امیر قلعهنویی پس از یک فصل پرفراز و نشیب و ناکامی در تمامی عرصهها خداحافظی تلخ و پیش از موعدی با سپاهان داشته است. امیر چرا و چگونه به اینجا رسید؟ قلعهنویی چرا در سپاهان رستگار نشد؟ پرونده امروز به این پرسش پاسخ میدهد.
پایان امیر قلعهنویی یکی از غلطترین گزارهها درباره او است. مربی پس از سختترین شکستها تمام نمیشود، بلکه همیشه فرصت هست و فوتبال بازی ناتمام است و اگر پایان داشت و متوقف میشد، چنین شگفتانگیز نبود. شروع دوباره و حکایتهایی که قلعهنویی بعد از این میسازد، میتواند از جذابترین ماجراهای فوتبال ایران باشد. بیایید نکتهها و موضوعاتی را که درباره او در ذهن داریم، مرور کنیم:
۱- امیر قلعهنویی شکستهای بزرگ را در مربیگری تجربه کرده. شکستهایی که مربیان دیگری را تا سالها از چرخه مربیان درجه اول دور کرده اما امیر قلعهنویی یک توانایی منحصر به خودش در فوتبال ایران دارد، افتان و خیزان دوباره به امیر قلعهنویی تبدیل میشود و بین شکست و موفقیت فاصلهها را کوتاه میکند. شاید از او بربیاید که دوباره چنین کند.
قلعهنویی در استقلال به سیاهترین روزها رسید، روزهای تیره و تار که دیگر انگار پایان یک مربی باشد اما او نشان داد که خیلی زود میتواند همه چیز را به نفع خودش تغییر دهد و تندترین منتقدانش را به این باور برساند که من، امیر قلعهنویی، یک مربی هستم. سخت میبازم اما برمیگردم، به بدترین روزها میرسم اما دوباره بهترین روزها را میسازم. قلعهنویی در دوره کاری جدیدش با سپاهان پیش از بار آخر نیز به روزهایی رسید که نتوانست به توقعات پاسخ دهد و تصور میشد که چیزی به جداییاش از سپاهان باقی نمانده است، اما او توانست به باشگاه بفهماند که تکرار موفقیتهای پیشین سپاهان با قلعهنویی ممکن است و به زمان نیاز دارد. قلعهنویی توانست اعتبار کافی را برای دریافت این فرصتهای حرفهای برای خود بسازد و این کار هر کسی نیست. مربیان دیگری در موقعیتهای ناخوش قلعهنویی، نمیتوانند اعتماد باشگاه را جلب کنند. امیر قلعهنویی اما حتی از موضع بالا این اعتماد را جلب کرد و البته بار آخر دیگر نمیتوانست این اعتبار را بازتولید کند.
۲- آنها که دوست دارند پایان قلعهنویی را اعلام کنند، به موضعگیریهای مرسوم مجازی مشغولاند. امیر قلعهنویی جایگاهش را در مربیگری مدیون موضعگیریهای مجازی یا اطوارهای خارج از فوتبال نیست. او وسط زمین فوتبال ستاره است. خوب و بدش در وسط زمین روشن میشود، حکایت مربیگریاش را در فوتبال میسازد و شاید به همین دلیل در مقابل تندترین انتقادات کم نمیآورد چون میداند که سرانجام بازی را وسط زمین او میبرد.
امیر قلعهنویی به مرد کهنهکار فوتبال تبدیل شده، عمری را در مربیگری گذرانده و آن سالها که یک مربی جوان شناخته میشد دیگر گذشته و فقط خاطرههایی از آن سالها به یاد مانده اما فراموش نکنیم که همین چند ماه پیش تنها گزینه ایرانی برای تیم ملی و خود برای به مقصد رساندن پروژهاش با سپاهان، پیشنهاد فدراسیون فوتبال را رد کرد.
۳- ما اجازه نداریم با سلایق خود انکارش کنیم. شاید در سالهای دور طیفی در فوتبال ایران قلعهنویی را نپسندیده باشند، به رفتارش و به سیاق مربیگریاش و به طریق دستیابیاش به موفقیتها انتقاد کردهاند اما گذر زمان نشان داده که قلعهنویی مرد کارهای سخت بوده و ساختن آن تیمهای موفق و پروژههای موفق مربیگری در تهران و اصفهان شاید در میان نسل تازه مربیان به آسانی تکرار نشود. هنوز زمان لازم است تا در میان مربیان ایرانی قلعهنویی دیگری تکرار شود و بتواند موفقیتها را در یک دوران طولانی به نام خود سند بزند. این شوخی نیست که در یک دوران حرفهای بیتکرار باشید.
مرور حکایت قلعهنویی در مربیگری نشان میدهد که او دورانی سخت را گذرانده، دورانی طولانی با انتقاداتی که شدت داشتند و میتوانستند هر مربی را از تک و تا بیندازند، اما مقابله قلعهنویی در فضایی پر از انتقاد نیز جذاب و از ماجراهای پرمخاطره یک مربی حرفهای است. وقتی از امیر قلعهنویی حرف میزنیم از کدام قلعهنویی حرف میزنیم، کدام وجه او را میبینیم، کدام دورانش را، کدام موفقیتها و کدام ناکامیها، کدام کجرفتاریها و کدام مدارا، دوران جوانی یا دوران نقد جوانی؟ وقتی از قلعهنویی حرف میزنیم، از تمام این دوران حرف میزنیم، از یک چهره که در طی دوران تغییر کرده، خود را ساخته، آموخته شده، مویی سپید کرده، مثل یک مربی واقعی، همیشه برای پیروز شدن، همیشه برای جنگیدن و بردن، مردی که پایان نداشته باشد، کوتاه نیاید. پایان او یک گزاره غلط است و دیدن دوباره او در تقلا برای موفقیت از جذابیتهای آینده در لیگ خواهد بود.