عناوین این صفحه
جستجو بر اساس تاریخ
نظرسنجی
شماره : 6665 /
۱۳۹۹ شنبه ۱۳ دي
|
نگاهی بر حضور سم آلاردایس در وست برومویچ؛ بیگ سم را دریابید!
علی بابازاده
۲۹ ژانویه ۲۰۱۳ و از سری رقابتهای لیگ برتر انگلستان در فصل ۲۰۱۴-۲۰۱۳ دو تیم وستهم و چلسی در مقابل یکدیگر قرار گرفتند؛ خوزه مورینیو در آن زمان هدایت باشگاه لندنی را برعهده داشت و بر روی نیمکت وستهم نیز سم آلاردایس انگلیسی تکیه زده بود. بازی در ورزشگاه استمفوردبریج با نتیجه تساوی بدون گل به پایان رسید و آقای خاص فرصت هم امتیاز شدن با منچسترسیتی صدرنشین را از دست داد.
وستهم در آن مسابقه جز دفاع کردن کاری انجام نداد و در پایان مسابقه لبخندهای بیگ سم و رضایت کامل او از کسب یک امتیاز مورینیو را آزرده بود. چلسی در آن مسابقه ۱۸ شوت داخل چهارچوب و ۷۱ درصد توپ را در اختیار داشت. در آن شب ناتوانی شاگردان آقای خاص در امر گلزنی کاملاً مشهود بود و وستهم توانست با ۲۹ درصد تصاحب توپ و تنها یک شوت زده به سمت دروازه پیترچک، یک امتیاز شیرین را از چنگ شیرهای لندن به دست آورد. پس از اتمام مسابقه خوزه مورینیو به طعنه سم آلاردایس و سبک و شیوه فنیاش را متعلق به قرن ۱۹ دانست؛ «این بازی در لیگ برتر و بهترین لیگ دنیا نبود. مطمئنم که این مسابقه فوتبال مربوط به قرن نوزدهم بود؛ بازی در دیدارهایی که تنها یک تیم قصد درست فوتبال بازی کردن دارد، بی نهایت دشوار است. در انتهای مسابقه به سم گفتم که میدانم آنها به امتیاز نیاز دارند ولی اینکه بیایند و به این شیوه با سر و صورتشان دفاع کنند، درست است؟ رد شدن از این دیوار دفاعی برایمان سخت شد و تنها چیزی که میتوانست امشب به کمکمان بیاید، یک دریل برای نابودی این خط دفاع بود!»
۱۷ سال پس از کسب تساوی در استمفوردبریج، نوبت به لیورپول و یورگن کلوپ رسید؛ ۲۷ دسامبر ۲۰۲۰ وست برومویچ به عنوان یک حریف از پیش بازنده پا در ورزشگاه آنفیلد گذاشت و تصورات بر این بود که قرمزهای مرسی ساید بتوانند با خط حملهای متشکل از روبرتو فیرمینو، سادیو مانه و محمد صلاح شاگردان بیگ سم را گلباران کنند. هنرنمایی و گل دقیقه ۱۲ مانه، طرفداران لیورپول را به این تصورات خوشبین کرد ولی در پایان مسابقه تابلو ورزشگاه نتیجه تساوی ۱بر۱ را نشان میداد. ۲ هفته بعد از تساوی مقابل منچسترسیتی، سم آلاردایس توانسته بود لیورپول را هم با شیوه خود متوقف کند و به فکر کارهای بزرگتر باشد. وست بروم از یورگن کلوپ امتیاز گرفته بود و این برای آقای معمولی خوشایند نبود: «صادقانه میگویم که وست برومویچ دقیقاً کارهمیشگی خود را در طول۹۰ دقیقه انجام داد؛ به هر حال آنها شایسته این امتیاز بودند و از ضعف ما در ایجاد موقعیت گلزنی به خوبی بهره گرفتند. اشتباهاتی از سمت ما صورت گرفت و ما باید بهتر کار میکردیم. توقع نداشتیم در نیمه اول وست بروم با ترکیب ۰-۴-۶ ظاهرشود و کار برای مان سخت شد.»
از ۲۹ ژانویه ۲۰۰۳ تا ۲۷ دسامبر ۲۰۲۰ در تیمهای سم تغییرات وسیعی ایجاد نشده بود؛ درصد مالکیت توپ ۷۸ به ۲۲ برای شاگردان یورگن کلوپ بود و بازیکنان وست برومویچ طی ۹۰ دقیقه تنها ۵ شوت را به سمت دروازه آلیسون روانه کرده و آمار ۱۲۱ پاس را برای خود به ثبت رساندند. با تمام این تفاسیر و علیرغم تمامی طعنهها و گزندها، بسیاری از فوتبالدوستان اهل انگلستان حضور مربی چون سم آلاردایس را در لیگ جزیره ضروری دیده و آن را باعث هویت دوچندان مسابقات میدانند! باتوجه به نتایج کسب شده شاید سم آلاردایس این روزها تحت فشار قرار گرفته باشد ولی سؤال اساسی اینجاست که آیا طی سالیان اخیر، سنتشکنی خاصی را از مربیان انگلیسی دیدهایم؟ آیا آنها توانستهاند با تیمهایشان به قهرمانیهای بزرگ دست پیدا کنند و خالق یک سبک جدید از فوتبال باشند؟ به جرأت میتوان گفت تفکرات کهنه هنوز هم در بین مربیانی چون روی هاچسون، هری ردنپ و سم آلاردایس رایج است و لیگ برتر در تسخیر سایر ملیتهاست. از بین ۲۰ تیم لیگ برتری ۱۱ تیم از مربیانی غیر انگلستانی بهره میگیرند و غولهای لیگ جزیره سالهاست که نیمکتشان را در اختیار مردانی از سایرکشورها قرار میدهند و این مسألهایست که فرانک لمپارد هم به آن اذعان داشته؛ «مربیان انگلیسی همیشه دست کم گرفته میشوند. وقتی به عنوان مربی چلسی انتخاب شدم بسیاری موضع گرفتند و براین باور بودند که یک مربی جوان نباید با یک سال تجربه حضور در تیمی چون دربی کانتی به نیمکت چلسی برسد!»
نتایج ضعیف و عجیب بیگ سم در وست بروم جایی را برای تحلیل باقی نمیگذارد؛ طی ۱۶ مسابقه آلاردایس تنها ۸ امتیاز کسب کرده و بالاتر از شفیلدیونایتد در رتبه نوزدهم قرار دارد. با ادامه این روند سقوط به چمپیونشیپ برای آنها حتمی خواهد بود؛ باخت ۵ برصفر هفته گذشته برابر شاگردان مارسلو بیلسا در لیدز یونایتد خطر اخراج بیگ سم را دو چندان کرده و آنها علیرغم کسب ۲ تساوی ارزشمند برابر منچسترسیتی و لیورپول، از ۱۰ مسابقه گذشتهشان تنها موفق به کسب یک پیروزی شده و ۷ مرتبه شکست را قبول کردهاند.
دیگر فرصت حضور در غولهای جزیره به مربیان نسل قدیم انگلستانی به سختی اعطا میشود؛ وست برومویچ طی ۳ هفته آتی لیگ برتر با تیمهای آرسنال، ولورهمپتون و وستهم به جدال خواهد پرداخت و تنها خواسته هواداران وست بروم از بیگ سم، حفظ باشگاه از خطر سقوط است؛ کاری که شاید فقط از عهده خود او بربیاید! و نه کلوپ و مورینیو. آلاردایس۳ سال پیش و زمانی که هدایت اورتون را برعهده داشت، گفته بود: «موفقیتهایی را که کلوپ و سایرین با آن بازیکنان گرانقیمت به دست آوردهاند را من هم میتوانم انجام دهم اما قطعاً آنها نمیتوانند کاری که من با تیمهای کوچک انجام میدهم را تکرار کنند!»
طنزیم
هنرمندان
هومن جعفری
متوجه شدید؟ ساختمان فدراسیون به همین راحتی چوب حراج خورد. چرا؟ چون به شستا بدهکاریم. حالا شانس آوردیم فقط شستاست! اگر هفتادتا بود چه میشد؟ اگر هشتاد بود چطور؟
البته دوستان شستا فقط ساختمان فدراسیون را نمیخواهند و به قول گزارشگران تلویزیونی، نیمنگاهی هم به ساختمانهای استقلال و پرسپولیس دارند! یک تشکر ویژهای داشته باشیم از آن تیمی که کیروش را از ایران به بهانه گران بودن فراری داد تا با سه برابر قیمتش ویلموتس را بیاورد و این بلا را سرمان آورد! دمتان گرم! خیلی ماهید. لیاقت شما فدراسیون نیست. باید مرزهای کشور را دست شما بسپارند. باید هستهای را دست شما بدهند. باید خزانه را بدهند دست شما که این همه هنر دارید! ساختمان فدراسیون را بدهیم به شستا، ساختمانهای استقلال و پرسپولیس را هم بدهیم به خود ویلموتس! کمپ تیم ملی و ساختمان پک را هم بفروشیم تا باقیمانده طلبها را بدهیم. دمتان گرم! چنگیز و آتیلا اینطوری پشت سر خودشان آبادانی بر جای نمیگذاشتند!
*
حامد لک آمد وقت تلف کند. هم یک دعوا راه انداخت هم باعث شد بازیکن خودی اخراج شود و هم باعث شد تا برد تیمش با تساوی عوض شود. به حامدجان توصیه میکنیم دفعه بعدی فقط گلریاش را بکند و خیلی سمت مدیریت بازی نرود که از مدیریت بازی همانقدر میداند که مدیران فدراسیون ما از بستن قرارداد با مربی خارجی!
بیانیهنویسی، طــرح اتهام و تمام!
مازیار گیلکان
بیانیهنویسی همراه با متلکگویی و طرح ادعاهایی بدون مستندات در باشگاههای ایرانی مرسوم است. حتماً مذموم به نظر میرسد و به زبان عامیانه صورت خوشی ندارد اما این روند محصول چیست؟ شاید محصول بیاعتمادی و البته محصول تصور درست و غلط از تبعیض.
وقتی در فوتبال ایران تصمیماتی فارغ از قوانین گرفته میشود، وقتی تصمیمات حس رعایت قوانین و عرف فوتبال را ایجاد نمیکند، بدیهی است که اعتراضها بیشتر و بیشتر شود. این واکنشی دور از انتظار نیست، حتی اگر بهانهجویانه به نظر برسد و حتی اگر در بسیاری موارد بهانهجویانه باشد.
اما باید پیش از هر کار درباره چرایی تبعیض بررسی کنیم، دنبال چرایی تصمیمات شبههبرانگیز باشیم. تا وقتی این در فوتبال ایران رواج داشته باشد، بیانیهنویسی هم ادامه خواهد داشت و مخالفت ما با این رفتار باشگاهها، مانعش نخواهد شد.
فدراسیون فوتبال و سازمان لیگ باید این احساس تبعیض را از بین ببرند، باید در این فضا با حساسیت بالا و دقت بیشتر بتوانند مانع ترویج این احساس باشند. این مسئولیت سازمان لیگ و فدراسیون است و آنها نمیتوانند انتقادات را نپذیرند و از مسئولیت فرار کنند. حتی اگر این احساس تبعیض ناشی از تبعیض واقعی در تمام وقایع مورد بحث نباشد، باز هم وجود این احساس محصول عملکرد فدراسیون و سازمان لیگ است.
بیانیهنویسی باشگاهها در بسیاری موارد با طرح ادعاهای غیرمستند همراه است. این روش نقد البته پذیرفتنی نیست. پر از اتهام است و میتواند فضای فوتبال را آشفتهتر کند.
باشگاهها نیز کاش رفتار مسئولانهای داشته باشند و اگر ادعایی را طرح میکنند، نه فقط با کنایه بلکه مستند به آن بپردازند.
تمام بیانیهها بیحرف حساب نیست، در بعضی از آنها انتقاداتی طرح میشود که اهمیت دارد. باید توسط کمیته انضباطی فدراسیون بررسی شود و نتیجه آن را اعلام کنند اما نه این ادعاها بررسی میشوند و نه کسی دنبال تخلفات احتمالی پشت پرده این متلکگوییها است. اتهامات مطرح شده در بیانیه باشگاهها انبوهی از فساد در تصمیمگیریها را افشا میکند اما کسی نه تکذیبش میکند و نه تأیید.
تهدید حیثیت فوتبال
لیگ برتــــر بیانیه نویسی
بیانیهنویسی باشگاهها در بسیاری موارد با طرح ادعاهای غیرمستند همراه است. این روش نقد البته پذیرفتنی نیست. پر از اتهام است و میتواند فضای فوتبال را آشفتهتر کند.
سام ستارزاده
فوتبال این روزها هیچ شباهتی به آنچه سه سال قبل داشت، یعنی یک دلخوشی در میان سیلاب مشکلات روزمره و یک پناهگاه برای فرار موقت از آنها ندارد. بلکه بدتر، تداعی کننده نابسامانیهایی است که به شکل آرام و جانکاهی به آنها عادت کردهایم. دنبال کنندگان پروپاقرص لیگ برتر، چنین تغییری را بهخوبی میتوانند حس کنند؛ رقابتی که نام فوتبال روی آن گذاشته شده، ولی جریانش بیش از چارچوب مستطیل سبز، در چارچوب کاغذهای سفید بیانیه عبور میکند.
امسال فوتبال باشگاهی بیش از هر سالی با ما غریبه است. بدون تماشاگرانی که بازیهای چشمنواز را از تیمهای محبوبشان مطالبه کنند. بدون برنامه نودی که دستکم آیتمهایش بر مبنای تسویه حساب شخصی مجری و تهیه کننده با فلان مالک یا مدیر طراحی نشوند. بدون مربیان با دانش خارجی و بازیکنان با کیفیت کوچ کرده که جذابیت مسابقات را به ورزشگاهها منتقل کنند و بدون مسئولی در سازمان لیگ که از تدوین یک تقویم منسجم و یکدست برای برگزاری هفتههای پیش روی لیگ برتر عاجز نباشد.
در حالی که سه چهارم از فصل جاری باقیمانده، تقریباً تمام باشگاههای لیگ دستکم یک بار بیانیهای با لحنی نه چندان آرام و حتی بعضاً مؤدبانه منتشر کردهاند، در اعتراض به یک موضوع دلخواه. افزایش کمیت و کاهش کیفیت در این بیانیهها، ارزش نقل قولهای رسمی و در نتیجه پرستیژ کل باشگاههای لیگ را خدشهدار کرده.
از طرفی دیگر، سست گامی سازمان لیگ در مشورتگیری با اتحادیه باشگاهها و اتخاذ تصمیمات مقبول، زمینه پیدایش بدعتهای جدید را فراهم ساخته. از جمله این بدعتها که در نوزده دوره گذشته لیگ مشاهده نمیشد، این بود که «تا رقیبمان به اندازه ما بازی نکرده باشد، ما نیز به مصاف آنان نمیرویم.» نتیجه این ندانمکاریها، اتفاق بیسابقهای بود که سهشنبه به وقوع پیوست؛ شروع همزمان هفته نهم و دهم لیگ برتر.
شاید قیاس ایران و انگلیس کمی معالفارق بهنظر برسد اما لیگ جزیره مایه عبرت مناسبی برای ما است. برخی از باشگاههای انگلستانی، بدون اینکه کوچکترین گلایهای داشته باشند، در فاصله کمتر از 50 ساعت از بازی هفته پانزدهم خود، در هفته شانزدهم حاضر شدند. کسی بر لغو دیدار منچسترسیتی و اورتون بهعلت ابتلای چند تن از شاگردان کارلو آنچلوتی به کرونا نتاخت. کسی تعداد روزهای استراحت دیگری را سبک سنگین نکرد و نتیجه نگرفت که میخواهند بگذارند یا نگذارند یک تیم خاص قهرمان شود.
در دورانی که جهان درگیر یک جنگ بهداشتی است و کشورمان نیز در جبههای دیگر با جنگی اقتصادی دستوپنجه نرم میکند، تنها خودمان هستیم که میتوانیم کنار یکدیگر باشیم و یکدل بمانیم؛ اتفاقی که رقم خوردن آن در لیگ به یک معجزه میماند. سازمان لیگ به خواست باشگاهها اعتنایی نمیورزد؛ باشگاهها همدیگر را با شدیدترین الفاظ و الحان مورد حمله و عتاب قرار میدهند و حتی گاهی به انصراف از رقابتها نیز تهدید میکنند اما حقیقت این است که هیچ باشگاهی انصراف نمیدهد و همه شرکتکنندگان لیگ با حضور مستمرشان در رقابتها، به ساختار برگزاری لیگ رأی اعتماد میدهند و با ظاهرسازیهای بیانیهای، وجهه برند لیگ برتر کشور و البته برد باشگاه خودشان را زیر سؤال میبرند؛ بلکه پوششی باشد بر ضعفهای فنی و مدیریتی خود.
ننه من غریبم بازی در لیگ برتر
اعتراض یا لاپوشانی؟!
میعاد نیک
ماجرای این اعتراضات یکپارچه و بیانیهنویسیهای اخیر توسط باشگاهها بیشباهت به داستان کسی که دروغ میگفت و خود پس از مدتی دروغ خودش را باور میکرد، نیست. تمام این معضلات و شائبه وجود نوعی نگاه یکطرفه از زمانی شروع شد که یک فرد نهچندان صالح که پست مهمی را در یکی از باشگاههای تهرانی هم داشت، تصمیم گرفت تا ناکامیهای سریالی تیم محبوبش را به گردن مجموعه وزارت ورزش و شخص وزیر بیندازد تا دروغ مضحک طرفداری وزیر از سرخابیهای پایتخت تبدیل به یک فَکت و استدلال بین هواداران تیمهای پرسپولیس و استقلال شده و طی چند ماه اخیر نیز این ویروس بدخیم به باشگاههای شهرستانی نیز منتقل شود. تفکر مسموم هواداری وزیر ورزش از یکی از تیمهای پرطرفدار پایتخت باعث شده تا سایر تیمها تمام ناکامیهای خود که اتفاقاً از سوءمدیریتهای داخلی و بیبرنامگیهای شخصی نشأت میگیرد را گردن وزیری بیندازند که اصلاً شناخت صحیحی از فوتبال ندارد و از تیم ایکس یا ایگرگ تنها در راستای تأمین منافع وزارتخانهاش بهره میجوید.
گرچه به این قانون و حق مدنی در کشور ما توجهی نمیشود اما اعتراض حق طبیعی تمام اشخاص حقیقی و حقوقی است و همه باشگاهها نیز حق دارند که مشکلات خود را در قالب بیانیه و یا اعتراض ابلاغ کنند؛ آن هم در یک چارچوب صحیح و اصولی. واقعیت امر این است که اکثریت این بیانیههای سرگشاده از هیچگونه ضوابط و قوانین اخلاقی و حقوقی تبعیت نمیکنند و بسیاری از آنها حتی اصول اولیه نگارش رسمی و اداری را نیز به خود نمیبینند. یک باشگاه در حالی از نهادهای قانونی و حقوقی تقاضای رسیدگی دارد که حتی ادبیات یک درخواست رسمی را رعایت نکرده و بیشتر بهدنبال فرافکنی مجازی و وایرال کردن یک جریان غیرواقعی در رسانههای معلومالحال است. نامههای اعتراضی و بیانیههای منتقدانه در حالی در فوتبال ایران باب شده که تنها در راستای پوشاندن عیوب معترضین کاربرد دارد ولاغیر. کاش فوتبالیهای ما بفهمند که خواص را تنها با تلاش میتوان شکست داد، نه با ننه من غریبم بازی!
حرف مفت به جای فوتبال
طبل تو خالی لیگ برتر
سامان موحدی راد
اگر در کل تشکیلات فوتبالی ایران به دنبال یک واحد حقوقی بگردید، بعید است چیزی نزدیک به استانداردها هم پیدا کنید. نتیجهاش هم همین داستانی است که در ماجرای قراردادهای خارجی در فوتبال ایران وجود دارد و یکی پس از دیگری پروندههای شکایت از باشگاههای ایرانی در محکمههای بینالمللی با صدور احکام سنگین به ضرر ما همراه است. همچنین است ساختار مربوط به پرورش استعدادها و آکادمیهای باشگاههای ایرانی. چیزی که بسیاری از باشگاههای دنیا آن را به عنوان عنصر اصلی باشگاهشان میدانند و روی آن سرمایهگذاری و برنامهریزی فروانی میکنند اما در فوتبال ایران آنچنان خبری از آن نیست. همچنین است موارد دیگری مانند آنچه درباره زیرساختهای باشگاههای فوتبال باید در نظر گرفت یا امکانات آمادهسازی و تمرینی و چندین و چند نکته ریز و درشت و البته مهم دیگر فوتبالی.
همه این فقدانها در سالهای گذشته و در مواقع بحرانی به طرز دردناکی جای خالیشان را به رخ فوتبال ایران کشیدهاند و بار دیگر با تأکید چند بارهای به مدیران فوتبالی ایران نشان دادند که فوتبال حرفهای در ایران ساختار و سازمان حرفهای میخواهد اما در میان همه این کمبودها و فقدانها در فوتبال ایران یک چیز به خوبی توسط مدیران باشگاهها رعایت شد. باشگاههای ایرانی هرچه که در ساختارسازی برای سازمان فوتبالی خودشان بد و ابتر عمل کردهاند این نکته را خیلی خوب آموختهاند که باید میرزابنویسهایی را درست در کنار مدیرعامل داشته باشند تا خدای ناکرده یک وقت از مسابقه بیانیهنویسی عقب نمانند. سنتی که چند سال قبل در خلال دعواهای پرسپولیس و سپاهان در فوتبال ایران باب شد و حالا به یک سنت مهم تبدیل شده است. به گونهای که این روزها در حالی که هنوز چند هفتهای از رقابتهای فوتبال ایران نگذشته، آنقدر بیانیه صادر شده که عددش از دست همه خارج شده است.
فوتبالی که یکی از ضعیفترین فصلهای خودش از لحاظ کیفیت را پشت سر میگذارد و تیمها در آن چیزی برای ارائه ندارند اما در بیرون زمین تا دلتان بخواهد حاشیه و حرف گزاف برای گفتن وجود دارد. 9 هفته از رقابتهای فوتبال لیگ برتر ایران گذشته و هنوز یک بازی زیبا و جذاب دیده نشده، پدیده جوانی در این فصل ظهور نکرده و رقابتها به کیفیتی درخور نرسیده و تیمهای لیگ برتری به جای اینکه تلاش کنند تا خودشان را از نظر کیفی ارتقا دهند، تلاش میکنند تا در میدان حرافی کم نیاورند. مصداق بارز طبل تو خالی که شاید بهترین توصیف برای این روزهای فوتبالی ایران باشد.
امسال در لیگ ایران از بازیکن و مربی خارجی خبری نیست و همین هم فرصت مناسبی میتوانست باشد برای بروز و ظهور استعدادهای جوان. فعلاً حداقل در عرصه مربیگری چهرههای جوان زیادی میبینیم که بیشترشان در حد لیگ برتر و سطح اول فوتبال ایران نیستند. جای خالی بازیکنان خارجی هم با بازیکنان داخلیای پر شده که هیچکدام کیفیت یک بازیکن تعیین کننده را ندارند. در حالی که با یک ساختار درست برای پرورش استعدادها میشد این فصل به فصل شکوفایی ستارههای تازه فوتبال ایران تبدیل شود. ولی چون مدیران باشگاههای ایرانی سرگرم بیانیه دادن بودند از این مهم غافل شدند.
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|
ویژه نامه | آرشیو