*قسمت پنجم
درباره چالشها و فرآیند رسیدن به هر یک از تجاربی که در یادداشتهای قبلی درباره آن صحبت شد، به طور خلاصه فقط به دو چالش آن اشاره میشود. ضمناً به یک مورد قبل از انقلاب اشاره میشود تا قدرت یک فرد سیاسی در رأس فدراسیون بهتر شناخته شود.
چالش اول- برای اولین بار پس از انقلاب، درخواست میزبانی هجدهمین دوره جام باشگاههای آسیا (فصل ٩٩-٩٨) به کمیته مسابقات ایافسی داده شد. در آن زمان نگارنده در کمیته اجرایی و کمیته مسابقات ایافسی عضویت داشته و زمینههای این درخواست با توجه به ارتباطات بسیار نزدیک با سایر اعضا کاملاً هموار بود. برنامه شروع مسابقات مصادف بود با یازدهم محرم. پس از موافقتهای اولیه، از مالزی به آقای صفایی فراهانی زنگ زدم و مشکل زمان شروع مسابقات را که به هیچ عنوانی قابل تغییر نبود اطلاع دادم. بلافاصله با موافقت ایشان میزبانی به ایران
داده شد.
یک هفته قبل از شروع مسابقات، مرحوم پدرم در مسجد ارک، در اوایل روزهای عزاداری محرم پای صحبت آقای منصور ارضی شنیده بود که یک مشت بیدین در روزهای عزاداری میخواهند مردم را به استادیوم ورزشی یک صد هزار نفره بکشانند و آنجا را تبدیل به مراسم شادی کنند و به همراه آن تهدیداتی را هم به سوی مسئولین ورزش و فدراسیون نثار کردند. پدرم اصرار داشتند که خود را از این کار به ظاهر ضد دینی کنار بکشم. البته با قراری که باشگاه استقلال با آقای کویتیپور برای مراسم سوگواری در روز افتتاحیه گذاشته بود، باعث آرامش مرحوم پدر شد. بلافاصله نامههای محرمانه برای به عقب انداختن برنامه مسابقات از مسئولین ارگانهای مختلف به سمت فدراسیون سرازیر شد. در این موقعیت بسیار پر چالش، فقط قدرت سیاسی ریاست فدراسیون توانست زمینه برگزاری را فراهم نماید. درخواست آقای صفایی از ستاد برگزاری که مسئولیت آن به عهده نگارنده بود این بود که حساسیت آن روز یازدهم را در اول قرار دهید. بنا براین با هماهنگیهای به عمل آمده، تمام استادیوم آزادی سیاهپوش گردید و تماشاچیان هم اغلب با پیراهن به رنگ سیاه در استادیوم حاضر شده بودند و آقای کویتیپور هم سنگ تمام گذاشته بود.
جالب اینکه یک هفته پس از اتمام بازیها، در جلسهای که در زوریخ برای کمیته فوتسال شرکت کرده بودم، منشی آقای بلاتر مرا به دفتر ایشان دعوت نمود تا در مورد افتتاحیه آن روز مسابقات باشگاهها گفتوگو داشته باشیم. در نظر آقای بلاتر، یکرنگی ظاهر استادیوم آزادی و تماشاچیان ملبس به رنگ سیاه و شعارهای هماهنگ، از جنبههای بسیار جذاب و دیدنی جلوه کرده بود.
سه روز قبل از شروع این مسابقات، یکی از مشکلات مهم با ایافسی اتفاق افتاد. به اتفاق نماینده ایافسی، به محل برگزاری استادیوم آزادی رفتیم تا آخرین بازرسیها انجام شود. متأسفانه دو ایراد مهم، یکی استاندارد نبودن تابلوهای تبلیغات در اطراف زمین مسابقه و ایراد دوم حذف تابلوی تبلیغاتی کوکاکولا بود که حراست سازمان تربیت بدنی نسبت به تابلوی کوکاکولا و چند مورد دیگر، خط قرمز کشیده بود که با توجه به پروتکل مسابقات مجبور به رضایت شدند. خوشبختانه تابلوهای تبلیغاتی قبلاً به ایران ارسال شده و در گمرک تهران دپو شده بود ولی سه روز مانده به شروع مسابقه، ترخیص تابلوها از گمرک در مدت کوتاه، آن هم در تعطیلی تاسوعا و عاشورا غیر ممکن به نظر میرسید. به اتفاق آقای دانشور، دبیر فدراسیون به گمرک مهرآباد مراجعه شد و گفتند ترخیص تابلوها حداقل نیاز به یک بازه زمانی ده روزه دارد و کار اداری آن باید از زیر دست هشت نفر گذر کند و به امضای آنها برسد. با ناامیدی تمام با آقای صفایی فراهانی صحبت کردیم و ایشان را در جریان ماجرا قرار دادیم. بلافاصله با نماینده ایافسی، مسئول مسابقات صحبت کردم که با جدیت تمام گفت، با این شرایط برگزاری بازیها امکانپذیر نیست و اگر تابلوهای تبلیغاتی مطابق با استاندارها نباشد، ایافسی باید خسارت مالی سنگینی را متحمل شود. مجدداً با آقای صفایی فراهانی تماس گرفته و گزارش ماجرا مو به مو داده شد. بلافاصله آقای صفایی فراهانی با رئیس گمرک تماس گرفت و کل داستان را به ایشان انتقال داد. در کمال ناباوری، مسأله ترخیص به نتیجه رسید، فقط مسأله امضای هشت نفر مطرح شد که آن را نیز خودشان حل کردند. صبح روز عاشورا، ساعت ده صبح تابلوهای دپو شده ترخیص و بعد از ظهر در محلهای تعیین شده مطابق استانداردها نصب گردید.
اینگونه اتفاقهای برگزاری در فوتبال، پیش از این بینظیر بود. به خاطر دارم که بسیاری از مسابقات فوتبال با تماس و فشار تلفنی یک مسئول بالاتر جابهجا و یا تعطیل میشد و دلیل آن فقط نداشتن قدرت و پشتیبانی سیاسی بود.