عناوین این صفحه
جستجو بر اساس تاریخ
نظرسنجی
شماره : 6642 /
۱۳۹۹ يکشنبه ۱۶ آذر
|
داستان تنها بازیکن بوندسلیگا که مادر شده است
ما حالمان خوب است
تقریباً یک سال و نیم از آخرین باری که آلموت شولت در یک بازی رسمی به میدان رفت، میگذرد. مصدومیت شانه او در جام جهانی زنان در سال 2019 باعث شد که این دروازهبان ولفسبورگ و تیم ملی آلمان خانهنشین شود اما دوران کنار بودن او از میادین بیشتر از انتظار اولیه طول کشید. شولت در این مدت باردار شد و در آوریل 2020 دوقلوهایش را به دنیا آورد. او حالا تنها بازیکن دسته برتر زنان آلمان است که مادر است. شولت میگوید: «این قلمرویی جدید است. هیچ الگویی در بوندسلیگای زنان وجود ندارد و نمیتوانیم به سراغ یک باشگاه برویم و بگوییم: تمرینات بازیکنی که مادر است چطور است؟ چطور در بازیهای خارج از خانه مادران را به همراه میبرید؟ ما باید این مسائل را حل کنیم.» این دروازهبان 29ساله فاتح لیگ قهرمانان اروپا است و پنج بار قهرمان بوندسلیگا و شش بار فاتح جام حذفی شده است. او قهرمانی المپیک و جام ملتهای اروپا را هم با آلمان در کارنامه دارد اما او میخواهد سالها به دوران بازیاش ادامه بدهد. شولت به تمرینات تیم اصلی ولفسبورگ برگشته و میخواهد در همین فصل به میادین برگردد.
او میگوید: «تعداد ورزشکاران بزرگی که فرزند دارند کم است. این کار دشواری است. پس از اینکه یک سال دور از میادین هستید، باید مبارزه کنید تا برگردید. باید سختکوش باشید و من مسیری طولانی دارم اما من عاشق کارم هستم و هرگز نسبت به برگشتن تردیدی نداشتم.»
یکی از بزرگترین چالشهای او این است که چطور به آمادگی برای مسابقات برسد اما مسأله اصلی این است که او چطور بین مادر بودن و فوتبالیست بودن تعادل برقرار کند. او میگوید: «شغل ما بهشدت پیشبینیناپذیر است. اینطور نیست که از دوشنبه تا جمعه، از ساعت 8 تا ساعت 5 کار کنیم. ما نمیتوانیم مرخصی بگیریم.» این دروازهبان در یکی از موفقترین باشگاههای فوتبال زنان حضور دارد که از نظر مالی هم اوضاعش عالی است اما با این حال، ولفسبورگ سیستمی برای مراقبت از کودکان در نظر نگرفته است. در گزارش سال 2017 FIFPRO، اتحادیه جهانی بازیکنان، به این اشاره شد که تنها 3 درصد از باشگاههای دستههای برتر در سراسر دنیا مهد کودک دارند. شولت گفت: «همیشه حس میکردم که باشگاه از تصمیم من حمایت میکند. البته برای من بهتر بود اگر باشگاه یک مرکز مراقبت از کودکان داشت تا بازیکنان با خیالی آسوده به تمرینات بروند اما اینطور نیست.» شولت از خانواده پرجمعیتش خواسته در مواقعی که نیست، از کودکانش مراقبت کنند. در آلمان، بازیکنان زنی که مادر میشوند حقوق قانونی دارند اما در سطح جهان، چنین اتفاقی کم میافتد. بسیاری از بازیکنان دنیا مدتها است با این چالش روبهرو هستند که آیا دوران ورزشی خود را ادامه دهند یا اینکه خانواده خود را تشکیل دهند. فیفا اخیراً اعلام کرده که اصلاحات مهمی در مقررات مربیان و بازیکنان زن داشته است. فیفا قصد دارد دستکم 14 هفته مرخصی زایمان را برای بازیکنان اجباری کند و آنها در این مدت دستکم دوسوم کل دستمزدشان را دریافت کنند و همچنین امنیت شغلی داشته باشند. شولت میگوید: «این تصمیم در مقیاس جهانی خیلی خوب است اما هنوز راهی طولانی داریم تا اینکه بازیکنان زن در همه کشورها احساس امنیت کنند و با خیال راحت مادر شوند. این کار فیفا قدمی در مسیر صحیح است و نشان میدهد که فیفا اوضاع را جدی گرفته است.» شولت در حال حاضر تنها بازیکن فعال بوندسلیگا است که مادر است اما او در سطح بینالمللی تنها نیست. الکس مورگان، بازیکن تیم ملی آمریکا و قهرمان جام جهانی 2019 در سپتامبر با تاتنهام در حالی قرارداد امضا کرد که چهار ماه پیش از آن، اولین فرزندش به دنیا آمده بود. او اولین بازیاش را در اوایل نوامبر انجام داد. سیدنی لرو دویر، همتیمی او در آمریکا هم تنها سه ماه و یک روز پس از تولد دومین فرزندش به تیمش بازگشت. مارتینا فوس-تکلنبرگ، مربی تیم ملی زنان آمریکا هم با این اوضاع کاملاً آشنا است. او در سال 1994 و در اوج دوران بازیاش صاحب یک فرزند شد و اولین بازیکن حرفهای آلمان شد که مادر میشود. او در سال 1995 برگشت و به فینال جام جهانی رسید و قهرمان مسابقات یورو 1995 و یورو 1997 شد.
شولت میگوید: «او از من حالم را پرسیده و درباره تجربیاتش با من حرف زده است. ما به این نتیجه رسیدیم که مهمترین چیز این است که همه ما حالمان خوب است؛ مادر، بچهها و کل خانواده.»
فوتبال دیگر بالاترین اولویت در زندگی شولت نیست اما این دروازهبان بر این باور است که در یورو 2022 در دروازه تیم ملی آلمان قرار میگیرد: «امیدوارم که من گزینه اول باشم اما نمیدانیم تا آن هنگام چه میشود. اول باید برای باشگاهم دوباره بازی کنم و بعد اتفاقات دیگری میافتد. اولین هدفم این است که با باشگاهم یک بازی رسمی انجام دهم و بعد ببینیم که از آنجا به کجا میرویم.»
به بهانه بازی تاتنهام-آرسنال؛ ساعت 20:00
پروژه نفرین شده آرتتا
جیمز اولی
اول از همه بگذارید بگوییم: موقعیت شغلی میکل آرتتا در آرسنال یکی از امنترین جایگاهها در میان تمامی مربیان لیگ برتر انگلیس است. هیچ نشانهای از نارضایتی هیأت مدیره باشگاه وجود ندارد و تنها یک فاجعه تاریخی ممکن است این وضعیت را تغییر دهد اما حتی شاید آن هم کافی نباشد چون آرسنال کاملاً روی پروژه آرتتا سرمایهگذاری کرده است. آنها پتانسیل آرتتا را میشناسند و مطمئن هستند که دوران مربیگری او و البته پروژه باشگاه سیری صعودی را در پیش خواهد گرفت. با این حال با اینکه مهمترین اعضای هیأت مدیره باشگاه حامی آرتتا هستند و به او اعتماد دارند، برخی دیگر از اعضا، نگران کمتجربگی این مربی اسپانیایی هستند. خب هرچه نباشد این اولین تجربه مربیگری اوست.
برای برخی سؤال است که آیا داشتن چنین تعهد بیقید و شرطی به برند فوتبال مالکانه از سوی آرتتا با وجود بازیکنانی که او در اختیار دارد، تصمیم درستی است یا نه. با یک جستوجوی ساده در فضای مجازی میتوان فهمید که گروهی از هواداران تا الان به این نتیجه رسیدهاند که آرتتا در حد و اندازه هدایت آرسنال نیست. البته در این میان برخی مانند هموطن و بازیکن او، هکتور بیرین، نظر این دسته از هواداران غیرمنصفانه است.
پیروزی آرسنال در دربی امشب لندن مقابل تاتنهام میتواند تا حدودی نشان دهد که ابراز نارضایتی اخیر هواداران این تیم چقدر از سر احساسات بوده است و آنها چقدر دمدمی مزاج هستند اما این برای خود بازیکنان هم سؤال است که چطور تیمی که در ابتدای سال 2020 آنقدر شجاعانه بازی میکرد و قهرمان جام حذفی و سوپرجام انگلیس شد، حالا در سراشیبی تنزل قرار گرفته است؟
چیزی که آنها نباید دربارهاش شک کنند اخلاق کاری آرتتا است. مرد اسپانیایی از هیچ تلاشی برای پایان دادن به وضعیت هشداردهنده آرسنال فروگذار نکرده است. به عنوان مثال در ابتدای این فصل آرتتا کلی وقت گذاشت تا دستورالعملهایی را برای بازیکنان جدید تیمش تهیه و برایشان ارسال کند تا درباره چیزهایی که از آنها انتظار میرود، کاملاً توجیه باشند. به همین شکل او در تعطیلی بازیهای باشگاه در ایام بازیهای ملی، تمام وقتش را صرف پیدا کردن بهترین تاکتیک برای به اوج برگرداندن پیر امریک اوبامیانگ کرد. او که نگران بود کاپیتان تیمش بیش از اندازه در کنارهها بازی میکند، شب و روز فکر کرد تا نقشهای برای بردن مهاجم گلزن تیمش به مناطق میانی خط حمله پیدا کند؛ جایی که بتواند بیشترین ضربه را به حریفان بزند. با این حال هیچیک از نقشههای او تا الان در مورد اوبامیانگ جواب نداده است و او از زمان پیروزی 4 بر صفر مقابل فولام دیگر در جریان عادی بازی گل نزده است. مطمئناً اگر الان از آرتتا بپرسید، او خواهد گفت قبل از آنکه سرمربی آرسنال شود، این شغل خیلی آسانتر از چیزی که هست به نظر میرسید.
با همه این مشکلات که باید جدایی مدیر فوتبال باشگاه رائول سانیهی و تنش داخل رختکن به خاطر درگیری اخیر داوید لوییز و دنی سبایوس را هم به آنها اضافه کرد و همچنین آمار ضعیفی که شامل تنها یک پیروزی و یک تساوی در 6 بازی اخیر آرسنالیها آن هم با تنها دو گل (شامل یک پنالتی) در لیگ برتر میشود، آرسنال باید به مصاف رقیب همشهری برود که صدرنشین جدول است و این کارش را سختتر میکند.
هرچه میگذرد بیشتر احساس میشود که آرتتا باید قبول کند که لازم است نقشههای تاکتیکیاش را بر اساس داشتههایش بچیند و از قدرت بازیکنانش استفاده کند تا اینکه تواناییهای آنها را مطابق با ایدههای تاکتیکی خودش تغییر دهد. بردن دربی کافی است تا سخن از بحران در آرسنال حداقل برای یکی دو هفته متوقف شود اما باختن...
منبع: دیلی میل
بارسلونا در مسیر ویرانی
کاری از مسی بر نمیآید
تَرَکهایی در سقف نوکمپ به وجود آمده و ورزشگاه نیاز فوری به تعمیر دارد. فرو ریختن نوکمپ نمادی است از وضعیت کل بارسا
گزارش
سید لو
نوکمپ در حال ویرانی است. یک ویرانی واقعی و اساسی... و بقیه بارسلونا هم با آن سقوط میکند.
این یک قضاوت بیرحمانه از بیرون نیست و نه یک تیتر صفحه اصلی روزنامه برای بیشترین اثرگذاری -در واقع دو روزنامه اسپورت و موندو دپورتیوو که به طور کامل از بارسلونا طرفداری میکنند حتی به آن اشاره نکرده اند- و نه یک توطئه از طرف مادریدیها. این نظر کارلس توسکتس است، رئیس موقت باشگاه که تلاش میکند نوکمپ را سرپا نگه دارد تا یک نفر دیگر بیاید و اوضاع باشگاه را در اختیار بگیرد. یک نفر که واقعاً بخواهد.
اینکه آیا واقعاً او کمکی بکند یا نه موضوع دیگری است اما تصویری که از باشگاه القا کرده، واقعاً دردناک است. توسکتس پنجشنبه صبح به RAC1 گفت تَرَکهایی در سقف ورزشگاه به وجود آمده و نوکمپ نیاز فوری به تعمیر دارد. او گفت باشگاه در سال گذشته بیش از 300 میلیون یورو ضرر کرده است. او گفت دستمزد بازیکنان به اندازه 160 میلیون یورو به تأخیر افتاده و اگر اینطور نمیشد بارسلونا تا آخر سال دوام نمیآورد. او گفت هیچ خریدی صورت نمیگیرد تا بازیکنی فروخته نشود. او گفت باشگاه هیچ پولی ندارد و از همه شگفتانگیزتر اینکه گفت بهتر بود باشگاه لیونل مسی را میفروخت.
این حرفهای رئیس موقت است که تا انتخابات 5 بهمن اداره باشگاه را بر عهده دارد. او حرفهای زیادی زد و اگرچه همان شب در رادیو کادنا سر تلاش کرد حرفهایش را توجیه کند اما حالا دیگر راهی برای فرار از آنها وجود ندارد، در واقع چیزی برای فرار وجود ندارد. حقیقت تلخ است و حقیقت این است که بارسلونا به دردسر افتاده.
خوان لاپورتا هم پنجشنبه گفت: «بارتومئو باشگاه را ویران شده رها کرد و این بدترین دوران تاریخ باشگاه است، لحظه بسیار تلخی است.» این حرفها از لاپورتا چندان تعجبآور نیست؛ او اگرچه به تازگی اعلام کرده قصد دارد برای ریاست بارسلونا در انتخابات شرکت کند و نامزدی خود را رسماً اعلام کرد اما از مدتها قبل رقیب خوسپ ماریا بارتومئو رئیس سابق باشگاه بوده.
توسکتس نیست. حالا دوباره به آن خط نگاه کنید: او گفت دستمزد بازیکنان به اندازه 160 میلیون یورو به تأخیر افتاده و اگر اینطور نمیشد بارسلونا تا آخر سال دوام نمیآورد. او توضیح داده هیچ پولی برای پرداخت به بازیکنان و کارکنان نبوده و توافق کردهاند بخش قابل توجهی از بدهکاریشان را ظرف چهار سال بپردازند. هیچ راه فراری وجود ندارد و یک روز و یک جا باید این پول را پیدا کنند و بپردازند.
یک عبارت اسپانیایی هست که برای انتقاد از تفکر کوتاهمدت به کار برده میشود: «امروز نان بخور، فردا گرسنگی بکش» اما اگر امروز نانی برای خوردن وجود نداشته باشد اصلاً فردایی به کار نیست. فعلاً در این وضعیت قرار داریم اما بعد چه میشود؟
یک راه هست برای اینکه یک تغییر بزرگ صورت بگیرد، همان راهی که ما را به حقیقت مورد اشاره توسکتس میرساند که گفت: «از نظر اقتصادی برای ما بهتر بود که مسی فروخته میشد.»
او همان شب سعی کرد حرفهایش را توضیح دهد و تأکید داشت فقط درباره تأثیرات اقتصادی حرف میزده و از نظر ورزشی تصمیمگیریها فرق میکند، ضمن اینکه منظورش این بوده که اگر پیشنهادی برای جذب مسی وجود میداشت، که او نمیدانست وجود داشته یا نه، نگرانش هم نبوده. در عین حال، توضیحات او بیشتر از آن که موضوع را منعطف مبلغ قرارداد کند، مسأله خلاص شدن از دستمزد مسی را مطرح میکند که به گفته توسکتس «با دیگران خیلی متفاوت است.»
آرام باشید، همه تا حدودی این را میدانستند. مسی هم قطعاً میدانست: در تابستان به این باور رسیده بود که ممکن است بارسلونا به اعداد و ارقام توجه کند، درخواست جدایی از تیم را مورد بررسی قرار دهد و تسلیم شود اما این کار را نکردند. حتی همان موقعی که کار درست را انجام دادند، شاید اشتباه کردند هرچقدر هم که ناخوشایند و ناگوار به نظر برسد.
و در حالی که همه میدانستند اوضاع اقتصادی بارسلونا بحرانی است و اینکه رفتن مسی میتواند آن را آرام کند اما میزان آن مشخص نبود حداقل به صورت رسمی و علنی. اینکه چیزی را بدانی یا آنکه آن را با تمام وجود حس و درک کنی، تفاوت دارد. بارتومئو هرگز به این درک نرسید: یادتان هست میگفت باشگاه دچار یک بحران ورزشی شده و نه سازمانی؟ خب بهتر است اینطور گفته شود: یک بحران سازمانی خیلی بد است و آن وقتی است که شما مجبور شوید بهترین بازیکن تاریختان را بفروشید.
جای شگفتی نیست که مسی میخواست برود. او البته هنوز هم میتواند اما شانس فروختنش از بین رفته، همینطور فرصت پسانداز یک سال دستمزد و پاداشهای او، چیزی حدود 80 میلیون یورو. او در اوایل تیر آینده میتواند به عنوان بازیکن آزاد برود و این بار هیچ بحثی نخواهد بود، تبادل نظری صورت نمیگیرد، پساندازی در کار نیست و مبلغی بابت انتقال به بارسلونا داده نمیشود. رفتن او یک پایان غمانگیز و شرمآور برای حضور بهترین بازیکن تاریخ بارسلونا در نوکمپ است. تنها راه برای جلوگیری از رخ دادن چنین اتفاقی امضای قرارداد جدید با او است چیزی که در حال حاضر از عهده باشگاه بر نمیآید. نه تا وقتی که تغییرات بزرگ صورت دهد؛ به عبارت دیگر بازیکنان بزرگی فروخته شوند.
این چیزی است که رئیس موقت باشگاه شما میگوید.
درون باشگاه، کسانی هستند که فکر میکنند گفتن این حرفها به صورت علنی غیرمسئولانه و کاملاً بیجا بوده. بیرون باشگاه هم همینطور. علنی کردن مشکلتان احتمالاً بهترین تاکتیک مذاکره نیست چون حالا دیگر همه میدانند شما چقدر درمانده هستید. حتی میتواند یک دعوتنامه برای رفتن مسی تلقی شود که حالا دیگر موجه جلوه میکند. چرا او بخواهد بماند وقتی میداند تقویت تیم و رساندنش به جایی که نظر او را جلب کند، حالا دیگر فراتر از توان باشگاه است.
یک انتقاد دیگر به توسکتس وارد است: او قبل از این هم مسئول کمیسیون اقتصادی بوده پس چرا حالا این حرفها را میزند؟ چرا زنگ خطر را پیش از این به صدا در نیاورده؟ در پاسخی که احتمالاً تمام دوران بارتومئو را زیر سؤال میبرد و شاید به شانس پیروزی هر یک از کاندیداها در انتخابات ضربه میزند (البته اگر کاندیدایی باشد)، توسکتس میگوید بله این کار را انجام داده است. او میگوید در طول چهار سال، بارها به بارسلونا هشدار داده که هزینههایش از کنترل خارج شده است -این نکته مهمی است که نشان میدهد همه این بحران مربوط به شیوع ویروس کرونا نیست- اما هیچ کاری انجام نشده. او حتی گفته قبل از اینکه پس از استعفای بارتومئو ریاست باشگاه را به دست بگیرد، فاکتورها و صورتحسابهایی پیدا کرده که به آنها مشکوک بوده و تمایل نداشته امضایشان کند. این کار رئیس جدید است و او آن شخص نیست. از او سؤال شد که آیا دوست دارد رئیس باشگاه شود و پاسخ داد: «واقعاً نه.»
این هم نکتهای دارد. به نظر میرسد توسکتس نمیداند کجا است و چه کسی است؛ او میگوید نمیخواهد رئیس باشد و نیست اما مثل یک رئیس عمل میکند. به عنوان مسئول موقت، قرار است نقش توسکتس محدود به اداره روزانه باشگاه باشد. کار او این است که اوضاع باشگاه را تا زمان انتخابات حفظ کند و باشگاه را برای انتخابات آماده کند، نه اینکه تصمیمات اجرایی بگیرد.
نکته این است که این تصمیمات به اداره روز به روز باشگاه ربط پیدا کرده و بدون آنها روزی بعد از امروز نیست. او تأکید داشت دانستن این مسائل برای بارسلونا ضروری است فقط برای اینکه تا انتخابات ادامه دهد. جالب بود، خندهدار بود و کمی هم گریهدار؛ اصلاً رسانههای بارسلونایی، اسپورت و موندو دپورتیوو، به این موضوع نپرداختند و جلدشان به خریدن نیمار اختصاص داشت، انگار اصلاً حرفهای او را گوش نکردند.
در تحلیل توسکتس صداقت وجود داشت و بهتآور بود که پشت یک ماجرای نقل و انتقال دیگر پنهان شد اما شاید انتشار ایدهها و اشتراک دغدغههایش درست نبود، او قرار است به عنوان یک آدم نه چندان سرشناس به کارش ادامه دهد، قرار نیست در رسانهها باشد، با شبکههای رادیویی طوری حرف بزند که روی تیم اثر منفی بگذارد آن هم در هفتهای که خوشبینی محسوسی به باشگاه برگشته بود، حداقل تا وقتی او حرف نزده بود، اینطور احساس میشد.
رونالد کومان جمعه گفت: «ما موقعیت لئو را میدانیم. اگر یک نفر باشد که بتواند درباره آینده او تصمیم بگیرد، خودش است. حرفهای بیرون باشگاه برایم اهمیتی ندارد. حرفهای درون باشگاه هم به آرامش تیم کمکی نمیکند. چیزهایی که از بیرون میآید تحت کنترل ما نیست اما درون باشگاه فرق میکند.»
و درون در حال سقوط است. خودشان اینطور میگویند اگرچه نباید بگویند.
منبع: ESPN
بعد از تصادف ترسناک در فرمول یک
گروژان: با خیال آسوده به مردن فکر میکردم
این روزها رومین گروژان راننده فرانسوی و نجات معجزهآسایش از حادثه ترسناکی که برای او در گرندپری فرمول یک بحرین رخ داد، نقل بسیاری از محافل ورزشی است.
شنبه هفته پیش در پیست بحرین خودروی او که از وسط نصف شده بود، همچون گلولهای از آتش این مرد فرانسوی را محاصره کرده بود طوری که حتی خودش هم باور کرده بود که از این حادثه جان سالم به در نمیبرد. بعد از 28 ثانیه زندگی در آن جهنم سوزان، گروژان که پدر سه فرزند است، از کابین خودروی تیم «هاس» خارج شد. اگر او 10 یا 15 ثانیه دیرتر از آنجا خارج شده بود، شاید جراحاتش آنقدر شدید میشد که امکان نداشت تنها 4، 5 روز بعد دوباره جلوی دوربینها بنشیند. در واقع حتی ممکن بود گرندپری بعدی که در همان پیست و البته با مسیری متفاوت برگزار میشود، با یک دقیقه سکوت به احترام راننده فقید آغاز شود.
خوشبختانه چنین اتفاقی رخ نداد و برای گروژان جز جراحتهایی جزئی روی دست اتفاق ناگوار دیگری رخ نداد. او درباره لحظهای که خودروی شعلهورش با سرعت 220 کیلومتر بر ساعت به دیواره پیست برخورد کرد، گفت: «ماشینم متوقف شد، چشمانم را باز کردم، کمربندم را باز کردم و میخواستم از ماشین بیرون بپرم. بعد احساس کردم که کلاه ایمنیام به جایی برخورد کرد. به همین خاطر دوباره سر جایم نشستم و با خودم گفتم که احتمالاً ماشینم واژگون شده است و باید صبر کنم تا بیایند و به من کمک کنند. چپ و راستم را نگاه کردم. دیدم همه جا نارنجی است. گفتم این چه وضعیت عجیبی است. چند چیز به ذهنم آمد. از خودم پرسیدم یعنی خورشید دارد غروب میکند؟ نه. آیا نور پروژکتورها است؟ نه. بعد فهمیدم که آتش است. پس فهمیدم که آنقدر فرصت ندارم که صبر کنم تیم امداد به کمکم بیاید. سعی کردم خودم را بیرون بکشم اما نشد. بعد سعی کردم خودم را به سمت راست بکشم. باز هم نشد. کمی به سمت چپ رفتم و باز هم نشد. به همین دلیل دوباره عقب برگشتم اما به خودم کمی بد و بیراه گفتم و بعدش گفتم: «نه، من نمیتوانم اینطوری کارم را تمام کنم. به نیکی لائودا، رانندهای که در تاریخ فرمول یک من بیش از همه دوستش داشتم، فکر کردم. گفتم نباید اینطوری تمام شود (لائودا سال 1976 زمانی که خودروی فراریش آتش گرفت دچار جراحات و سوختگیهای شدید شد). برای همین دوباره تلاش کردم. من گیر افتاده بودم. بعد ترسناکترین بخش آن رخ داد. عقب نشستم. عضلاتم را ریلکس کردم و دیگر با خیال راحت به مرگ فکر کردم و گفتم من میمیرم. به این فکر میکردم که کدام قسمت بدنم اول میسوزد، پایم؟ آیا مردن دردناک است. مرگ درست جلوی چشمانم بود و من اسمش را بنوا گذاشتم. از من نپرسید چرا. بعد دوباره یاد بچههایم افتادم و گفتم من نمیتوانم بمیرم. من نباید بمیرم. بعد سرم را چرخاندم، بدنم را بالا و پایین کردم، جواب داد. بعد دیدم پایم زیر پدال گیر کرده است اما هر طور بود خودم را عقب کشیدم. کفشم همانجا ماند و پایم از داخل آن درآمد. وقتی شانهام از داخل کابین بیرون رفت، دیگر فهمیدم که زنده میمانم. این داستان آن 28 ثانیه بود.»
چالهاناوغلو به میلان بیاحترامی میکند؟
متیو سانتانجلو
از آغاز سال 2020، میلان یکی از شگفتیسازان فوتبال اروپا بوده است. آنها احیا شدهاند و دوباره میخواهند یکی از قدرتهای اروپا باشند. یکی از بازیکنان کلیدی بازگشت روسونری، زلاتان ابراهیموویچ است. او ستاره بیچونوچرای تیم است و جانی تازه به خط حمله بیرمق استفانو پیولی بخشیده. این بازیکن سوئدی با قدرت تمامکنندگی عالی و حرکات تماشاییاش الهامبخش بازیکنان اطرافش میشود و امید اصلی میلان در راه قهرمانی است. همه نگاهها در میلان به این بازیکن است که بهزودی 40 ساله میشود و بسیاری به اعتماد به نفس بالا و جاهطلبی او فکر میکنند اما بسیاری از بازیکنان هم هستند که از راهنماییها و از درخشش این بازیکن سوئدی بهره بردهاند، از جمله هاکان چالهاناوغلو.
این ملیپوش ترکیهای که در سال 2017 از بایر لورکوزن به میلان آمد، به ضربات ایستگاهی و خلاقیتش در حملات مشهور است. او بیتردید فرازونشیبهای زیادی داشته است.
این هافبک سابق هامبورگ، از زمانی که پیراهن سرخ و سیاه میلان را به تن کرده، زیر نظر مربیان مختلف دچار بیثباتی شده و در لحظات حساس، آن تیغ برّنده لازم برای خط حمله میلان را نداشته است. در نتیجه، در سال گذشته، طرفداران پرشور میلان خواهان جدایی او شدند و میخواستند که یک شماره 10 جدید بیاید.
اما سال 2020 برای این بازیکن 26ساله فوقالعاده عالی بوده است و او توانسته توازن زندگی حرفهای و زندگی شخصیاش را حفظ کند. او یکی از بازیکنان اصلی میلان است و توانسته در سال 2020، 14 گل بزند و 12 گل بسازد. او در این سال 37 بازی در تمامی رقابتها انجام داده است. به این ترتیب نظرات درباره او برگشته است. به نظر میرسد که او حالا محصول نهایی را بهتر میسازد و اعتماد به نفس بالایی پیدا کرده است اما قرارداد او در سال 2021 منقضی میشود و تصمیمات سختی باید درباره آینده او گرفته شود. چالهاناوغلو به همراه جیانلوییجی دوناروما، فوقستاره میلان در دروازه، ممکن است در تابستان آینده میلان را به صورت آزاد ترک کنند و به این ترتیب مسأله قرارداد آنها اهمیت فوقالعادهای در حال حاضر پیدا کرده است.
به گزارش منابع متعدد در خارج از ایتالیا، این بازیکن دوست دارد در میلان بماند، هرچند در حال حاضر قراردادی که او میخواهد با آنچه میلان پیشنهاد داده، فاصله دارد.
مسأله قرارداد جدید او را نباید بدیهی فرض کرد، بهویژه که دو باشگاه یوونتوس و منچستریونایتد که متخصص نقل و انتقالات هستند، اوضاع را زیر نظر دارند اما میلان در دورانی که چالهاناوغلو بیثبات بود، او را نگه داشت و باعث پیشرفتش شد. به این ترتیب آیا او حالا که احیا شده، دارد به باشگاهش بیاحترامی میکند؟
چالهاناوغلو 26 سال دارد و به دوران اوج بازیاش نزدیک میشود. در چنین سنی، بسیاری از بازیکنان اگر جای او بودند چمدانشان را جمع میکردند و به دنبال قهرمانی به باشگاههای دیگر میرفتند. او همچنین حق آن را دارد که دستمزد بالایی بگیرد.
اگر شما جای پائولو مالدینی و فردریک ماسارا باشید، میتوانید نظرات گوردون استیپیچ، ایجنت او را بلوف بدانید و امیدوار باشید که به هر حال با آنها به توافق خواهید رسید اما مسأله زمان مطرح است. میلان این ریسک را حس میکند که ممکن است بازیکنش در اوج این تیم را ترک کند، اتفاقی که کاملاً بر خلاف مدل ایوان گازیدیس است؛ او به دنبال خرید بازیکنان جوان و فروش آنها با قیمت بالا است.
البته اگر او از این تیم برود هم میلان دچار بحران نمیشود. مالدینی ریسکهای حسابشدهای در بازار داشته و به نتایج درخشانی رسیده است. به این ترتیب، یافتن جانشین چالهاناوغلو غیرممکن نخواهد بود اما این بازیکن توانسته خودش را در میلان پیدا کند و میداند که در چنین محیط پرفشاری چطور بدرخشد. خریدهای جدید چنین مزیتی را نخواهند داشت.
از 11 بازیکنی که ماسیمیلیانو میرابلی و مارکو فاسونه در سال 2017 خریدند، تنها پنج بازیکن در میلان حضور دارند که دو نفرشان در ترکیب ثابت هستند: فرانک کسیه و چالهاناوغلو. اگر خبرهای شبکههای اجتماعی را کنار بگذاریم، این احتمال وجود دارد که این هافبک تهاجمی در سالهای پیش رو هم در میلان بماند. چالهاناوغلو در حال حاضر روی رساندن میلان به اهدافش تمرکز کرده است. ضربه ایستگاهی او باعث شد میلان مقابل سلتیک به بازی برگردد، نتیجه را برگرداند و چهار بر دو پیروز شود. میلان با این برد از گروهش صعود کرد و چالهاناوغلو هم نشان داد که واقعاً از فوتبالش لذت میبرد. میلان دستمزد مشخصی برای او در نظر دارد و البته دوناروما و السیو رومانیولی هم در لیست تمدید قرارداد هستند اما در فوتبال، هیچ چیز قطعی نیست. میلان باید آماده هر اتفاقی باشد تا این پروژه را در مسیر خود نگه دارد؛ چه با شماره 10 و چه بدون او.
منبع: فوتبال ایتالیا
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|
ویژه نامه | آرشیو