علی کمانگری
دو شکست یک بر صفر برای شهرخودرو و دو شکست 2 بر صفر برای سپاهان. دو سرمربی بسیار جوان فوتبال ایران، مهدی رحمتی و محرم نویدکیا در ابتدای حضورشان در عرصه مربیگری به سنگ سختی خورده بودند و شکستشان از قبل هم قابل پیشبینی بود. تیم مشهدی که بدون خریدهای جدیدش و با از دست دادن ستون خط دفاعی خود، مرادمند، به قطر سفر کرده بود و تیم اصفهانی هم با وجود حفظ تمامی نفرات و جذب اسماعیلیفر و نژادمهدی، در حالی به قطر میرفت که باید با گرانترین تیم قاره (النصر) و ژاوی مربی و کاسورلای بازیکن برای صعود میجنگید. با نتایج رقم خورده، شهرخودرو رسماً از گردونه رقابتها کنار رفت و سپاهان هم برای صعود نیاز به معجزه دارد. حال امید فوتبال ایران در هفتههای آتی به سرخابیهای پایتخت است تا حداقل ایران بدون نماینده در مرحله حذفی مسابقات نباشد. سپاهان و شهرخودرو، شاید از بعد فنی در دومین دیدارهایشان چندان مستحق شکست نبودند. شهرخودرو نزدیک به ۶۵٪ مالکیت توپ داشت و دو موقعیت خوب گلزنی هم خلق کرد. سپاهان هم بیشتر از حریفش شوت زد و هم مالکیت توپ بیشتری داشت، حتی دروازهبان تیم النصر، برد جونز، به واسطه ۸ مهاری که داشت، سومین بازیکن هفته چهارم لیگ قهرمانان آسیا هم شد. با همه این تفاسیر، شکست این دو تیم برای فوتبال ایران و این سبک از مدیریت لازم بود. تصور کنید این دو باشگاه با مربیان جوان و تازهکارشان که هیچ سابقه مربیگری ندارند، در این دو مسابقه نتیجه میگرفتند و در نهایت هم از گروهشان صعود میکردند؛ آنگاه هر مدیر کمدانشی تصور میکرد میتواند پیشکسوت محبوب یک باشگاه یا بازیکن مسن و باتجربه تیمش را به یک باره به عنوان سرمربی انتخاب کند و بعد هم نتیجه بگیرد.
فوتبال ایران باید بداند فوتبال در قاره آسیا و سراسر جهان سالهاست که روی اصول، برنامهریزی و تمام عباراتی که برای مدیر ایرانی کلیشهای و بیفایده جلوه میکند، جلو میرود. فوتبال ایران باید بداند دیگر کاریزمای فلان مربی، محبوبیت یک بازیکن، تجربه دیگری و داد و فریادهای لب خط آن یکی، اگر پشتوانهای به اسم «دانش فنی» نداشته باشد، ره به جایی نخواهد برد. فوتبال ایران باید بداند دیگر نمیتوان تنها روی عباراتی چون «غیرت بچهها» و «غیرت زبانزد ایرانی» حساب کرد و جلو رفت. مدیر ایرانی و فوتبال ایران باید بداند آنچه نخنما شده، آنچه یک کلیشه بیثمر است، مانور پوپولیستی روی کلماتی مثل «غیرت» و «تعصب» است، نه کلماتی که تنها در ذهن زنگزده مدیر ایرانی کلیشهای فرض میشود.
آری، شهر خودرو باید میباخت تا مالک باشگاهش متوجه شود در تقابل سرمربی و بازیکنش، نباید پشت سرمربی را خالی کند و یک هفته بعد، آن بازیکن را سرمربی تیم. سپاهان هم باید میباخت تا مدیران این باشگاه برای 4 مسابقه حساس در لیگ قهرمانان آسیا روی یک سرمایه باشگاه قمار نکنند. آنها میتوانستند بعد از رقابتهای لیگ قهرمانان تیم را به طور کامل به محرم بسپارند و برای این مسابقات، حداقل دستیار قلعهنویی، تکسیرا را سرمربی تیم نگه میداشتند که روی بازیکنان این تیم هم شناخت بهتری داشت. فراموش نکنیم قبل از این دو مسابقه، سپاهان تنها یک امتیاز با صدر جدول فاصله داشت و کاملاً از شانس صعود برخوردار بود. صعودی که خود میتوانست چند صد هزار دلار را به حساب باشگاه واریز کند. اما اینجا ایران است؛ تعقل و تدبر، آخرین حلقه زنجیر تصمیمگیری یک مجموعه مدیریتی محسوب میشود!