتر از همه -بیشتر از مجریان، مربیان و هم‌تیمی‌های سابق- این مردم هستند که باید حرف بزنند.»
مردمی که مسیح‌شان در روی زمین را از دست داده‌اند. آنها زنگ می‌زنند تا در برنامه زنده رادیویی حرف‌های‌شان را بزنند؛ یکی می‌گوید: «مثل اینکه دوباره مادرم مرده» و دیگری می‌گوید: «من با پدر و برادرم برای تماشای مسابقات می‌رفتم قبل از آنکه آنها بمیرند و حالا آنها را هم از دست داده‌ام.»
در ناپل با قرنطینه سختگیرانه‌ای مواجه هستیم که در آن مردم جز در موارد ضروری اجازه خروج از منزل را ندارند. وقتی این خبر منتشر شد مسئولان همراهی کردند. دو جا برای تجمع مردم در نظر گرفته شد: «کوارتیری اسپانیولی» درست در مرکز شهر جایی که خیلی از یادگاری‌های مارادونا در آن است و دومی بیرون استادیوم سن پائولو که قرار است به زودی به استادیوم دیگو آرماندو مارادونا تغییر نام دهد.
دیگو ناپل را درک کرد و ناپل دیگو را. برای همین است که قبل از نیمه‌نهایی جام جهانی 1990 بقیه ایتالیا می‌خواستند ناپل را فراموش کنند جز اینکه تیم ملی آنجا بازی داشت.
ما آن اختلاف را امروز می‌بینیم. وقتی ناپولی خارج از خانه بازی می‌کرد، بازی‌ها تعطیل می‌شد به خاطر شعارهای توهین‌آمیزی که به شهر و مردمش می‌دادند. وقتی ناپلی‌ها برای ادای احترام به مارادونا به خیابان ریختند، در تلویزیون ملی به این اشاره شد که قوانین قرنطینه در این شهر نقض شده است. ما در ناپل از او به عنوان خدای فوتبال یاد می‌کنیم اما در تلویزیون به سبک زندگی او، استفاده از مواد مخدر و رابطه‌اش با جرایم سازمان‌یافته صحبت می‌کنند.
ناپل سومین شهر پرجمعیت ایتالیا است اما بیشتر نقاط کشور، ما را شهروند درجه دو می‌دانند به جز آن هفت سالی که مارادونا اینجا بود. در سال‌های 1991-1984 دو قهرمانی لیگ، یک قهرمانی جام یوفا، یک جام حذفی و یک سوپرجام به دست آمد.
نه تنها آن نسلی که بازی‌های مارادونا را دیدند جای خالی او را احساس می‌کنند بلکه دیگران مثل خود من که سن‌مان به دیدن بازی‌های مارادونا قد نمی‌دهد، همین حس را داریم. والدین ما از او خاطرات زیادی داشتند. وقتی در کوچه بازی می‌کردیم همه بر سر کسی که پاس نمی‌داد، فریاد می‌زدیم: «فکر نکنی مارادونا هستی». وقتی برای مسابقه می‌رفتیم، هوادارانی را می‌دیدیم که هنوز همه‌شان پیراهن شماره 10 را به تن می‌کردند. یا وقتی کسی توپی را از دست می‌داد، می‌گفتند: «اگر مارادونا اینجا بود...»
در شهر دور بزنید. تقریباً جایی نیست که چیزی شما را به یاد او نیندازد. در هر کافه و بار عکسی از او هست. حتی یک محراب را به او اختصاص داده‌اند که خیلی قبل از مردنش درست شده. عشق به مارادونا اینجا فراتر از فوتبال است. او از بزرگی خود برای تغییر نگاه دنیا به شهری که از مشکلات بسیارش ویران شده بود، استفاده کرد. این خیلی بیشتر از گل‌ها و جام‌ها ارزش دارد.
منبع: دیلی میل
 

 


Page Generated in 0.0054 sec