printlogo


کد خبر: 206467تاریخ: 1398/12/10 00:00
جاودانه‌ترین «قایقـــران» ایـــــــران

وقتی در هوای پاییزی روز پنجشبنه 8 آذر محمد پنجعلی با پاهایی شکننده، مرتضی فنونی‌زاده با موهایی سفید، فرشاد پیوس با شکمی فربه، مجتبی محرمی با چهره‌ای در‌هم شکسته و ناصر محمدخانی با عضلاتی که دیگر چابکی‌اش را از دست داده بود مقابل میلانی‌ها پا به توپ شدند خیلی‌ها بغض کردند، اشک به دیده آوردند و یادشان آمد که زمان چقدر بی‌رحم است. مثل اسبی خستگی‌ناپذیر در زندگی آدم می‌تازد و به احترام هیچ‌کس نمی‌ایستد. حتی به احترام آدم‌هایی که در روزهای بی‌ستاره با غم و شادی‌شان، غم می‌خوردیم و شادی می‌کردیم. یاد ستاره‌های دهه 60 افتادند و از خودشان پرسیدند مرتضی یکه کجاست؟ الان ناصر میراحمدیان دارد چکار می‌کند؟ اکبر یوسفی هنوز فوتبال بازی می‌کند؟ سیدمهدی ابطحی هنوز می‌تواند از لابه‌لای بازیکنان حریف لیز بخورد و برود جلو؟ سیروس قایقران اگر بود... .
سیروس قایقران از آن دسته بازیکنانی است که این شانس را داشت تا دوستدارانش پاهای لرزانش، موهای سفید شده و احتمالاً سبیل‌های بر باد رفته‌اش را نبینند. او این شانس را داشت که روبه‌روی دوربین برنامه نود ننشیند و از روزگار ننالد که «ای آقا! ما نسل طلایی بودیم و الان هیچ‌کس برای ما تره خرد نمی‌کند!»
 مرد سبیلوی فوتبال انزلی در بالاترین سطح بازی کرد. اولین بازی ملی، ۳۰ دی ماه ۱۳۶۳ برابر یوگسلاوی. نخستین بازیکن شهرستانی بازوبند کاپیتانی تیم ملی را به بازو بست، ۱۱ آذر ۱۳۶۷ برابر قطر. زننده 21 گل برای تیم ملی که فراموش ناشدنی‌ترین آنها گلی بود که مقابل کره جنوبی در بازی‌های آسیایی پکن به ثمر رساند. جواد علیزاد در مجله طنز و کاریکاتور طرحی از او کشیده بود که سوار بر قایق بود و لبخند به لب، رقبایی که در آب دست و پا می‌زدند را پشت سر گذرانده بود. کره شمالی، ژاپن، مالزی ... . آخرین بازی ملی، ۲۶ فروردین ۱۳۷۲ برابر بوسنی.
سیروس لباس تیم‌های ملوان بندر انزلی، استقلال بندر انزلی، الاتحاد قطر و کشاورز تهران را پوشید و در همین کشاورز اولین تجربه‌های مربیگری را از سر گذراند تا کریم باقری را که هنوز جوان و خام بود در کشاورز به یکی از الماس‌های درخشان فوتبال ایران تبدیل کند.
با این همه او را با ملوان انزلی می‌شناسند، جایی که در دو دیدار رفت و برگشت توانستند پرسپولیس تهران را در جام حذفی از پیش‌رو بردارند. دو گل را سیروس زد. یک شوت محکم از راه دور. شیرجه وحید قلیج. بوسه توپ به تور و فرو ریختن کاخ آرزوهای علی پروین که عطش درو کردن همه جام‌ها را داشت. آنها که هنوز دل با دهه خاطره‌انگیز 60 دارند سیروس را با این خصوصیات می‌شناسند: قدرت شوتزنی، حس رهبری، شخصیت احترام برانگیز، ضربه‌های آزاد دقیق، پاس‌های بلند و کوتاه کم‌نظیر و البته قدرت گلزنی.
او این شانس را داشت تا تصویرش با آن موهای فرفری و پرپشت، چشم‌های گیرا، سبیل‌های مردانه به شمایل تبدیل شود. بازیکنان اندکی این شانس را داشته‌اند که به شمایل تبدیل شوند. سیروس قایقران یکی از آنهاست که مردم بخصوص در شمال ایران و به‌ویژه در شهر انزلی از او شمایل ساخته‌اند، عکسش را از توی مجله‌های قدیمی کیهان و دنیای ورزشی قیچی کنند و به دیوار بچسبانند. بعضی حتی با خمیر به دیوارهای کاه‌گلی... .
وقتی در مردادماه امسال بعضی خبرنگاران با احتیاط نوشتند که در دربی گیلان که آن را خود شمالی‌ها «ال گیلانو» لقب داده‌اند و بعد از بازی ملوان - داماش حمله برده‌اند و سردیس سیروس قایقران را از جا کنده‌اند! خیلی‌ها باورشان نمی‌شد. مگر امکان دارد؟ خیلی‌ها با همان اخلاق ایرانی برای پنهان‌کاری گفتند «ان‌شاءالله گربه است» اما خبر حقیقت داشت! چند هوادار داماش خشمگین از کری‌های معمول میان گیلان - انزلی سردیس اسطوره شمالی فوتبال را که روی سکویی دو و نیم متری بوده از جا کنده‌اند!
سعادتمند داوودی، فرماندار بندر انزلی و رئیس هیأت مدیره باشگاه ملوان بندر انزلی در سخنانی توأم با احتیاط اشتباه یکی دو نفر را در انداختن مجسمه اسطوره فوتبال خطه شمال پذیرفت و گفت: شاید یکی دو نفری اشتباه کرده باشند ولی خود تماشاچی‌ها به اهمیت احترام به بزرگمرد عرصه فوتبال شمال کشور مجسمه را به جای اول خود بازگرداندند!
مثل خیلی از اتفاقات تلخ از کنار این ماجرا گذشتیم. گربه بود! رد می‌شدند و شانه‌شان به مجسمه گرفت و افتاد! شوخی‌های تلخ ایرانی با اسطوره‌های بزرگ! مثل شوخی مرگ! وقتی رنو نتوانست حریف خاور شود. وقتی که خبر ورزشی روز 18 فروردین 1377 از مرگ کاپیتان پیشین تیم ملی گفت، قلب میلیون‌ها ایرانی در هم فشرده شد و همه تصویر ماندگار او را به یاد آوردند وقتی که در دقیقه 107 پاس زیبای مجتبی محرمی را مقابل کره جنوبی به گل تبدیل کرد و... .
افسانه اسدان همسر کاپیتان اسبق تیم ملى ایران درباره آن لحظه‌های دشوار می‌گوید: «ساعت ۵/۲ بعدازظهر از بندر انزلى به طرف تهران حرکت کردیم. برادرم ایمان هم با ما بود. ما در تهران زندگى مى‌کردیم. سال‌هاى گذشته که تهران بودیم هر سال عید مى‌آمدیم انزلى ولى آن سال عید انزلى بودیم، نتوانستیم راستین را براى گردش جایى ببریم. سیروس پشت فرمان رنو بود و من بغل دستش، برادرم پشت من نشست و راستین هم پشت سیروس نشسته بود. سیروس جلوى دکه‌هاى خارج از شهر رشت نگه داشت تا براى راستین نوشابه بخرد. من گفتم: سیروس، راستین فقط عاشق آب است، اگر نوشابه بخورد، باز هم آب مى‌خواهد، برویم امامزاده هاشم آب بخوریم و صدقه هم بیندازیم. راستین که هیچ‌ موقع قانع نمى‌شد، گفت: آره بابا، آنجا آب مى‌خورم. سیروس هم گاز داد و رفت. وقتى به امامزاده هاشم رسیدیم، سیروس دست کرد توى جیبش، پول درآورد و به راستین داد و گفت: پسرم، آب که خوردى این پول را هم توى آن صندوق بینداز. سیروس اول نمى‌خواست پیاده شود. من هم خیلى کسل بودم و اصلاً حال نداشتم. انگار غم دنیا توى دلم بود، ولى بعد همگى پیاده شدیم و دست و روی‌مان را شستیم، آنجا یک شیر آب بود. وقتى سوار ماشین شدیم، راستین گفت: بابا چقدر خنک شدم. قبل از اینکه من بیهوش بشوم، دقیقاً یادم نمى‌آید. فقط یادم هست که یک خاور از روبه‌رو در حال حرکت بود. من خیلى خوابم مى‌آمد. یک بار تصادف کرده بودیم، همیشه از جاده مى‌ترسیدم و همیشه در طول راه بیدار بودم. تا چشم باز کردم آن صحنه را دیدم. از جایى که آب خوردیم تا محل تصادف خیلى فاصله نداشتیم. جیغ کشیدم، ولى مرا کشیدند
و بردند.
سیروس آردش را ریخت و الکش را آویخت، نامش با احترام در تالار افتخارات فوتبال ایران یاد می‌شود، گرچه در مهرماه 89 شاهرخ بیانی اشاره‌ای گذرا به برخی شایعات پیرامون او کرد. برنامه نود در آن ماه گزارش تلخی را در مورد ستارگان دهه 60 فوتبال ایران که به اعتیاد پناه برده بودند پخش کرد. تصاویری تلخ و جانگداز که اشک را به دیده هزاران هوادار قدیمی نشاند؛ آنها که هنوز وفادارانه مجلات و عکس‌های قدیمی‌شان را به یادگار نگه‌ داشته بودند. شاهرخ بیانی از پخش این گزارش به خشم آمده بود و از «شاهین» برادرش سخت گله‌مند بود که بدون توجه به خانواده‌اش حاضر شده بود بگوید که اعتیاد داشته است. سایت گل گفت: متأسفم که ما سطحی‌نگر هستیم و با آبروی آدم‌ها بازی می‌کنیم. به یک پیشکسوت می‌گویند بیا در مورد مشکلاتت حرف بزن ولی لابه‌لای حرف‌هایش آنچه خود صلاح بدانند را گلچین می‌کنند. خبر موثق دارم به کریم باوی گفته‌اند در مورد مشکلات سیروس قایقران هم صحبت کن! خدا را خوش نمی‌آید. سیروس عزیز ورزش ما بوده چرا باید حالا که دستش کوتاه است هرچه دل‌شان می‌خواهد پشت سر مرده بگویند.
جاودانه‌ترین قایقران ایران‌زمین، روحت در آرامش ابدی باد.
 


Page Generated in 0.0046 sec