سعید آقایی
تمام شد. زودتر از موعد و ناگهانی. بدون مقدمه قبلی. مردی که انتظار داشتیم با توجه به روحیاتش تا لحظه آخر صندلی را رها نکند و حتی برای روزهای بعد از آن نیز نقشه کشیده باشد اما قلب لاکردار یاری نکرد تا دوران طولانی و پرفراز و نشیب مهدی تاج در فوتبال به پایان برسد؛ در یک لحظه و بدون هیچ مقدمهای؛ مردی که از اواسط دهه 70 و با باشگاه سپاهان نامش در فوتبال ایران مطرح شد و با سیاست اصفهانی پلههای ترقی را یکی پس از دیگری طی کرد و سرانجام بر صندلی ریاست فدراسیون فوتبال تکیه زد. آنچه آرزوی نهایی و غایی او به شمار میرفت. مردی که بارها و بارها در دفتر نشریه جهان فوتبال به عنوان سکوی پرتاب آقای مدیر مسئول به ارکان قدرت و تصمیمساز فوتبال، از این هدف بزرگ صحبت کرده بود و در نهایت با همان سیاست اصفهانی به این هدف رسید.
مهدی تاج از دی ۸۶ به عنوان نایب رئیس کفاشیان به ساختمان پرماجرای فدراسیون فوتبال پا گذاشت و در اردیبهشت ۹۵ با مدل پوتین - مدودف به مدد صحنهآرایی رئیس اسبق به ریاست رسید. هر چند که بعد از ریاست، آرام آرام رئیس سابق را هم کنار گذاشت تا همه چیز در ید قدرت او و باند همشهریانش قرار بگیرد.
تاج در تمام این سالها در فدراسیون فوتبال، ادعاهای ریز و درشت فراوانی داشت اما در عمل به هیچکدام - بله، هیچکدام - وفادار نبود و فدراسیون را بدل به ویرانهای کرد که بازسازی آن نیازمند سرمایه فراوان و تلاش بسیار است. مرور وعدههای تاج و البته تصمیماتش نشان میدهد او باد کاشت و توفان درو کرد؛ توفانی که حالا فوتبال ما را درنوردیده و تبعاتش تا سالها گریبانگیر فوتبال ایران خواهد بود.
خزانه خالی، فدراسیون ورشکسته
نخستین وعده تاج بعد از پیروزی در انتخابات پرماجرای اردیبهشت 95 بر المانهای اقتصادی استوار بود. او در همان پایان مجمع وعده بزرگی داد و از خصوصیسازی در فوتبال حرف زد و گفت خصوصیسازی یک تکلیف است و باید همه امکانات فوتبال را به پول تبدیل کنیم. یک سنگ بزرگ که البته با توجه به ساختار دولتی ورزش و حساسیت نهادهای قدرت روی فوتبال امکانپذیر به نظر نمیرسید اما برای فوتبالی که همیشه از بیپولی مینالید و حتی برای پرداخت دستمزد مربیاش کارلوس کیروش مشکلات عدیدهای داشت و با قرض و قوله از وزارت ورزش و حتی جمعآوری اعانه و با چند ماه تأخیر مطالبات سرمربیاش را پرداخت میکرد، این وعده عوامفریبانه بسیار جذاب به نظر میرسید.
با وجود این در دوران تاج هیچ گشایشی در بحث اقتصادی رخ نداد و در کماکان روی همان پاشنه میچرخید. فدراسیون تاج بسان دوران کفاشیان همیشه برای پرداخت دستمزد کیروش و بعد از آن ویلموتس با بحران مواجه بود و به سبک رئیس قبلی با وام و قرض کار را رفع و رجوع میکرد. هیچ اسپانسر بزرگ و ویژهای برای فوتبال جذب نشد و هیچ فعالیت خاصی در بخش اقتصادی انجام نگرفت و در حقیقت ریالی از امکانات و پتانسیل ویژه و بالقوه فوتبال برای کسب درآمد استفاده نشد. تاج فدراسیون فوتبال را به سبک سنتی و با وابستگی کامل به منابع دولتی اداره کرد و تمامی مسیرهای درآمدزایی قبلی نیز به واسطه قراردادهای شبههدار عایدی ناچیزی داشتند که گرهی از مشکلات و هزینههای فراوان فوتبال باز نمیکردند تا پای چوبین ادعاهای او خیلی زود هویدا شود.
تاج در تمام این سالها با اهرم تحریم، میکوشید وضعیت اسفناک اقتصادی فوتبال را به عدم دسترسی به منابع مالی خارجی و درآمدهای بینالمللی فدراسیون نسبت دهد، در حالی که پاداشهای کسب شده به واسطه حضور در جام جهانی، جملگی هزینه شده و صرف دستمزد سرمربی تیم ملی و اردوهای خارجی شدند و ریالی از آن پول باقی نمانده که بتوان برای آن چاره کرد. حتی حق و حقوق باشگاههای داخلی که در جام جهانی نماینده داشتند، با همین بهانه تحریم پرداخت نشد تا در نهایت یک فدراسیون بدهکار و ورشکسته را بر جای بگذارد.
درآمدزایی برای دیگران
در بخش درآمدزایی و اسپانسرینگ فدراسیون تاج یک بازنده تمام عیار بود. فدراسیونی که نه تنها هیچ فعالیت اقتصادی خاصی انجام نداد، بلکه مسیرهای درآمدزایی اندک قبلی را هم که آب باریکهای برای فوتبال محسوب میشد، با قراردادهای خاص و شبههدار از دست داد تا تقریباً هیچ عایدی نداشته باشد.
فدراسیون تاج ابتدا در قراردادهای تبلیغاتی دور زمین را با یک قرارداد عجیب و حیرتانگیز به شرکت کانون ایران نوین واگذار کرد، قراردادی یکسویه که تقریباً تمامی بندهای پرشمار آن یکطرفه و به سود کارگزار تنظیم شده بود و البته مبلغ آن از ارزش واقعی بسیار پایینتر بود. قراردادی که تقریباً تمام سود سرشار این تبلیغات گرانبها را عاید کارگزار میکرد تا سر فوتبال و ایادی اصلی یعنی باشگاهها بیکلاه بماند.
تاج با همین فرمول قرارداد فروش اینترنتی بلیتهای مسابقات لیگ را به شرکت دیگری به نام برهان مبین واگذار کرد. قراردادی کاملاً یکطرفه و حیرتانگیز که دستکمی از قرارداد ترکمنچای نداشت و به اندازهای به سود کارگزار تنظیم شده بود که حتی قرارداد قبلی تبلیغات را نیز روسفید کرد تا همه قرارداد قبلی را یک نمونه موفق بدانند! حق برداشت 30 درصدی از سود فروش و مدت زمان 10 ساله قرارداد اوج شاهکار تاج و تیم حقوقیاش در تنظیم این قرارداد بود. بندهای عجیبی که حتی اگر کارگزار قرارداد را مینوشت، این بندها را در آن لحاظ نمیکرد و قطعاً رعایت انصاف را بیشتر داشت!
در بحث حق پخش، تاج شعارهای زیادی داد و از روز نخست بر احقاق این حق مهم و کلیدی فوتبال تأکید کرد اما در عمل نتوانست حتی یک قدم ناچیز بردارد تا باز هم سر باشگاهها بیکلاه بماند. نهایت تلاش او تمدید قرارداد کم مقدار و ناچیز پیشین بود که البته آن نیز با دخالت وزارت ورزش و چانه زنی مقام بالادستی میسر شد که البته دریافت همین سهم ناچیز هم از صداوسیما نیاز به قدرتی دارد که تاج فاقد آن بود!
بی تردید اوج شاهکار تاج در حوزه اقتصادی قرارداد اسپانسرینگ البسه تیم ملی برای جام جهانی روسیه بود. آنجا که قرارداد را در یک تصمیم حیرتانگیز به شکل وارونه و معکوس منعقد کرد و برای نخستین بار در طول تاریخ کشوری برای حضور در جام جهانی، اسپانسر یک کمپانی تولید البسه شد! تاج با عقد یک قرارداد وارونه با کمپانی آدیداس برای البسه تیم ملی پول پرداخت کرد؛ اتفاقی که در طول تاریخ یکصد ساله جام جهانی برای هیچ کشوری سابقه نداشته. چه آنکه به طور معمول کمپانیهای تولید البسه با توجه به شرایط و موقعیت هر کشوری، برای جام جهانی اسپانسر یک تیم میشوند تا تیمها در ازای دریافت مبلغی، پیراهن آنها را بر تن کنند اما تیم ملی ایران برای نخستین بار با هنر تاج اسپانسر یک کمپانی البسه در جام جهانی 2018 نام گرفت! نکته عجیب اینکه کمپانی آدیداس در ازای این قرارداد ننگین، حتی حاضر به تولید لباس اختصاصی برای تیم ملی ایران نشد و به ایران البسه خام و تمرینی خود را فروخت و حتی در سایت خود از ایران به عنوان یکی از تیمهای حاضر در جام جهانی با برند خود نام نبرد تا مشخص شود که چه کلاه بزرگی سر فوتبال ایران رفته است.
تهدید نرم و خلف وعده برای بقا
با تصویب قانون منع به کارگیری بازنشستهها در نهادهای دولتی، مهدی تاج و کابینه اصفهانی او در گوشه رینگ قرار گرفتند. وزارت ورزش و جوانان که از عملکرد تاج و تیم وابستهاش به هیچ عنوان رضایت نداشت، بهترین فرصت را پیدا کرد تا با همین قانون تاج را کنار بزند اما رئیس فدراسیون برای خروج از گوشه رینگ دو دستاویز بزرگ داشت. مهدی تاج در ابتدا بارها و بارها در بوق و کرنا کرد که بازنشسته نیست و به دلیل سوابق حضور در جبهه از معافیت برخوردار است در حالی که در قانون جدید، مفاد تبصره سابقه جبهه به روشنی ذکر شده بود که البته شامل تاج نمیشد.
با وجود این مهدی تاج برای بقا دو مسیر را رفت؛ در ابتدا نهادهای بینالمللی یعنی فیفا و AFC را مستمسک قرار داد که در صورت کنار رفتن خطر تعلیق فوتبال را تهدید میکند و در ادامه با جلسات پنهانی با شیخ سلمان رئیس کنفدراسیون آسیا آنها را مجاب کرد تا در حمایت از او نامهای به ایران ارسال کنند و عملاً فوتبال ایران را زیر گیوتین تعلیق گذاشت.
در گام دوم او با سران ورزش ایران پشت درهای بسته وارد مذاکره شد و دست به معامله عجیبی زد. او توافق کرد تا در ازای بقای خود در فدراسیون تمامی افراد پیرامونیاش به ویژه باند اصفهانیها را عزل و برکنار کند. معاملهای که البته تاج با زیرکی در آن خلف وعده کرد و بعد از کنار گذاشتن صوری ساکت به عنوان دست راست خود، به او سمت تازهای اعطا کرد تا کماکان حلقه افراد نزدیکش را در فدراسیون حفظ کرده و اینگونه شروط و قول و قرار قبلی را دور زده باشد.
سندسازی برای بدهکارها
باشگاههای ورشکسته و بدهکار حدیث مکرر و کلیشهای فوتبال ایران هستند. باشگاههایی که هر سال با تراز منفی و بدون پشتوانه و درآمد مشخص، قراردادهای جدید و سنگینی میبندند تا کوه بدهیهایشان مرتفعتر شود. در طول سالیان گذشته همیشه بازیکنان و مربیان خارجی با شکایت به فیفا به مطالبات خود میرسیدند اما قراردادهای داخلی هیچکدام اعتباری نداشت. در نهایت بعد از مصوبه جدید AFC مبنی بر شفافسازی اقتصادی باشگاهها و تراز مالی به عنوان یکی از الزامات، باشگاههای ورشکسته و بدهکار ایرانی و فدراسیون فوتبال در تنگنا قرار گرفت و ملزم به شفافسازی و پرداخت مطالبات قبلی شد.
در این میان بازیکنان و طلبکاران داخلی که سالهای سال به رغم شکایت به مراجع داخلی، نتیجه نگرفته بودند، با توجه به مصوبه جدید شکایات خود را در کانال خارجی و AFC مطرح کردند تا کار بیخ پیدا کند.
مهدی تاج در طول چند سال اخیر و در واکنش به کوه بدهی باشگاههای ورشکسته، ادعا میکرد که تیمهای بدهکار حق حضور در لیگ را نخواهند داشت و در صورت عدم تسویه حساب با طلبکاران، کارت بازی برای آنها صادر نمیشود اما این ادعاها هیچکدام حقیقت نداشت. باشگاههای ورشکسته بدهی روی بدهی میگذاشتند و با خیالی آسوده در لیگ شرکت میکردند چه آنکه میدانستند وعده تاج تنها یک ادعای عوامفریبانه است.
با شکایات طلبکاران داخلی به AFC ماجرا شکل دیگری گرفت و عجیب اینکه تاج در این بحران کماکان همراه تیمهای بدهکار و ورشکسته بود و برای رفع و رجوع مشکلات آنها اقدام میکرد! سندسازیهای باشگاهها برای ارائه به آسیا و اخذ مجوز حرفهایگری با تأییدیه فدراسیون تاج به AFC ارائه میشد و او بارها و بارها در مذاکراتش با سران کنفدراسیون فوتبال آسیا از باشگاههای ایرانی حمایت و ادعا کرد که آنها در مسیر شفافسازی حرکت میکنند و شخصاً مجوز حرفهای را برای باشگاههای مقروض و بی سر و سامانی گرفت که هیچ نشانی از حرفهایگری در آنها وجود ندارد و حتی یکی از بندها و الزامات AFC در آنها رعایت نمیشود.
پایان تلخ با کیروش
کارلوس کیروش بیتردید یکی از نقاط منفی کارنامه مهدی تاج است. مردی که در طول دوران حضورش در ایران با مهدی تاج و وعدههای توخالیاش بارها و بارها به مشکل خورد و دست آخر پس از جدایی در نامهای توفانی او را یک دروغگوی بزرگ خطاب کرد. کیروش در طول مدت 5 سالی که با کفاشیان کار کرده بود، شناخت نسبی از تاج داشت اما در همکاری مستقیم با او چالشهای فراوانی را تجربه کرد که پیش از آن به رغم همه مشکلات وجود خارجی نداشتند.
دیرکرد در پرداخت دستمزد کیروش در دوران تاج از چند ماه گذشت و به سال رسید و همین مربی پرتغالی را هر روز عصبانیتر و آشفتهتر میکرد. بعد از جام جهانی و تا پایان جام ملتها فدراسیون تاج دستمزد قرارداد کیروش را پرداخت نکرد و مدام او را به آینده حواله داد تا در نهایت کیروش چاره کار را در شکایت به فیفا ببیند.
در ماجرای چالش دائمی با مربیان داخلی و لیگ که اوج آن درگیری کیروش با برانکو بود، سرمربی تیم ملی انتظار داشت رئیس فدراسیون فوتبال پشت او قرار بگیرد و از او دفاع کند اما تاج ترجیح داد با سیاست سکوت و مدارا از کنار این بحران بزرگ عبور کند و همین دلخوری شدید سرمربی وقت تیم ملی را به همراه داشت. کیروش در بحث بازیهای تدارکاتی پیش از جام جهانی نیز با فدراسیون به مشکل برخورد کرد؛ وقتی بازی تدارکاتی با یونان و کوزوو کنسل شد. دو دیداری که کیروش در فاز آمادهسازی تیمش روی آنها حساب باز کرده بود اما با انفعال فدراسیون فوتبال و رندی طرف مقابل ملغی شد تا برنامههای کیروش به هم بریزد. اتفاقی که پیش از جام ملتهای امارات نیز رخ داد و درخواستهای کیروش عملاً اجرایی نشد.
کیروش از حضور ساکت اطراف تیم ملی ناراحت و شاکی بود و او را مزاحم میدانست و حتی او را به رختکن تیم ملی راه نمیداد اما تاج ترجیح داد تا آخرین روز یار غارش را در تیم ملی نگه دارد.
جالب اینکه مهدی تاج بعد از خروج کیروش از ایران در یک برنامه تلویزیونی به مناسبت عید نوروز ادعا کرد که هنوز با کارلوس در ارتباط است و حال او را میپرسد اما کیروش با شکایت به فیفا و یک نامه سرگشاده تند و تیز و بلند بالا ادعای آخر تاج را هم پا در هوا نشان داد. آنجا که گفت: «آقای تاج احترامی برای حرفهایش قائل نبود و پشت حرفها و افتخاراتی که کسب شد، خود را پنهان کرد. رئیس فدراسیون فوتبال ایران نتوانست تعهدات و گفتههای خود را به تیم ملی عملی کند و اعتماد و اعتبار خود را از دست داد. آقای تاج بعد از ۹ ماه عمل نکردن به وعدهها و تعهدات قراردادیاش، کاملاً با بیاحترامی رفتار کرد. به تیم ملی بیتوجه بود و یک راه حل برای جبران و برآورده کردن مسئولیتهایش انجام نداد و من را در یک شرایط بیاحترامانه و غیرقابل قبول مجازات کرد و به من آسیب رساند. رئیس فدراسیون فوتبال ایران تلاش میکند تا مسئولیتهایش را پشت بهانههای تحریم و شرایط سخت اقتصادی کشور پنهان کند. او به خوبی میداند که این شرایط ارتباطی با این سناریو ندارد بلکه این مشکل دقیقاً و منحصراً از طرف خود او ایجاد شده و او نتوانست احترامی برای حرفها و مستنداتش داشته باشد.»
ویلموتس، انتخاب بد، قرارداد بدتر
مارک ویلموتس شاید بزرگترین اشتباه مهدی تاج در دوران ریاستش در فدراسیون فوتبال است. بعد از جدایی کیروش، فدراسیون فوتبال 6 ماه آزگار را تلف کرد و دست آخر به گزینهای رسید که از منظر اعتبار، رزومه و بزرگی به هیچ وجه در اندازههای کیروش نبود. مهدی تاج با خونسردی تایم زیادی را به پای مذاکرات با گزینههایی چون رنار، لوپتگی و... گذراند و دست آخر با ویلموتس به توافق رسید. در طول مدت این 6 ماه تاج تقریباً هر ماه وعده به معرفی سرمربی تیم ملی در چند هفته یا چند روز آینده میداد و سرانجام در خردادماه قرارداد با ویلموتس را نهایی کرد. قراردادی سنگین و عجیب که توجیه منطقی نداشت. مهدی تاج در ابتدا مدعی بود که قرارداد ویلموتس به شکل حرفهای تنظیم شده و تمامی مفاد و بندهای آن به سود فدراسیون فوتبال است اما از رقم قرارداد گرفته تا بندهای آن جملگی خلاف ادعای تاج هستند.
تاج بارها و بارها تأکید کرد که قرارداد ویلموتس تقریباً نصف قرارداد کیروش است اما حالا مشخص شده که قرارداد سرمربی بلژیکی با دستیارانش 3 میلیون یورو برای ما آب خورده، یعنی تقریباً دوبرابر کیروش! آن هم مربی که در مارکت بینالمللی نصف این رقم هم نمیارزد.
تاج مدعی بود که ویلموتس هرگز مربی پروازی نیست و قرار است شخصاً لیگ ایران را زیر نظر بگیرد اما ویلموتس بیشتر از اینکه پروازی باشد، یک مربی فراری بود و طول مدت اقامتش در ایران سرجمع به یک ماه هم نرسید.
مهدی تاج ادعا کرده که برای فسخ قرارداد با ویلموتس تنها پرداخت سه ماه دستمزد کفایت میکند اما حالا که بند فسخ فعال شده و مربی بلژیکی مبلغ قرارداد نزدیک به یک سال خود را دریافت کرده، برای فسخ یک میلیون دلار و دستمزد یک سال دیگر را هم طلب کرده و برای دریافت این طلب به فیفا شکایت برده تا پول خود را زنده کند.
تاج بعد از افشاگری نمایندگان مجلس درباره این قرارداد عجیب، سنگین و یکطرفه همه این ادعاها را کذب و فرافکنی خواند اما با شکایت ویلموتس مشخص شده که چه کسی کذب گفته و فرافکنی کرده!
امید کنتراتی!
تیم امید یکی از معماهای بزرگ فوتبال ایران در طول سه دهه اخیر بوده. تیمی سرگردان میان فدراسیون فوتبال و کمیته ملی المپیک که با عدم همراهی باشگاهها هر دوره با مشکلات بزرگی در مسابقات انتخابی حضور پیدا میکند و البته ناکام میشود.
مهدی تاج برای تیم امید از فرمول 4 سال پیش کفاشیان استفاده کرد. فرمولی عجیب که نمونه مشابهی در هیچ کجای دنیا ندارد و البته فرجامی جز ناکامی به همراه نداشت. تاج با توجه به مشکلات عدیده اقتصادی و دغدغههای فراوان تیم امید، ترجیح داد این تیم را همانند 4 سال گذشته به شکل کنتراتی به شخص واگذار کند. یک تصمیم منحصر به فرد که در هیچ کجای دنیا نظیر ندارد؛ اینکه تیم ملی یک کشور در اختیار یک فرد قرار گرفته و واگذار شود! اگر 4 سال پیش کفاشیان تیم امید را به حبیب کاشانی داد و البته جز ناکامی حاصلی نداشت، تاج با پیروی از همین فرمول، تیم را به حمید استیلی واگذار کرد اگرچه حق دخالت را برای خود محفوظ نگاه داشت. انتخاب استیلی برای سرمربیگری این تیم زلاتکو کرانچار کروات بود. همان مربی که 4 سال پیش انتخاب اصلی کاشانی بود اما فدراسیون کفاشیان در جلسهای که تاج در آن حضور داشت و البته رأی منفی داده بود، کرانچار را به بهانههای فرامتنی نپذیرفت اما بعد از 4 سال تاج پذیرفت که کرانچار باشد، ظاهراً آن مشکلات بعد از 4 سال حل شده بود!
انتخاب کرانچار با دستیاران تحمیلی استیلی به او و دخالتهای آشکارش، تجربه موفقی از آب درنیامد و بعد از شکست در یک چهارم برابر کره جنوبی در بازیهای آسیایی جاکارتا و حذف از رقابتها کرانچار به بهانه مشکلات مالی کنار رفت.
گزینه بعدی پیشنهاد شخص تاج بود؛ فرهاد مجیدی چهره محبوب آبیها که تنها تجربهاش در مربیگری 5 هفته روی نیمکت استقلال به شمار میرفت اما رئیس فدراسیون برای استفاده پوپولیستی از این محبوبیت و با وجود مخالفت استیلی، راساً مجیدی را انتخاب کرد. انتخابی که از ابتدا مشخص بود به نتیجه نمیرسد و بعد از دخالتهای نهان و آشکار استیلی و عدم موافقت با درخواستهایش در نهایت تیم امید را رها کرد و رفت.
گزینه بعدی خود استیلی بود چون دیگر گزینهای نمانده بود که قبول مسئولیت کند و هیچ مربی دیگری پیشنهاد فدراسیون را نپذیرفت تا بالاجبار آقای کنتراتچی، سرمربی تیم شود. مدیری که یک دهه است البته مربیگری نکرده و تجارب کوتاه قبلیاش در پرسپولیس و راهآهن دست کمی از فاجعه نداشته. با این انتخاب سرنوشت تیم امید از قبل مشخص شد؛ یک ناکامی دیگر این بار با آقای کنتراتچی!
شوآف غیرواقعی با زنان
ورود زنان به استادیوم یکی از مطالبات قدیمی و چالش برانگیز بوده که با مقاومت تندروها در فوتبال اجرایی نمیشود اما در فدراسیون تاج بدل به بحرانی شد که پای فیفا را هم وسط کشید.
سال 97 در سفر اینفانتینو رئیس فیفا به ایران این مشکل به عنوان یک درخواست جدی از سوی رئیس فیفا مطرح شد و در ملاقات اینفانتینو با حسن روحانی، رئیسجمهوری شخصاً به اینفانتینو قول داد تا این مشکل را حل کند اما حل این مشکل از اراده تاج و وزارت ورزش و حتی دولت نیز خارج بود.
در این میان تاج به عنوان رئیس فدراسیون نقش کاتالیزور را بازی کرد و در سفرها و ملاقاتهایش در فیفا و AFC بارها و بارها وعده داد که در حال حل مشکل و ایجاد زیرساختها برای حضور بانوان است.
در نهایت در یک بازی دوستانه تیم ملی ایران با بولیوی قبل از جام ملتها چند زن از خودیها و کارمندان فدراسیون به شکل گزینشی در استادیوم حضور یافتند تا تاج آن را به عنوان تحقق وعده خود به نهادهای بینالمللی ارائه کند.
حضور پرسپولیس در فینال لیگ قهرمانان آسیا فرصت دیگری بود تا فدراسیون فوتبال در پیش چشمان میهمانان خارجی از جمله رئیس فیفا و AFC یعنی اینفانتینو و شیخ سلمان دوباره از تحقق وعده خود بگوید. برای بازی پرسپولیس و کاشیما البته هیچ بلیتی فروخته نشد و دو جایگاه به شکل کاملا گزینشی با تعدادی از خبرنگاران و کارمندان پر شد تا تاج پیش از بازی اینفانتینو و شیخ سلمان را نزد این جایگاهها برده و از نزدیک ادعای خود را به این دو چهره بلندمرتبه فوتبال ثابت کند.
با وجود این برخی از گزارشهای داخلی و عدم بلیت فروشی برای این بازی، سبب شد تا پیش از فصل جاری لیگ فیفا در نامهای ضمن برشمردن مفاد منشور و آییننامه خود، از فدراسیون فوتبال ایران بخواهد شرایط ورود بی قید و شرط و آزادانه زنان ایرانی را به استادیومهای فوتبال مهیا کند. نامهای که در نهایت منجر به تعویق یک ماهه بازیهای لیگ شد و ورود زنان به بازیهای ملی را آزاد کرد تا در بازی با کامبوج در تهران در مقدماتی جام جهانی شاهد بلیتفروشی رسمی و حضور گسترده زنان ایران باشیم. اتفاقی که تاج البته یک سال پیش به فیفا گفته بود آن را اجرایی کرده است!
بهشت متخلفان
فدراسیون تاج در مبارزه با فساد، اهمال، سوءمدیریت و بیکفایتی نوبر بود! فدراسیونی که مرزهای بیتفاوتی در قبال اشتباهات و مشکلات را جابهجا کرد و نشان داد که میتوان در یک سیستم هر رفتار و اشتباهی را انجام داد و البته مواخذه نشد. فدراسیون تاج در سوءمدیریت و ناکارآمدی روی فدراسیونهای قبلی را تا آنجا سفید کرد که همه رؤسای ناکام و بیمبالات قبلی در مقام مقایسه با فدراسیون فوتبال نمره قبولی میگیرند!
در فدراسیون مهدی تاج پروندهها و ابهامات بسیار بودند؛ ابهاماتی که البته هرگز پاسخ متقنی به آنها داده نشد. از پرونده قرارداد تبلیغات دور زمین با کانون ایران نوین گرفته تا قرارداد بلیتفروشی با برهان مبین و حتی قرارداد اسپانسرینگ با آدیداس برای جام جهانی.
تاج اما در برخورد با افراد و متخلفان نیز بسیار محافظهکار بود. در طول 8 سال حضور کیروش در ایران، ایجنتی به نام بامداد میرزایی به نمایندگی از شرکت اوول اسپرت در کنار سرمربی تیم ملی حضور دائمی داشت و کیروش حتی او را با خود به اردوها و کنفرانسهای مطبوعاتی میبرد. فردی که حتی بازیهای دوستانه تیم ملی نیز از کانال او میگذشت اما بعد از 7 سال در نهایت در آستانه جام جهانی روسیه، تاج رسماً مدعی شد که بامداد هیچ مسئولیتی در تیم ملی ندارد و به کیروش تأکید کرده که او نباید در چارت تیم ملی قرار بگیرد. با وجود این میرزایی در روسیه نیز کنار کیروش حضور داشت!
بعد از ماجراهای قرارداد مشکوک فدراسیون کفاشیان با یک شرکت پخش بینالمللی و گم شدن 300 هزار دلار، کمیته اخلاق رأی به محرومیت 5 ساله کفاشیان و ترابیان از فوتبال داد، قراردادی که البته خود تاج به عنوان نایب رئیس در جریان آن بود و برای اجرا تأیید رئیس فدراسیون فوتبال را میخواست. تأییدیهای که مشخص نشد دست آخر تاج آن را امضا کرد یا نه.
بعد از رسوایی مسابقه فینال جام حذفی در اهواز، کمیته اخلاق سعید فتاحی رئیس کمیته مسابقات، حیدر بهاروند رئیس سازمان لیگ و طالقانی رئیس هیأت فوتبال خوزستان و عضو هیأت رئیسه فدراسیون را مقصر شناخت و حکم به محرومیت این سه نفر داد اما بعد از گذشت یک ماه و افتادن آب از آسیاب، کمیته استیناف با نظر تاج این محرومیت را لغو و عنوان کرد که سعید فتاحی و حیدر بهاروند بیگناه هستند و هیچ تقصیری نداشتهاند! تاج برای وتو کردن حکم کمیته اخلاق حتی بی سر صدا با قاضی تورک رئیس این کمیته قطع همکاری کرد و در نهایت سه عضو خاطی بدون هیچ مشکل و محرومیتی در سمت خود ابقا شدند. نتیجه این تصمیم البته حالا بیشتر به چشم میآید، آنجا که میبینیم حیدر بهاروند که به واسطه اهمال و سوءمدیریت از سوی کمیته اخلاق با 5 سال محرومیت روبهرو شده بود، حالا سرپرست فدراسیون فوتبال و همه کاره است!
تیم بی سرمربی
بعد از قرارداد نافرجام ویلموتس، تاج باز هم همان مسیر آشنا را در پیش گرفت؛ یعنی کتمان و حاشا، حرکت با چراغ خاموش و البته تلف کردن وقت. او ابتدا با همان ادبیات همیشگی قبل از بازی با عراق و در حالی که ویلموتس قرارداد خود را فسخ کرده بود، در پاسخ به دلایل تأخیر حضور سرمربی بلژیکی در اردوی تیم ملی ادعا کرد که ویلموتس سرمربی تیم ملی است و تا جام جهانی روی نیمکت تیم ملی خواهد نشست.
بعد از شکست تلخ در این بازی و خروج ویلموتس از همان فرودگاه و در واکنش به شایعات جدایی ویلموتس در بیانیهای اعلام کرد که تیم ملی در مقام تأیید و تکذیب این شایعات قرار ندارد!
با برملا شدن مذاکرات فدراسیون با برانکو ایوانکوویچ به تلویزیون رفت و مدعی شد که با هیچ گزینهای صحبت نکرده در حالیکه برانکو هر روز در فدراسیون ایران در کرواسی در رفت و آمد بود و پیشنهاد خود را به فدراسیون ارائه
داده بود.
تاج در همین روزهای آخر مدعی شد هیچ گزینه ایرانی برای تیم ملی مطرح نیست در حالی که اسلامیان یار غارش به فاصله چند روز فاش کرد که سرمربی آتی تیم ملی قطعاً ایرانی است.
نتیجه سیاست آقای تاج پیش روی ماست؛ تیم ملی که با دو باخت مقابل بحرین و عراق در خطر حذف از جام جهانی قرار دارد و دو ماه مانده به آغاز دور برگشت انتخابی هنوز سرمربیاش را نمیشناسد و البته تأسفآور اینکه به واسطه شرایطی که با سوءمدیریت فدراسیون فوتبال رقم خورده باید به یک گزینه داخلی اکتفا کند؛ یعنی کامبک به نقطه صفر
بعد از 8 سال!