مهدی استاد احمد
سرمربی ویژه مخصوص با قارچ و پنیر
رفته بودم تا بگیرم ساندویچ
در مغازه بحثها میخورد پیچ
مشتریها گرم اظهار نظر
بود حرف انتخاب اسکوچیچ
یک نفر در حال صرف بندری
خاطره تعریف میکرد از قلیچ
یکنفر آنسمت همبرگربهدست
گفت از دوران تومیسلاو ایویچ
یک نفر هم گفت کیروش خوب بود
یک نفر هم گفت نه، ایوانکوویچ
یک نفر سس بر فلافل میزد و
گفت از دایی خبر دارید هیچ؟
یکنفر هم یادی از ویلموتس کرد
بعد صحبت رفت سمت اسکوچیچ
یک نفر یکهو چنان شد خشمگین
بر زمین افتاد از دستش سوییچ
گفت با حال بد و اعصاب خرد:
در الویه که میریزد هویچ؟
البته باشد صحیح آن هویج
قافیه چون تنگه آدم میشه گیج
بسکه میباشه مربیمون قوی
شعرمون هم از غزل شد مثنوی
اصلاً این حرفا رو کلاً بیخیال
بندری با ادویه میشه باحال
میخری وقتی عزیزم بندری
مطمئن باش از پیاز و جعفری