بهمن فروتن
اگر میشد از فروشگاههای معتبر رئیس خریداری کنیم برای فدراسیون فوتبال چه رئیسی میخریدیم؟ برای جواب نیم ساعت فرصت دارید. فدراسیون فوتبال باید صاحب ساختار معین و مشخصی باشد و کاری که در این ساختار انجام داده میشود نامش سازماندهی است. اگر فدراسیون را به یک سقف تشبیه کنیم زیر این سقف در نگاه اول هیأتهای استانها قرار دارند. هیأتهای فوتبال از مهمترین ارکان استواری ساختار متشکله فدراسیونها است یعنی در سطح بینالمللی آن جایی که فوتبال، فوتبال است. بعد از هیأتها باشگاهها از درجه اهمیت خاصی برخوردار هستند. البته اگر بخواهیم در همین جا پرانتزی باز کنیم و مثلاً فدراسیون فوتبال آلمان را که با هفت میلیون عضو بزرگترین فدراسیون فوتبال جهان است مثال بزنیم باید بگوییم که این فدراسیون صاحب 25000 باشگاه است که هر باشگاه دارای دهها تیم است که بزرگترینها، صاحب بیش از 70 تیم بزرگسال و پایه هستند.
فدراسیون وظیفهدار مستقیم تشکیل تیمهای ملی است. مردان: تیم ملی فوتبال الف، زیر23 سال، زیر 21 سال، زیر20 سال، زیر 19 سال، زیر 18 سال، زیر 17 سال، زیر 16 سال و زیر 15 سال. بانوان: تیم ملی فوتبال الف، زیر 23 سال، زیر20 سال، زیر 19 سال، زیر 17 سال، زیر 15 سال و همچنین تیم ملی فوتسال و تیم ملی فوتبال ساحلی.
همزمان با هیأتهای استانها، باشگاهها، اعضای فعال، اعضای غیر فعال، هواداران و کمیتهها قرار دارند که به ترتیب زیر نام برده میشوند.
کمیته قضایی
کمیته انضباطی
کمیته مسابقات
کمیته داوران
کمیته جوانان
کمیته فوتبال آموزشگاهها/ کمیته آموزش
کمیته بانوان
کمیته نظارت و کنترل
کمیته مالی و مالیاتی
کمیته اخلاق
کمیته ارتباط رسانهای
کمیته بازاریابی و اسپانسرینگ
فدراسیون فوتبال برگزارکننده مسابقات لیگهای حرفهای و کلیه مسابقات از جمله آماتوری کشور، جام حذفی، سوپر جام، فوتسال و فوتبال ساحلی است.
البته در برنامهریزی و سازماندهی مسابقات تیمهای حرفهای، سازمان لیگ به کمک فدراسیون شتافته تا در امور اجرایی این مسابقات تشریک مساعی داشته باشد.
اگر به این آمار خیرهکننده در کشور آلمان توجه کنیم که 14 میلیون نفر از جمعیت 80 میلیونی در طول هفته حتماً فوتبال بازی میکنند پی میبریم که چه ساختار غول پیکری این فدراسیون باید داشته باشد. حتی میشود گفت کمی بیشتر از بعضی وزارتخانهها. به همین دلیل است که آدیداس سالانه 50 میلیون یورو و فولکس واگن 30 میلیون حق اسپانسرینگ به این فدراسیون کمک میکنند. زیاد نمیخواهم راجع به ساختار عظیم یک فدراسیون و سازماندهی که در داخل آن برای راهاندازی یک سیستم اجتماعی معتبر آن هم فقط در یک صفحه ویژهنامهای توضیح دهم چون مطمئناً مختصر میشود و ساختارها را از اعتبار میاندازد.
میخواهم برگردیم به سؤالمان. به نظر شما کدام رئیس را از کدام فروشگاه بخریم که کفایت داشته باشد و بدون اشتباه از پس کار بر آید؟
به نظر من این چنین رئیسی در هیچ فروشگاهی در هیچ کجای دنیا پیدا نمیشود. بیهوده دنبالش نگردید سؤال انحرافی است.
لطفاً نگاهی به ساختارهای تشکیلدهنده یک فدراسیون فوتبال بیندازید! هیأتهای فوتبال استانها، باشگاهها با میلیونها بازیکن زن و مرد، اعضای غیرفعال، هوادارها، رسانهها، اسپانسرها، مسابقات داخلی و خارجی و کمیتههای پرشمار و در مجموع میلیونها نفر تماشاگر که از شما در رقابتها موفقیت میخواهند، باید به این مسأله اشاره کرد که وزارت راه بر سر استحکام یک پل با ژاپن مسابقه نمیدهد آن هم در مقابل چشمان میلیونها تماشاگر، اینجا است که به اهمیت این نهاد در جوامع بشری پی میبریم و میفهمیم که از معتبرترین فروشگاههای جهان هم نمیتوان رئیس مورد نظر را خرید البته کلمه خرید را به این دلیل آوردم که در کشور ما که فوتبال توسط دو نهاد پرقدرت اداره میشود، رئیس فدراسیون را فقط میشود از فروشگاهها تهیه کرد چون یک نفر در این ساختار عظیم، فقط میتواند سیستم را از کار بیندازد و آن کارهایی را انجام دهد که آنها از او میخواهند.
برای اینکه سیستمی در فدراسیون فوتبال کشوری عملکرد قوی داشته باشد احتیاج به مدیران معتبری است که از دل جامعه بیرون آمده باشند و نه از شبنشینیهای لابیایستها و یا ارتباطهای برونسازمانی با نهادهای پرقدرت چون این نوع مدیریتها فقط میتواند فوتبال را سر به نیست کند.
با نگاهی به جامعه فوتبال کشور به وضوح میتوان مدیران لایقی را نام برد که در کنار تخصص، تواناییهای مدیریتی بسیار بالایی دارند. هوینس، بکنباوئر یا رومنیگه از تحصیلات عالیه برخوردار نیستند ولی به دلیل تخصصشان و از دل جامعه بیرون آمدنشان و صبر و حوصله مدیریتی موجود در این کشور تبدیل به مدیران لایقی شدند که فوتبال و در نتیجه مردم از مدیریت آنها بهرهمند شدند.
در کشور ما اگر میخواهیم فوتبال موفقی داشته باشیم در ابتدا باید مشخص کنیم که چه کسانی فوتبال ما را میچرخانند و آیا میخواهند همچنان به این چرخاندن ادامه دهند؟ این سؤال را به این دلیل مطرح کردم چون «آبرام» از آن دست برداشته است گفتم شاید... البته فکر نمیکنم، چرخیدن برای ابرام در سالهای جوانی استفاده داشت ولی اکنون او پیر شده و مریض احوال است و دوست ندارد که دیگر بچرخد ولی آنچه که آشکار است این است که دوستان ما قصد ندارند فوتبالی را که برای آنها استفاده سرشاری دارد رها کنند. عیبی ندارد ما که زورمان نمیرسد ولی این دلیل نمیشود که ما حرفمان را نزنیم باکی هم نیست. ولی، یک روز، همین فوتبال، میخورد توی سرتان.
رفتیم بالا دوغ بود
اومدیم پایین ماست بود
حرفای ما راست بود