عناوین این صفحه
جستجو بر اساس تاریخ
نظرسنجی
شماره : 6647 /
۱۳۹۹ شنبه ۲۲ آذر
|
یارب مدار که کسی خارج شود از «مدار»!
شهرام وزیری
این جناب پر فروغی که فعلاً به اعتباری با روشنگری برق ورزش جام جم را کلید میزند در مورد یک فقره مجری مغضوب البته خیلی محبوب یک متر و نود سانتی فرمودهاند: «چون طرف مربوطه از «مدار» زده بود بیرون و با بیاعتباری داشت جام با اعتبار جممان را میشکست، اخراجش کردیم»!
این جناب مداربان با مرام فوتبال فرمودند اما نفرمودند تعریف مدار و چگونه در مدار بودن چیست و به اعتباری از اتوبان آسفالته مدار سیما خارج شدن و به جاده خاکی زدنش چه معنایی دارد. نفرمودند تعریف این مدار در قاموس و فرهنگ لغات صداخان و سیماجان چیست. آیا این مدار که نباید از آن خارج شد، تنها در بلندای جام جم دور آنتنهای سربلندش چرخان است یا گستره این مدار دولت فخیمه و مجلس نشینان فهیمه و ایضا جای جای این دیار را هم دربر میگیرد!؟
جناب مداربان با مرام فوتبال فرمودند اما نفرمودند جدا از این همه مدار که البته درونش کم نیستند کسانی که مصلحت طلبانه و منفعت جویانه با چرخ پشت چرخ زدن به هر طرف چرخانند این میان «مدار ملت» درکجای این همه مدار و درکجای قاموس صداخان و سیماجان تعریف شده است!؟
ای داور زمانه ملوک زمانه را /جز در ارادت تو مسیر و مدار نیست!؟
جناب داور سیماییمان لطف نکردند بگویند مگر نه اینکه بنا بر سیاستگذاریهایتان از سر تا ته آن جام جم بخوانش «جای جمع» خاص! آنچه به نمایش میگذارید باید به چشم و دل و عنایت عام که همین مردم باشند، بنشیند. مگر نه اینکه از دل و از قبل پخش همین فوتبال همه سر سود برای شما هر شب قبل و وسط و بعد هر فوتبال با پخش آگهیهای لاکچرینما و نمایش بخور بخور چندشآور انواع و اقسام برندهای غذایی و دیگر آگهیهای باسمهای مدام آنها را تو چشم و چار همین مردم گرسنه و گرفتار و یارانهبگیر و معیشتخواه میکنید تا از هرثانیه و دقیقه پخشش میلیاردها در درون جامتان ریخته شود. شما بگویید آیا این است مدار مردم و معنای مردمی بودن در قاموس سیماجانتان!؟
شما به عنوان مداربان ورزش صدا و سیما لطف کنید بگویید کدام آدم مولد و کاربلد و مجری متشخص و با کاریزمایی بود که در بیست و اندی سال اخیر با تولید و اجرای کارسازترین و محبوبترین برنامه ورزشی مردم را دوشنبه شبها برای دیدن و شنیدن فساد در بستر فوتبال و معضلات و نابهسامانیهایش به پای برنامه پربینندهاش کشاند و تا سحر بیدار نشاند تا از قبل پخش همین آگهیهای میلیاردی جامتان پر پولتر شود!؟
جنابعالی به عنوان مداربان ورزش صدا و سیما لطف کنید مروری به جای جای این ورزش و همین لیگ فعلاً کرونازده و تماشاگرزدهمان بیندازید؛ نگاهی به سر و سینههای خالکوبی شده و موهای دم اسبی و فرخورده و نخورده و ژلزده و تلزده بازیکنانش که هفته به هفته به نمایش میگذارید، بیندازید. آن وقت است که ملتفت میشوید چی شد که به جبر روزگار این قدر دیر متوجه میل و خواست و تمنیات همین مردم و جوانان جامعهمان شدهاید!
گیر دادن به موهای فرفری ان پویول اجنبی تبار در کنار رفتن آبروی فوتبال ما رفت و به تاریخ پیوست اما شما اینک به عنوان کسی که به اعتباری سیاستگذار ورزش سیما هستید، حداقل سعی کنید با توجه به پویایی ذات فوتبال کمی تا قسمی در سیاستگذاریهای ورزش سیما پویا باشید تا از زمانه عقب نیفتید!
جنابعالی نگاهی به همین تتمه ابواب جمعی خود بیندازید ... آن عادل که از مدار خارج شد و رفت و آن میرزایی که با دلخوری و بیتوجهی شما با طیارهنشینی به دیار یانکیها پناه برد و آن آقای زمانی هم که نمیدانیم کجاست. از شما توقع میرود دور و بر خود را دلسوزانهتر نگاه کنید، بیشتر مواظب باشید و دعا کنی؛ یارب مدار که کسی خارج شود ازمدار!
حالا هم شما بگویید غیر از همین یوسفیها و جاودانیها و احمدیها و کاویانیها در جلوی پرده و آن ذکاییها در پس پرده سیما چند تا آدم معتبر و کاردان کنارتان مانده تا فردا در پس امروز دست شما و ورزش سیما را بگیرند!؟ همین و تمام.
آژانس هوایی تراکتور
هومن جعفری
تماشای سنگربانی بیرانوند مقابل تاتنهام لذتبخش بود. یادش بخیر یک زمانی هفتهای چند بار این لذت را با تماشای بازیهای لژیونرهای پرتعدادمان در اروپا میبردیم. مدتهاست کمرنگ شدهایم. کاش بازیکنان بیشتری را به اروپا بفرستیم.
*
منصوریان را از تراکتور برکنار میکنند. زیدان را در رئال تحت فشار قرار میدهند. این سمت محمود فکری را در استقلال اذیت میکنند. رونالد کومان هم در بارسا اوضاع خوبی ندارد. این 1400 کی میرسد پس؟
*
یک تشکری هم داشته باشیم از فرشید اسماعیلی! درست قبل از بازی با شهرخودرو یک درگیری در تیم راه انداخت و از سوی فکری در اختیار باشگاه قرار گرفت!
انصافاً اگر فرشید در آستانه این بازی، این کار را نمیکرد کسی اصلاً یاد مهدی رحمتی و باند سفتا و این بحثها میافتاد؟
*
یک تبریکی هم بگوییم به تراکتورسازی در مورد برکناری ششمین مربی خود در دو سال و نیم اخیر! انصافاً این تیم وضعیتش عین جوانهای امروزی شده. هر سه ماه یکبار نیمهگشده زندگی خودشان را عوض میکنند! توصیه میکنیم استاد زنوزی چهار بازی یکبار مربی موقت بیاورند. هرکسی میآید دیگر با خودش بار و بندیل نیاورد تبریز. صاف برود هتل، مربی بدبخت قبلی را با کتک از اتاق بیرون کند و خودش در همان اتاق مربیگری کند تا چهار بازی بعدی که مربی بعدی از راه برسند!
این مشکلی است که با مدیران غیرورزشی داریم. قبلاً غمخوار از هلتداری آمد پرسپولیس، فکر کرد هتل است، همه لیست تیمش را همان شب اول پر کرد! زنوزی آژانس هوایی دارد، فکر میکند مربیان تیمش هم مشتری هوایی هستند. از یک در وارد میکند از در دیگر خارج!
عکس روز
اعتراض بیرو
پنجشنبهشب تیم آنتورپ در لندن میهمان تیم تاتنهام بود و علیرضا بیرانوند بالاخره اولین بازیاش برای این تیم را انجام داد. عملکرد او در این بازی تماشایی بود اما سرانجام در نیمه دوم مغلوب کیفیت بالای بازیکنان تاتنهام و البته تعلل مدافعان تیم خودش شد. این عکس اندکی بعد از گل اول بازی به ثبت رسیده. جایی که چند لحظه قبل بیرانوند با یک واکنش دیدنی موفق شد ضربه آزاد استادانه گرت بیل را مهار کند اما در برگشت، وینیسیوس که اینگونه دست به سینه ایستاده، موفق شد زودتر از مدافعین بلژیکی به توپ برسد و دروازه علیرضا را باز کند. اعتراض بیرانوند به مدافعان تیمش در این تصویر کاملاً مشخص است. بیرانوند کار عابدزاده را سخت کرد!
احسان محمدی
دروازهبان ایرانی فقط 90 دقیقه برای تحمیل خودش به فوتبال اروپا زمان نیاز داشت. فقط 90 دقیقه برای اینکه سایت امتیازدهی هواسکورد به عنوان برترین دروازه هفته لیگ اروپا نامش را در تیم منتخب بنویسد. علیرضا بیرانوند کماکان غافلگیرکننده است. مسیری که او در زندگی طی میکند به هیچ وجه طبیعی نیست!
وقتی مورینیو در چلسی داشت خودش را به عنوان یک «آقای خاص» به فوتبال دنیا معرفی میکرد، بیرانوندِ نوجوان در تهران داشت به عنوان رفتگر، دستفروش و کارگر کارواش خیابانهای تهران را گز میکرد و گاهی حوالی میدان آزادی میخوابید. شب گذشته اما همان بیرانوند با مهارهایش، ژوزه را بارها حرص داد و در پایان بازی با هم سلفی گرفتند. در شبکههای اجتماعی سر به سرش گذاشتهاند که از همین دیدار، چند برنامه تلویزیونی خاطره تعریف خواهد کرد.
نیشهایی از این دست جز حسادت و حقارت معنای دیگری ندارند و عجب اینکه ما در چزاندن هم و تحسین بیگانه و غریبه هنرمندیم! بیرانوند به اولین دروازهبان تاریخ فوتبال ایران تبدیل شد که در لیگ اروپا بازی کرده است، حتی اگر از بعضی رفتارها و حاشیههای او خوشمان نیاید باز هم نمیتوانیم کیفیتش را نادیده بگیریم. دروازهبانی با اعتماد به نفس رابطه مستقیمی دارد. تنها بازیکنی که درون زمین لباس متفاوت میپوشد، تنها بازیکنی که میتواند توپ فوتبال را با دست بگیرد، تنها بازیکنی که حین بازی نمیتواند پستش را عوض کند و ... برای دروازهبان شدن جز فیزیک مناسب باید چیزهای دیگری هم داشت.
وقتی او مقابل تاتنهام درون دروازه ایستاد کسی انتظار گلزنی نداشت، تنها وظیفهاش این بود که گل نخورد. دفاع تیمش آنتورپ مقابل انگلیسیها شبیه پنیر پرسوراخ سوییسی بود. بیرانوند دو گل دریافت کرد ولی با مهارهای درخشان به عنوان بهترین بازیکن آنتورب شناخته شد و شاید هم بهترین بازیکن زمین بود اما عرف نیست به دروازهبان تیم شکست خورده این عنوان را بدهند.
و بعد از 8 تیر 99 که با لباس پرسپولیس مقابل پیکان بازی کرد، قریب به 150 روز بود که به دلیل ترانسفر به اروپا، مصدومیت و البته دشواری جایگزین شدن به جای دروازهبان اصلی از بازی رسمی به دور بود و این نمایش بعد از ماهها دوری بسیار قابل تحسین است و خیلیها را امیدوار کرد که سرمربی آنتورب بیشتر به او اعتماد کند. در این مدت امیرعابدزاده از فرصت استفاده کرد و به شماره یک دراگان اسکوچیچ تبدیل شد. او در لیگ پرتغال هم سری میان سرها درآورده و کارهایی میکند که پدرش در بازی با استرالیا میکرد و به نظر میرسید بیرانوند برای پس گرفتن پیراهن تیم ملی کار دشواری در پیش دارد.
بیرانوند از امیر عابدزاده یک سال بزرگتر است. در ۲۹ سالگی بیش از ۴۰ بازی برای تیم ملی انجام داده؛ ۳۵ بازی بیشتر از امیر. تجربه حضور در جامجهانی، جام ملتها، فینال لیگ قهرمانان آسیا و لیگ اروپا را دارد و حالا با صدای بلند به اسکوچیچ پیام داد که در بازی بعدی تیم ملی پیراهن شماره یک را میخواهد.
(این یادداشت در سایت عصرایران منتشر شده بود)
تراکتور و حرکت در مسیر همیشه غلط
اصرار بر راه اشتباه
سامان موحدی راد
تراکتور یک فصل دیگر را با بحران روی نیمکت تیمش شروع کرد. آنها در چند فصل اخیر همیشه مجبور به تغییر مربی در میانه فصل شدند و این فصل هم همان داستان تکراری برای آنها رخ داد و در هفته پنجم رقابتهای لیگ برتر اولین اخراج به اسم علیرضا منصوریان گره خورد. مسألهای که البته پیشتر هم قابل پیشبینی بود و بعد از عقد قرارداد منصوریان و تراکتور در تابستان 99 خیلیها حدسش را میزدند که منصوریان برف تبریز را نبیند. البته که بخت با او یار بود و او برف پاییزی تبریز را هم دید و حالا بنا به تصمیم هیأت مدیره باید از باشگاه برود. باشگاه تراکتور علت اخراج منصوریان را «عدم تحقق اهداف تعیین شده در هنگام عقد قرارداد» عنوان کرده است. چیزی که مشخصاً با شش امتیاز کسب شده توسط این تیم در پنج هفته و جایگاه دوازدهمیشان در جدول در ارتباط است. نگاهی به بازیهای تراکتور در این هفتهها هم نشان میدهد که تیم منصوریان توفیقی در ارائه بازی زیبا و تماشاگرپسند نداشته و به این ترتیب آنها نه بازی جذابی به نمایش گذاشتند و نه تیم نتیجهگرایی بودند و چنین کارنامهای در شهری مانند تبریز معنیای جز قطع همکاری و اخراج ندارد.
نگاهی به کارنامه مربیگری علیرضا منصوریان در چند سال اخیر نشان میدهد که یکی از چهرههای جوان که پنج سال پیش میشد او را استعدادی برای آینده مربیگری در ایران دانست در سراشیبی سقوط است. انتخابهای اشتباه، رفتارهای پرحاشیه و مهمتر از همه وقت نگذاشتن برای آموزش و یادگیری علیرضا منصوریان را به چهرهای پرانتقاد در فوتبال ایران تبدیل کرده است. مردی که در روزهای حضور در استقلال هم بارها به او تذکر داده شد که رفتار و منش حضورش در کنار تیم موجب میشود تا حاشیه بر متن غلبه کند و به جای اینکه او، عملکرد فنی و توان هدایتش دیده شود این حواشی و ژستها و اظهارنظرهای اغلب ناپختهاش مورد توجه قرار بگیرد. واقعیت این است که کارنامه علیرضا منصوریان هم این ایده را تأیید میکند که او در دنیای مربیگری خیلی کمتر از توجهی که به او شده چیزی برای ارائه دارد و کارنامهاش در حال تبدیل شدن به حضورهای ناموفق و پرانتقاد است.
علیرضا منصوریان خیلی زود ممکن است به پایان خط مربیگریاش در فوتبال برسد اگر کمی به خودش نیاید و زندگی حرفهایاش در مربیگری را جدی نگیرد. انتخابهای اشتباه و پر حاشیه در کنار عدم تمرکز روی ذات مربیگری و لیز خوردن فراوان او به سمت حاشیهها شاید او را چند روزی تیتر یک خبرگزاریها کند اما کارش را روی نیمکت خیلی زود به پایان میرساند. آنچه این سالها در منصوریان دیده میشود اصرار او بر پیمودن یک راه اشتباه در زندگی حرفهای
است.
دو زاویه از جدایی
منصـوریان - تراکتور؛ یک باخت دوطرفه
مدیریت تراکتور با برکناری منصوریان بر بیبرنامگی خود مهر تأیید زد. باشگاه تبریزی علت قطع همکاری را «عدم تحقق اهداف تعیینشده در هنگام عقد قرارداد» اعلامکرد. وقتی این برکناری به فاصله کمتر از سه ماه پس از انتصاب و با تنها پنج بازی صورت میگیرد، پیام روشنش این است که هیچیک از این اهداف تعیینشده درازمدت یا کوتاهمدت نبودند.
مسیر مشترک تراکتور و علیرضا منصوریان را از همان ابتدا میشد یک مسیر تاریک و بیسرانجام پیشبینی کرد. منصوریان بدون اینکه شایستگی عملی هدایت نیمکت تیمی به بزرگی پرشورهای تبریز را از خود نشاندهد، بهلطف قانون بیاساس منع جذب مربی خارجی پایش به دره گرگها گشوده شد تا هشتمین سکاندار نیمکت آنان (از ابتدای لیگ هفدهم تاکنون) گردد. انتهای این مسیر، ضعفهای هر دوی تراکتور و منصوریان را بار دیگر به رخ کشید.
زمانی که منصوریان چهلواندیساله نفت تهران خدابیامرز را به جمع هشت تیم برتر آسیا رساند، این رویا را در سر میپروراندیم که او استفاده از امکانات و ابزار آنالیز مدرن را در فوتبال باشگاهی ما جا بیندازد اما از زمان آغاز کارش در استقلال، تنها ادبیات پرطمطراق را از دیارهای غربی برای ما بومیسازی کرد. پس از سپری کردن دو سال کابوسوار با استقلال و ذوبآهن، به تراکتور که رسید، تلاشکرد با نمایشهایی اغراقآمیزتر از گذشته دل پرشورها را بهدست بیاورد. پستهای مربوط به استقلال را از اینستاگرامش پاککرد تا بتواند فراموشکند زمانی یک «داشعلی» دوستداشتنی در اردوگاه آبیهای پایتخت بوده.
اما نه تشبیه ورزشگاه یادگار امام به آنفیلد، نه بهکارگیری زبان ترکی و نه تملقهای دیگرش از هواداران تبریزی برای وی برنامه نشدند. علیمنصور در تبریز غنیترین خط هافبک لیگ را در اختیار داشت اما تیمش برای خلق موقعیت فاقد برنامه بود. در آخرین حضورش در دره گرگها، تیمش صفر موقعیت برابر فولاد خلقکرد اما کنفرانس مطبوعاتی وی 21 دقیقه به طول انجامید. اکنون هر فوتبالدوست ترکتباری مثل «به عمل کار بر آید، به سخندانی نیست» را بهخوبی درک میکند. پرشورها صلواتشمار را دست سرمربی سابقشان دیدند و مضمون داستان مشهور سرالکس فرگوسن در باب دعاکردن خودیها و رقبا را با گوشت و پوستشان درککردند.
از سویی دیگر، مدیریت تراکتور با برکناری منصوریان بر بیبرنامگی خود مهر تأیید زد. باشگاه تبریزی علت قطع همکاری را «عدم تحقق اهداف تعیینشده در هنگام عقد قرارداد» اعلامکرد. وقتی این برکناری به فاصله کمتر از سه ماه پس از انتصاب و با تنها پنج بازی صورت میگیرد، پیام روشنش این است که هیچیک از این اهداف تعیینشده درازمدت یا کوتاهمدت نبودند. سپردن این نیمکت به منصوریان یک اشتباه بزرگ بوده؛ و ستودن آن از وی یک اشتباه بزرگتر؛ چرا که اقدم دوم بهقدری نسنجیده صورتگرفت که مدیریت باشگاه حتی برای جانشین سرمربی سابق چارهای در سر نداشت. تنبیه این تنوعطلبی بدهنگام نیز این است که در آستانه شهرآورد تبریز، هدایت موقت تراکتور بزرگ به مسعود شجاعی اهدا شده!
ثبات، گمشده تیم رویایی اما نیمهکاره محمدرضا زنوزی است. میانگین عمر مربیان سه سال اخیر تیم وی به زیر 10 بازی رسیده. این در حالی است که تراکتور از همین حالا برای حضور قدرتمند در دور گروهی لیگ قهرمانان آسیای 2021 باید برنامه داشته باشد. ماشینسازی، دیگر تیم زنوزی نیز در سه فصل گذشته شش سرمربی مختلف بهخدمت گرفته که آخرین آنها، وحید بیاتلو، استعفای خود را چند روز پیش امضا کرد. باشگاهداری و مدیریت ورزشی از تأمین البسه بهمراتب پیچیدهتر است؛ چرا که نیازمند آیندهنگری، تفکر چندلایه و اجرای صبورانه برنامههای طرحریزیشده است.
نماد باشگاهداری خصوصی کشور میتواند به موفقیتهای مثالزدنی برسد؛ ولی به شرطیکه در گام اول در جایی غیر از جیب مالکانش کاستیهایش را جستوجو کند.
سودای باطل زنوزی عجول
علی ماند و حوضش!
در دلایل پیوستن علیرضا منصوریان به تیم تبریزی همانقدر ابهام وجود داشت که در نحوه و زمان جدایی بسیار زودهنگاماش از تراکتور. پرشورها که لیگ نوزدهم را با ایستادن روی پله چهارم جدول و کسب عنوان قهرمانی جام حذفی به پایان رساندند، با توجه به عقبه باشگاه و حساب پرپول مالک متمول تراکتور انتظار داشتند تا کسی در حد و اندازههای جان توشاک، تونی اولیویرا و یا حداقل مصطفی دنیزلی به تبریز سفر کند. محمدرضا زنوزی اما در اقدامی عجیب و شاید هم بیمنطق با منصوریانی دست همکاری فشرد که پس از تجربه تقریباً موفقاش در تیم نفت تهران، هیچ موفقیت خاصی را در استقلال و یا ذوبآهن تجربه نکرد و تقریباً سایه اَکتهای توجه برانگیزش کنار خط طولی زمین از یاد هواداران فوتبال فراموش شده بود.
حضور علیرضا منصوریان در تبریز گرچه میتوانست نقطه عطفی در کارنامه سرمربیگریاش باشد اما او نتوانست از پس مدیریت ستارههای بینالمللیاش بربیاید و البته که در تقابل با مدیران همیشه دخالتکننده هم بسیار ناتوان بود. محمدرضا زنوزی که بارها نشان داده همهکاره تیم تبریزی است و عملاً پستهای مدیرعاملی و هیأتمدیره هم در ساختار اداری این باشگاه فرمالیته هستند، خودش برید و خودش دوخت تا وضعیت تراکتور به این نقطه برسد. منصوریان شخصاً با زنوزی به توافق رسید اما درست جایی که مالک تراکتور میتوانست از او حمایت کند، پشت این سرمربی جوان را خالی کرد تا نقش پلیس بد را اعضای هیأتمدیره باشگاه تبریزی بازی کنند و علیمنصور هم تنها بماند با حوضش.
بازخورد و راندمان عملکرد تراکتور در 5 هفته ابتدایی لیگ بیستم با هزینههایی که برای این تیم شده هیچ سنخیتی نداشت اما مسئولان بلندپایه این باشگاه میتوانستند کمی به سرمربی جوان خود بها و انگیزه بدهند تا فیلمنامه مدیریت باشگاهی به سبک اعراب حاشیه خلیجفارس در تبریز مجدداً تکرار نشود. حالا تراکتور مانده و سودای سرمربیان خارجی که بعید است بتوانند به ایران بیایند، شاید اواخر فصل کار به جایی برسد که تیتیها دلشان برای علیمنصور هم تنگ شود.
مربیانی که درس میگیرند و برکنار میشوند!
مازیار گیلکان
داستان مربیان در تراکتور کمی پیچیده شده است. همین اواخر را مرور کنیم. فصل گذشته ساکت الهامی و تراکتور با آن نمایش ضعیف در فینال که هر چه از بازی گذشت شباهتش را به فوتبال از دست داد، فینال جام حذفی را به یک بازی بیشباهت به فینال تبدیل کردند. قهرمان شدند اما ساکت الهامی نتوانست به رغم قهرمانی جایگاهش را در تراکتور حفظ کند.
فرصت مربیگری با تقدیر و تشکر از زنوزی ساخته نمیشود، بلکه با اجرای ایده و فکر ساخته میشود. ساکت الهامی رفت تا منصوریان جانشین او باشد.
منصوریان چندی پس از آنکه میخواست با اشاره به آموختن زبان ترکی در تبریز دلبری کند، فهمید که باید تبریز را ترک کند. آغاز بد از عادات مربیگری منصوریان است اما این توجیه خوبی برای ناکامی آغازین تراکتور در لیگ برتر نبود و منصوریان را در موقعیت دشواری قرار داد. تراکتور اگرچه به دلیل شیوع کرونا بدون تماشاگر بازی میکند اما واکنشهای هوادار در ورزشگاه به واکنشهای مجازی تبدیل شده و منصوریان خیلی زود تحت تأثیر همین واکنشها کارش به پایان رسید. پیشتر روشن بود که کار در تراکتور یک وجهش همین مواجهه با هوادار است. علیرضا منصوریان مربی بیتجربهای در رابطه با هواداران نیست و عمری را در استقلال بازی کرده و سپس مربیگری را در استقلال تجربه کرده اما منصوریان در مربیگری تجربههای موفقی با هواداران ندارد و اطوار مربیگریاش هرگز منجر به توجه مثبت هواداران نشده و با سیاق اطوارهایش بیش از آنکه جذابیت بسازد، هواداران و رسانهها را به انتقاد وادار کرده است. منصوریان گرایش چندانی به تغییر ندارد و هر چه هست و نیست به بخشی از شخصیت مربیگری او تبدیل شد و گریزی از آن ندارد.
منصوریان در مربیگری دچار اغراق در نمایش مربیگری است و این اغراق در فصلی که مربی استقلال بود بیش از همیشه به او آسیب زد و در تراکتور نیز آسیبها تکرار شدند.
مربیان انگار یکی یکی در تراکتور درس میگیرند و برکنار میشوند. شاید به همین دلیل فرهاد مجیدی ترجیح داد به پیشنهاد زنوزی پاسخ منفی بدهد.
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|
ویژه نامه | آرشیو