printlogo


کد خبر: 209477تاریخ: 1399/3/19 00:00
طـــرح و نقـــد این پرســـش که «آیا فوتبال ایران دچار ابتذال شر گردیده است؟»
فوتبال ایران و تصویری از «ابتذال شر»

1  «هانا آرنت» از بزرگترین فلاسفه و اندیشمندان قرن بیستم محسوب می‏گردد. خانم آرنت به واسطه تفکرات آزادی‌خواهانه و مترقی خود، تأثیر قابل توجهی بر حوزه فلسفه سیاسی و تاریخ‌نگاری معاصر برجای گذاشته است. هانا آرنت در آلمان می‏زیست و به دلیل هراس از اقدامات حکومت هیتلر راهی فرانسه گردید و قبل از اشغال این کشور توسط نیروهای نازی به آمریکا مهاجرت کرد.
 
2  «آدولف آیشمن» افسر بلند پایه ارتش آلمان در خلال جنگ جهانی دوم بود. آیشمن به واسطه ارتکاب جنایات پرشمار از جمله نسل‏کشی در اردوگاه‏های کار اجباری به «قصاب اروپا» شهرت یافته بود. آیشمن پس از جنگ به آرژانتین گریخت و زندگی پنهانی خود را با هویتی جعلی ادامه داد. تلاش‏های گسترده برای شناسایی و دستگیری او سرانجام به نتیجه رسید و این افسر مخوف و بی‏رحم گشتاپو، بازداشت و روانه «دادگاه جنایات
 جنگی» شد.
 
3  «هانا آرنت» در سال 1963 به عنوان خبرنگار روایتگر محاکمه و فرآیند دادرسی «آدولف آیشمن» بود. هانا آرنت در این دادگاه به استماع و مشاهده دقیق گفته‏ها و رفتارهای این متهم جنگی نشست و در ادامه با ارائه تحلیلی قابل تأمل که با تکیه بر اظهارات و دفاعیات آیشمن صورت گرفته بود، اقدام به انتشار کتابی کرد. به واقع این کتاب حاوی نظریه جامع و گسترده‏ای بود که تا به امروز محل ارجاعات، تفاسیر و مجادلات کلامی بسیاری بوده است. این نظریه جنجال‌برانگیز «ابتذال شر» نام گرفت.
 
4  «هانا آرنت» در تبیین نظریه خود «آیشمن» را فردی سطحی و معمولی ترسیم می‏کند که زندگی‏اش تنها به واسطه بوروکراسی و اطاعت از مافوق معنا می‏یافت. او ابتذال را «بی‏ارج ساختن، انحطاط و پستی» تعریف و انسان‏هایی نظیر«آیشمن» را به واسطه فقدان «تفکر خلاق»، مستعدترین افراد برای تبدیل شدن به «موجوداتی خطرناک»، توصیف می‏کرد. همچنان که خانم آرنت بر طبق نظریه «ابتذال شر» ارتکاب به دروغ، فریب‏کاری و شرارت را اعمالی قبیح بر می‏شمرد که می‏توانستند در سایه «فرهنگ‏سازی غلط» و روابطی مبتنی بر «عادی سازی» به اموری کاملاً عادی و معمولی تبدیل گردند. به واقع آنچه خانم آرنت از آن به عنوان «ابتذال شر» یاد می‏نمود به «اعاده حیثیت» از تمامی هنجارهای اجتماعی و اخلاقی باز می‏گشت که در زندگی بشر به عنوان «ارزش» تعریف
شده بودند.
 
5  فوتبال ایران در فقدانِ فرم و ساختار بیش از هر زمان دیگری دچار روزمرگی و آسیب شده است. تیم امید ایران برای یازدهمین بار پیاپی از راهیابی به بازی‌های المپیک بازماند. تیم ملی بزرگسالان همچنان در «بحران مشروعیتِ» پس از جدایی «کارلوس کی‏روش» به سر می‏برد. «ویلموتس» جانشین وی، علی‌رغم طلوعی امید بخش، تیم ملی را در غروبی تیره و تار، با کسب نتایجی مأیوس کننده رها کرد. جدایی یکباره «برانکو ایوانکوویچ» از باشگاه پرسپولیس علی‌رغم موفقیت‏‎های مثال‌زدنی و بازگشت غیرمنتظره «آندره‌آ استراماچونی» مربی ایتالیایی باشگاه استقلال به کشورش، چالش‏هایی با ابعاد ملی ایجاد نمودند. همچنان که تکرار این اتفاق (فسخ یکطرفه قرارداد) توسط مارک ویلموتس و گابریل کالدرون، پرده دیگری از تراژدی بی‏پایان «سوءمدیریت» در فوتبال ایران را به منصه ظهور رساند. ضمن آنکه صعود به جام جهانی فوتبال نیز با دو شکست پیاپی در برابر بحرین و عراق، متوسل به اگرهای وحشتناک گردیده است. حال به این کلاف سردرگم می‏بایستی فشار نهادهای بین‌المللی نظیر فیفا و کنفدراسیون فوتبال آسیا در خصوص مسائلی نظیر ورود بانوان به ورزشگاه‏ها، امنیت برگزاری مسابقات بین‏المللی، امکانات سخت افزاری و همچنین فرآیند شفاف نمودن عملکرد فدراسیون و باشگاه‌ها را نیز اضافه نمود.
 
6  عدم اهتمام و توجه به باشگاه به معنای حرفه‏ای، تجاری سازی، مفاهیم مربوط به اقتصاد و فوتبال، استعدادیابی، بازیکن سازی، پرورش مدیر، مربی، مدرس و غیره، فوتبال ایران را بیش از هر زمان دیگری مشمول اطلاق واژه «توسعه نیافتگی» نموده است. در واقع استفاده از این واژه اشاره‏ای است به نابسامانی و حاشیه‏های فراتر از متنی که به جای پایبندی و وفاداری به واقعیت‏های حرفه‏ای حاکم در این ورزش، بیشتر وامدار و منطبق بر محدودیت‏ها و باورهای ذهنی و فرهنگی خارج از حیطه فوتبال می‏باشد. همچنان که در این کمدی ویرانگر توسعه نیافتگی نقش مسئولین، متولیان و مدیران فوتبالی از مابقی اجزا برجسته‏تر می‏باشد.
 
7  فوتبال در ایران همواره برای حفظ موجودیت و بقای خود و همچنین برخورداری از منابع مالی جهت گذران امور، مطابق نظر، میل و اراده جریاناتی عمل نموده که این جریانات مشروعیت عمل و همچنین بودجه لازم را در اختیارش قرار می‏دهند. این فرآیند ناخواسته باعث شده تلاش جهت ایجاد فرم و تشکیلات در فوتبال، به تابعی از سلایق و منویات مدیران بالادستی تبدیل شود و زمینه ورود افراد غیرمتخصص را به ساحت این ورزش فراهم نماید. افرادی که بیشتر به واسطه موقعیت یا ثروت‌شان قابل تحسین می‏باشند تا به دلیل کارآمدی و سلیقه‏شان. حال و به صورت اجتناب‌ناپذیر حضور این نفرات بیش از آنکه تعهدی برای توسعه کمی و کیفی این ورزش ایجاد نماید، تعهد و ادای دینی است برای توافقات خارج از عرصه فوتبال.

8  فوتبال ایران به طرز غم انگیزی شاهد افول و سقوط از سطح واقعیت به ورطه شعار است. افراد میان‏مایه و متوسط‌الحالی که با شعار حل مشکلات حکم می‏گیرند، سپس بعد از ورود به عرصه مدیریتی، مغلوب منطق قدرت می‏شوند و چون دیگر کاری از دست‏شان برنمی‏آید، در ادامه خود را تکرار می‏کنند و به تعبیری می‏شوند «آقایی مثل بقیه.» و در این میان سهم جماعت دلسوز و واقعی فوتبال که کار جنون‌شان از اداره این ورزش به تماشا کشیده شده است، منحصر می‏گردد به کنش یا فعالیتی در قالب فردی آن هم اساساً در موضوعی
کاملاً فرعی.
 
9  پیروی از این منطق مدیریتی مستلزم رعایت آداب ویژه‏ای است. همکاری محدود، بزرگ جلوه دادن عملکردهای کوچک، برخورداری از احساسات متضاد، سرشار بودن از انرژی برای تخریب، شهرت‌طلبی، منفعت‌جویی، عوام‌فریبی، استمرار در حضور و در آخر، عمل بی‏شمار به این ضرب المثل انگلیسی که آری! «فروتنی خصلت آدمیان بزرگ نیست.»
 
10  حال با مجموعه‏ای مواجه می‏باشیم که در کمال حیرت پر از مشکل است اما مسأله ندارد. از ظرفیت‏های فوتبال در ایجاد «انسجام اجتماعی» و «استحکام ساختارهای ملی» ناآگاه است. عناصر تصمیم‏گیر در آن فاقد تحلیل مشخص از شرایط مشخص می‏باشند، زیرا در آن «انتقال تجربه» و «پیوستگی نسل‏ها» صورت نمی‏گیرد. «توسعه‏گریز» است به این دلیل که تفکرات در آن «بوی نا» می‏دهد و در مَدار «واقع بینی» قرار نمی‏گیرد، چون در ذهن شکل دهندگان آن، دل بستن به افسانه‌های دلپذیر، خوشایندتر از تقابل با واقعیت‏های
تلخ می‏باشد.
 
11  «فاجعه» الزاماً به معنای یک اتفاق ناگوار نیست، بلکه یک رویداد بی‏منطق هم می‏تواند «فاجعه» لقب بگیرد. مجموعه مدیریتی فوتبال ایران در فرم خود به ظاهر شکل «عمومی» دارد اما در محتوا «انحصاری» است. هر اتفاقی در آن رقم می‏خورد انگار بذر آن در گذشته کاشته شده است. جدا نمودن «اشخاص» و «افکار» حاکم در آن به راحتی امکان پذیر نمی‏باشد. نقشه راه مدیران آن ناظر به تداوم حضور است نه کسب موفقیت. «توسعه یافتگی» برای آنان بیش از آن که حقیقتی تمام عیار باشد، امری انتزاعی تلقی می‏گردد. ریشه بحران‏های موجود در این فوتبال بیشتر در اقدامات به ظاهر کوچک اما ناشیانه آنان نهفته است و بیشتر این افراد به دنبال کسب «موقعیت» در فوتبال می‏باشند تا کسب «منزلت».
 
12  فوتبال ایران با حجم غیرقابل وصفی از ناکارآمدی، اشتباه، دروغ‏بافی، بی‏کفایتی و سوءمدیریت و اتفاقات ناخوشایند مواجه می‏باشد. متأسفانه این بار مسخر‏گی در خود واقعیت لانه کرده است. نفراتی می‏آیند، چندی می‏مانند و سپس می‏روند، بدون آنکه تغییر و اصلاحی در جهت جلوگیری از فرصت‌سوزی‏ها و ایجاد ساختارها صورت داده باشند.
 
13  «آدولف آیشمن» افسر وظیفه شناسی بود که به عنوان یک نظامی فرمانبردار مسئولیت خود را به بهترین شکل ممکن به انجام می‏رساند. آیشمن در دفاعیات خود در دادگاه پیوسته از وفاداری به کشورش، وطن‏پرستی، تعهد و سرسپردگی‏اش به قانون سخن می‏گفت. ولی آیشمن متوجه این مسأله نبود که وظایف به غیر از «قانونی» یا «غیرقانونی» بودن به «انسانی» یا «غیرانسانی» بودن نیز تقسیم می‏شوند. «هانا آرنت» در نظریه خود «آیشمن» را بهتر از قربانیانش ترسیم کرده است. جنایت‏های مرتکب شده توسط آیشمن را نه به دلیل برخورداری یا عدم برخورداری از نیروی «خیر و شر»، بلکه به دلیل نداشتن «تفکر» در او عنوان می‏کند. بر همین مبنا نظریه هانا آرنت استوار بر «کنار آمدن» و «معمولی» جلوه دادن یک عمل نادرست می‏باشد.
 
14  «ابتذال شر» در فوتبال ایران به عادی شدن آن دسته از اشتباهات و فرصت سوزی‏ها و ناکارآمدی‏های مکرری باز می‏گردد که نتیجه و ثمره آن قرار گرفتن فوتبال ایران در موقعیت نامطلوب کنونی است. وقتی سایه ناکارآمدی و بی‏انضباطی فراگیر است، هنگامی که شکست‏های پیاپی در عرصه مسابقات ملی به امری متداول و معمولی تبدیل گشته است، وقتی شیرینی سخنان مدیران با تلخی عمل‌شان همراه است، هنگامی که «انکار»، ترجیع‏بند فرار از عملکردهای فاجعه‏آمیز نام گرفته است بایستی که پریشان و نگران بود. پریشان از پس بحران‏های پیاپی که از فوتبال ملی «جنازه‏ای هوشیار» ساخته است و نگران از تلقی «رمانتیک» این مدیران از سرنوشت
 «تراژیک» هواداران.
* * *
راهکار مشکلات فوتبال ایران انکار نیست، رفتار و عملکرد مسئولانه است. مسئولیت نیز بر مدار آگاهی و عمل صادقانه شکل می‏گیرد. نوشداروی مناسبات غلط فوتبال ایران اصرار بر ایجاد «فرم و ساختار» است. آن هم به صورت پایدار. ساختار گریزی ادامه بحران است و راه پیمودن در مسیر ابتذال. ابتذالی که ردش پر رنگ می‏نماید و اثرش ماندگار. آن هم ابتذالی از نوع شر؛ «ابتذال شر».
 


Page Generated in 0.0060 sec