printlogo


کد خبر: 217128تاریخ: 1399/7/27 00:00
جیب خالی و تناول پیاز برای افزایش اشتها
اینجا خبری از قواعد فنی نیست!

میعاد نیک     

در فوتبال تماماً بی‌اساس و آماتور ایران که جایی برای تاکتیک‌های تیمی و تکنیک‌های فردی وجود ندارد و سوپراستارهای مربیگری و بازیگری فوتبال باشگاهی ایران در بهترین حالت به مهره‌هایی معمولی در فوتبال درجه دوی اروپایی تبدیل می‌شوند، صحبت کردن از کیفیت فنی و نگرانی برای کمیت وجود آن کمی نامتعارف و ناواقعی ا‌ست. گرچه طی سالیان اخیر و به مدد حضور بزرگانی مانند برانکو ایوانکوویچ، کارلوس کی‌روش و برپایی سیستمی هوشمند و پویا در تیم ملی و پرسپولیس، بازیکنان زیادی به فوتبال اروپا و حاشیه خلیج‌فارس شناسانده شده‌اند و همچنین از تیم استقلال هم بازیکنانی به اروپای میانه و غربی نقل‌ مکان کرده‌اند اما واقعیت ماجرا چیز دیگری ا‌ست. فوتبال ایران اگر تنها متکی به سرمربی‌ها و بازیکنان داخلی‌اش باشد و با قوانینی من‌درآوردی و حاصله از دورهمی‌های شبانه بخواهد دور از رنگ و بوی نوآوری بماند، هرگز نه کیفیتی خواهد یافت و نه پیشرفتی.
مدت‌هاست که فردی به‌عنوان سرمربی از فوتبال ایران حتی به فوتبال تیم‌های حاشیه خلیج‌فارس هم معرفی نشده و برترین مربیانی که سال‌ها در لیگ برتر به قهرمانی می‌رسیدند و عنوان پرافتخارترین‌ها را به دوش می‌کشیدند، تنها در بازار داخلی خریدار داشته‌اند و دریغ از یک پیشنهاد غیررسمی خارجی. نگاه کردن به فوتبالی که پرسپولیسِ گابریل کالدرون و استقلالِ آندره‌آ استراماچونی بازی می‌کردند بسیار زیبا و هیجان‌انگیز بود اما چهره واقعی فوتبال باشگاهی در ایران همان پاس‌های بی‌هدف و شوت‌های بی‌دقت است که به تاکتیک دمُده و فرسوده سانتر از جناحین مزین شده و بس. فوتبال ما آنقدر عقب‌مانده و مفلس است که استفاده از سیستم سه دفاعه توسط استراماچونی و یا ارائه بازی پارتیزانی توسط شاگردان کالدرون تبدیل به نوآوری و شگفتانه می‌شود، در حالی ‌که این حیله‌ها حتی در فوتبال کشورهایی مثل ترکیه و یونان هم مرسوم است و معمولی.
آبی‌های پایتخت در ادامه 4 سال اخیر کابوس‌وارشان که فصل را بدون سرمربی و با نگرانی‌هایی بی‌اندازه آغاز می‌کردند، پیش‌فصل لیگ بیستم را نیز با سودای باطل استراماچونی و مدیر وعده‌مندی به نام احمد سعادتمند آغاز کردند تا در نهایت، هم فرهاد مجیدی از دست برود و هم وقت باارزش. در شرایطی که رقیب قدرتمند تیم استقلال در حال شادی ناشی از پوکر قهرمانی‌اش بود و در لیگ قهرمانان آسیا آقایی می‌کرد، آبی‌ها بالاخره آرپی‌جی‌زنِ سابق خود را این‌بار در قامت یک اسنایپرِ روی نیمکت به رختکن استقلال فراخواندند تا سکان هدایت کشتی تایتانیک آبی به دست مدافع شماره 6 برسد و چشم‌ها به رهبر رختکن خیره شود. محمود فکری که نتایج خوبی را با کادرفنی تماماً استقلالی‌اش در تیم نساجی گرفته بود، دست به ترکیب برنده خود نزد تا با همین کادر و با تقویت انگیزه، به قهرمانی در لیگ بیستم با استقلال محبوبش بیندیشد.
شاید گفته شود که حضور افرادی جوان و بی‌تجربه مانند حنیف عمران‌زاده و یا آرش برهانی در درازمدت به اندیشه‌های تاکتیکی و تکنیکی تیم استقلال کمکی نکند و یا باعث شود تا استقلال بیش از پیش در ورطه نابودی غلت بزند اما در فوتبالی که اصول سیستماتیک حرف اول از آخرِ لیست را می‌زنند و عملاً تنها کاریزما و هیجان باعث می‌شود تا نتایج بازی‌ها رقم بخورد، نگرانی برای بار فنی و وزن تاکتیکی کادرفنی استقلال به مثابه آب در هاون کوبیدن است؛ بیهوده و بی‌اساس.
محمود فکری اتفاقاً بهترین تصمیم را برای انتخاب کادرفنی‌اش گرفته و باید به این نگاه او آفرین گفت. فکری با اتکا به تجربیات پرویز مظلومی و صمد مرفاوی، به پشتوانه نیروی جوانی آرش برهانی و جذبه حنیف عمران‌زاده و با گوشه چشمی به امید نمازی بادانش، چنته آبی‌ها را برای حمله به جام لیگ بیستم مملو از گلوله‌های متفاوت کرده و این امر شاید باعث شود آبی‌ها بالاخره سلطه پرسپولیس را بشکنند. محمودخان با همین کادرفنی به‌اصطلاح کم‌وزن و کم‌تجربه هم می‌تواند در استقلال موفق شود، چرا که فوتبال ما اصلاً فنی نیست و به مسائل جانبی بستگی دارد.
 

Page Generated in 0.0063 sec