printlogo


کد خبر: 206463تاریخ: 1398/12/10 00:00
پادشــــاه پشت دروازه‌های فدراسیون!

احسان محمدی


«کدوم بد رفته که خوب جاش بیاد؟» این فقط یک جمله سردستی در گفتار مردم کوچه و بازار نیست، بلکه یک باور نهادینه‌شده است که ریشه در تجربه دارد. چیزی مثل «تا حالا دیدی چیزی ارزون بشه؟» وقتی خبر استعفای مهدی تاج را شنیدم اولین چیزی که از ذهنم گذر کرد همین بود. او هیچ‌وقت مدیر محبوب من نبود، هیچ‌وقت هم فکر نکردم بدترین مدیر کشور است. برایم مثل باقی مدیرانی است که دیده‌ام، کمی بدتر، کمی بهتر. گاهی مورد بی‌مهری قرار گرفت، گاهی هم خودش گزک داد به دست مخالفانش.
صندلی ریاست فدراسیون فوتبال یکی از داغ‌ترین صندلی‌های این کشور است، یکی از آنها که بیش از هر صندلی دیگری زیر ذره‌بین قرار دارد، همه در موردش حرف می‌زنند، نقد می‌کنند و شاخص‌های نقد هم انگار روشن است؛ تیم ملی نتیجه گرفته یا نگرفته؟ به همین سادگی می‌شود هم عملکرد یک مدیر را وزن کرد!
می‌گویند «نظم‌الدوله حاکم تهران از میرزا رضا کرمانی ضارب ناصرالدین‌شاه قاجار پرسید: کی پشت دروازه‌های شهر منتظر بود تا جای پادشاه را بگیرد که او را از پا انداختی؟» حالا همه منتظر معرفی گزینه جدید و واقعی ریاست فدراسیون فوتبال هستند. چه کسی؟
تاج گرچه اسمش به حوزه پادشاهی نزدیک است اما پادشاه نبود، بعد از رفتن او هم زمین به آسمان نمی‌رسد، چه بسا کارها حتی بهتر هم پیش برود. مدت‌هاست مردم فکر می‌کنند خیلی از مدیران نه‌تنها تسهیلگر و گره‌گشا نیستند که خودشان سنگ سر راهند. از جلوی دست و پا کنار بروند کارها بهتر هم پیش می‌رود! در چنین فضایی هرکس گزینه‌ای مطرح می‌کند. اسمش را وسط می‌اندازد و می‌گوید او حلال همه مشکلات فوتبال ایران است و چه بسا قهرمان جام‌جهانی هم بشویم! سنگ مفت، گنجشک مفت، ادعا هم مفت!
تیم ملی ایران سرمربی ندارد، تکلیف ویلموتس مشخص نیست، فدراسیون هم رئیس ندارد و بازی «تاج و تخت» آغاز شده است. احتمالاً در این میان چند اژدها هم پرواز می‌کنند که ما نمی‌توانیم ببینیم. بر خلاف همه حرف‌هایی که در مورد «خدمت» و «تقوا» مطرح می‌شود به‌نظر می‌رسد این صندلی هم نان چربی دارد و هم نام بزرگی. یعنی هم شیفتگان سفر خارجی و حق مأموریت را سر حال می‌آورد و هم قولنج آنها که دل‌شان می‌خواهد هر روز در رسانه‌ها باشند را می‌شکند. به همین خاطر جنگ آشکار و پنهان شروع شده است و دیر و دور نیست که همه‌مان باز غافلگیر شویم. این روزها حتی اگر علی کفاشیان برگردد و رئیس شود هم تعجب نمی‌کنم. مرزهای شگفتی آنچنان در این سرزمین جابه‌جا شده که دیگر از هیچ چیز تعجب نمی‌کنم.
مهدی تاج با عملکردی که به اندازه کافی بهانه دست منتقدانش داد، رفت اما پیش از او مگر همین بساط را نداشتیم؟ مگر علی کفاشیان، محسن صفایی‌فراهانی، محمد دادکان، داریوش مصطفوی، امیر عابدینی، ناصر نوآموز و... منتقدان و موافقانی نداشتند که آنها را خادم یا خائن لقب دادند؟ در کشوری که در مورد عملکرد هیچ انسانی جز با «اغراق» حرف نمی‌زنیم، انگار فرقی ندارد چه کسی روی این کرسی بنشیند، چون از فردایش تپانچه‌ها را با باروت پر می‌کنند تا به پادشاه فوتبال شلیک کنند بدون اینکه نجات‌دهنده‌ای پشت دروازه‌های شهر منتظر ایستاده باشد!
 


Page Generated in 0.0052 sec