سامان موحدی راد
این روزها خیلی درباره تفاوت استقلال فرهاد و استراماچونی صحبت میکنند. امتیازات دو مربی را در اولین تجربههای حضورشان روی نیمکت با هم مقایسه میکنند و سعی میکنند از این اعداد تحلیلهایی را هم استخراج کنند. شاید اما مهمترین تفاوت استقلال فرهاد با استراماچونی و در مقیاسی بزرگتر آنچه در فوتبال ایران نمایش داده میشود در قیاس با مدل جهانیاش را در همین تغییر تاکتیک استقلال از 2-5-3 به 2-4-4 بدانیم. تیم فرهاد مجیدی بعد از چند نتیجه ناامیدکننده سرانجام به این نتیجه رسید که اجرای 2-5-3 مدرن استراماچونی به مربی با دانش و سطح اول فوتبال دنیا احتیاج دارد و ما با بضاعت فوتبالی خودمان در ایران بهتر است به سراغ همان روشهای آزموده قدیمی برویم که در بهره بردن از آن ماهریم. برای همین هم فرهاد مجیدی بعد از چند بار تجربه کردن سیستم مدرن استراماچونی سرانجام به این نتیجه رسید که باید به سراغ سیستمی برود که از آن سر در میآورد. در واقع فرهاد مجیدی بین اینکه در پوست استراماچونی فرو برود و نتیجه نگیرد و اینکه خودش باشد و چند پیروزی کسب کند نهایتاً از اولی به دومی کوچ کرد و فهمید که در فوتبال بیش از هرچیزی نتیجه و سه امتیازهاست که جایگاهش را روی نیمکت حفظ میکند. ضمن اینکه بازگشت به 2-4-4 در فوتبال راکد ایرانی اصلاً هم پسرفت به حساب نمیآید؛ آن هم وقتی که در فوتبال ایران همچنان چنین سیستمهایی رایج است و مربیها بیشتر به آن علاقه دارند. هدف استقلال حالا این است؛ یک فوتبال ایرانی بدون چشمانداز و در حد کسب سهمیه و یا نهایتاً قهرمانی در داخل ایران؛ بدون چشماندازی به بازارهای بزرگتر و افتخارات چشمگیرتر. از این رو استقلال که در مسیر حرکت به سوی یک تیم جذاب و دلخواه پیش میرفت بار دیگر در مسیر معمولی شدن قرار گرفت. معمولی به این معنی که این روزها از پس بازیهای آسان به خوبی بر میآید و در بازیهای سخت به مشکل برمیخورد. البته که این مسأله کسی جز هواداران را آزار نمیدهد.