printlogo


کد خبر: 212571تاریخ: 1399/5/12 00:00
جواهر ایرانی در سوئد

مربیگری در هر سطحی لذتبخش است. چیزی شبیه فرماندهی. اینکه عده زیادی تحت فرمان تو باشند، به دستوراتت گوش بدهند، برای بهترین‌ها و شجاع‌ترین‌ها دست بزنی و آنها که نافرمانی می‌کنند یا باعث ناکامی بقیه هستند را کنار بگذاری. این یک وسوسه قدیمی است. حتی دوران مدرسه هم چند نفر برای مبصر شدن با هم رقابت داشتند. فقط چند نفر نه همه. این چند نفر در یک چیز مشترک بودند «لذت هدایت و کنترل.»
در عصر امروز «رهبری» را نه فقط یک دانش که یک هنر می‌دانند. هنر به خدمت گرفتن دیگران برای به دست آوردن نتیجه‌ای که فرد دوست دارد! از این منظر در مربیگری که نوعی رهبری است، رگه‌ای از خودخواهی و دیکتاتوری هم وجود دارد. افراد، ابزاری هستند که با آنها می‌شود به «هدف» رسید. در این بین البته اگر باهوش باشند خودشان هم لذت می‌برند و هم در منافع شریک می‌شوند.
سال‌هاست یکی از آرزوهای ما در فوتبال داشتن «مربی لژیونر» است. از وقتی علی دایی و کریم باقری به آرمینیا بیله‌فلد رفتند نسل ما با واژه بازیکن لژیونر خو گرفت اما رویای «مربی لژیونر» هنوز ناکام است. جز عباس رضوی در مجارستان، چند مربی ایرانی در حوزه خلیج‌فارس مربیگری کرده‌اند اما واقعیت این است که با کمی بی‌انصافی و خودخواهی ما کمتر امارات و قطر و کویت را در فوتبال به رسمیت می‌شناسیم.
به نظرمان شیوخ پولداری هستند که لابه‌لای شاهین بازی و بنزسواری، پول‌های خوبی به مربیان و ستاره‌های پا به سن گذاشته دنیا می‌دهند و محض تنوع و «حال کردن» آنها را به این بخش آفتاب خورده دنیا می‌آورند. قضاوتی که البته غلط است.
وقتی الکساندر نوری در بوندس لیگا درخشید، عادل فردوسی‌پور بیش از همه ذوق کرد. او را به برنامه نود برد و حتی در جشن صعود به جام جهانی 2018 که با حضور کارلوس کی‌روش برگزار شد، الکساندر را هم آورد و ما ذوق کردیم که یک مربی آینده‌دار در فوتبال دنیا داریم. نوری اما موفق نماند و از بوندس لیگا لیز خورد. اتفاقی که برای هزاران مربی دیگر در تمام دنیا می‌افتد.
حالا دلگرمیم به پویا اسبقی. پسر 35 ساله‌ای که در فوتبال سوئد به عنوان مربی می‌درخشد. زلاتان در 38 سالگی هنوز می‌درخشد و بوفون در 42 سالگی هنوز دنبال عقد قرارداد است، آن وقت پسر 35 ساله ایرانی در سوئد نامش با احترام یاد می‌شود. در کشوری که اسون گوران اریکسون را به عنوان یک اسطوره مربیگری می‌شناسند جا حتماً برای یک ایرانی تنگ است اما اسبقی که از بدو تولد به سوئد مهاجرت کرده در تلاش است به عنوان یک ایرانی- سوئدی راهش را باز کند.
او طبعاً مشکل زبان ندارد. مجید جلالی به عنوان یک مربی که در ایران معمولاً روی تسلط او به دانش آنالیز تمرکز می‌شود «فقدان تسلط به زبان» را یکی از کلیدی‌ترین دلایل لژیونر نشدن مربیان ایرانی حتی در حوزه خلیج‌فارس می‌داند. او در کشور زلاتان و کنت اندرسون و توماس برولین و مارتین داهلین و توماس راولی و فردریک لیونبرگ و ... خیلی زود تصمیم گرفت مربی شود.
با موهای سیاه وسط بلوندهای سوئدی حتماً کار آسانی برای فرمانبردار کردن بازیکنان نداشته است. هر چقدر بگویید که اروپا فرق دارد و کله سیاه و کله بور با هم تفاوت ندارند، هنوز رگ‌های نژادپرستی در آن پرخون است. این را خود زلاتان ابراهیموویچ گفت: «اینکه اگر موهایم بلوند بود در سوئد بیشتر مورد توجه بودم.
اسبقی از پایه‌ها آغاز کرد و حالا در ورزشگاه 18 هزارنفری تیم گوته‌بورگ روی صندلی می‌نشیند که در فاصله سال‌های 1982 – 1979 اریکسون بزرگ نشسته است.
گوته‌بورگ پیش از اسبقی 14 مربی دیگر داشته است، 11 نفر سوئدی، یک نفر مجار و یک مربی اتریشی. برای نشستن روی نیمکت این تیم باید متمایز بود و شایستگی‌اش را داشت که پویا دارد. نگاهی به همین لیست نشان می‌دهد که ما یک جواهر در سوئد داریم که کمتر نامش را تکرار کرده‌ایم.
او در اوج جوانی هنوز راه طولانی برای پیروزی و کسب تجربه دارد. پسری که خوب است لابه‌لای سوت و کف زدن برای مربیان جوان خارجی، کمی بیشتر هوایش را داشته باشیم.
 


Page Generated in 0.0055 sec