عناوین این صفحه
جستجو بر اساس تاریخ
نظرسنجی
شماره : 6634 /
۱۳۹۹ پنج شنبه ۶ آذر
|
امه ژاکه ۷۹ ساله شد
ملیکا اربابی
وقتی مهر «مربی موقت» روی پیشانی یک مربی میخورد، از او توقع کسب افتخار بزرگی ندارند. این داستان برای اِمه ژاکه در تیم ملی فرانسه رخ داد و هیچکس تصور نمیکرد دوران جدید فوتبال در سرزمین خروسها بهدست او و با تیم تحت هدایت او رقم بخورد.
ژاکه در دوران بازی یک هافبک دفاعی خوب برای تیم سنتاتین بود و در دهه 1960 با تیمش چند قهرمانی در لیگ فرانسه کسب کرد اما ورودش به دنیای مربیگری را مدیون لیون، آخرین تیم باشگاهیاش در دوران بازی بوده. با لیون شروع کرد و با بوردو به قله رسید.
در لیگ فرانسه 3 فصل در دهه 1980 بوردو را قهرمان کرد و 2 مرتبه هم تا نیمهنهایی جام باشگاههای اروپا تیمش را بالا آورد. ژاکه پس از یک دوره کوتاه در مونپلیه و نانسی، دستیار ژرار هولیه در تیم ملی فرانسه شد.
نکته جالب اینکه هولیه هم خودش قبل از اینکه سرمربی فرانسه شود، دستیار میشل پلاتینی بود اما دوران تلخِ هولیه و ناکامی در راهیابی به جامجهانی 1994، در خوشبختی را به روی ژاکه باز کرد. اِمه که ابتدا قرار بود مربی موقت باشد، در آغاز راه مشکلات خاصی داشت.
کاپیتان و ستاره تیم او اریک کانتونا بود که بعد از زدن آن ضربه کونگفوی معروف به هوادار کریستالپالاس، مجبور شد روی نامش خط قرمز بکشد. ژاکه تغییراتی اجباری داشت و با کنار رفتن کانتونا، پاپن و ژینولا، تیمش را حول محور یک هافبک جوان به نام زینالدین زیدان چید. این ریسک او با راهیابی به یورو 1996 و رساندن خروسهای بحرانزده تا نیمهنهایی جواب داده
بود.فدراسیون فوتبال فرانسه تردید را کنار گذاشت و به ژاکه اعتماد کرد تا در جامجهانی 1998 که اولین میزبانیشان در این مسابقات بعد از 60 سال بود، او هدایت خروسها را برعهده داشته باشد.
در ماههای بعد از یورو 1996، فرانسه در چند بازی دوستانه عملکرد دلپذیری نداشت و آنقدر تیم ژاکه دفاعی بازی میکرد که مردم نگران بودند هرگز یک بازی جذاب از تیم ملی کشورشان نبینند.
ژوئن 1997 وقتی فرانسه در تورنمنتی دوستانه پایینتر از انگلیس و برزیل قرار گرفته بود، هواداران از ژاکه خواستند استعفا بدهد اما ژاکه ایستاد و با یکی از ماندگارترین تیمهای تاریخ و بازیهای جذاب، اولین قهرمانی تاریخ خروسها در جامجهانی را رقم زد. بعد از این قهرمانی تاریخی هم بهدلیل فشارهای قبلی بلافاصله استعفا داد و دیگر هیچگاه به دنیای مربیگری بازنگشت.
او فردا ۷۹ ساله میشود.
مسی؛ خانه ویران
دکتر حمیدرضا صدر @hamid.reza.sadr
روی جلد آخرین شماره نشریه «فور فور تو» به این پرتره لیونل مسی تعلق دارد که در آن به نقطه نامعلومی خارج از قاب با نوعی اخم و بیتفاوتی خیره شده. تیتر کنار عکس این است «مسی: حقیقت».
شمارهای در کالبدشکافی اختلاف مسی و بارسا و دلایل جدایی که اجتنابناپذیر به نظر میرسد. مقاله بلندی در توصیف فروپاشی مراوده زوجی که رؤیایی به نظر میرسیدند. زوجی که ناگهان ناجور شدند و بیقواره و رؤیاهای خیلیها را بههم ریختند.
در میانه مقاله تصویری از مسی که وسط میدان نوکمپ ایستاده چاپ شده. تک و تنها، ایستاده، بیلبخند، بیحرکت، بیشور. یک دست بر کمر و دست دیگر به پیشانی با این حالت که «چه باید میکردم؟» آن را در تصویر ۲ میبینید. گمشدگی از آن میبارد. تیتر صفحه روبهرویش تلختر از خود تصویر است: «خانه ویران».
جملههای کلیدی مقاله به قرار زیر هستند:
بارسا برای پا به سن گذاشتن مسی برنامهای نداشت. آنها آینده را با از دست دادن نیمار از دست دادند و روی لاماسیا هم سرمایهگذاری نکردند.
نوع جدا شدن بارسا از سوارز، مسی را سخت دلآزرده کرد. وداعی با یک تلفن تک دقیقهای کومان. مسی زبان به نکوهش گشود و گفت: «میدانم انتظار داشتند مثل همیشه خاموش بمانم، ولی خیلی چیزها آزارم داده بودند، خیلی چیزها.
مدیران بارسا خیلی چیزها را نابود کردند. همه میراث گواردیولا، کرایف و لاماسیا را...
مسی تا زمانی که هست برای بارسا خواهد جنگید، ولی گسسته، کنار بازیکنانی که گویی بیگانه هستند.»
افتاده از اسب
مسابقات اسبسواری یکی از بهترین رخدادهای ورزشی برای عکسهاست که میتوانند حسابی تواناییشان را به رخ بکشند. زیباییهای این ورزش هم به دلیل وجود اسبهای اصیل کم نیستند و البته صحنههایی که در آن خلق میشود، بیشتر از هر ورزش دیگری حس هیجان و خطر را به تماشاگران منتقل میکند. تصویر بالا در مسابقات کورس کورال کاپ انگلستان ثبت شده. عکاس بردلی کاناریس است که برای گتیایمجیز عکاسی میکند. جاکی فرگوس آن سوارکاری است که از اسبش(با نام دویل رقاص) افتاده و این صحنه دیدنی را خلق کرده. در چنین روزی ۶ آذر ۱۳۸۰
بلاژویچ: همه میخواهند در ایران بمانم اما نمیتوانم
میروسلاو بلاژویچ پس از گفت وگوی مطبوعاتی در تهران طی تماس تلفنی با روزنامه «دنونی اواز» چاپ سارایوو گفت که همه خواستار ماندن و ادامه کارم در ایران هستند اما من نمیتوانم بمانم.
روزنامه دنونی اواز روز سهشنبه به نقل از بلاژویچ نوشت که براساس یک نظرسنجی، 87 درصد ایرانیان خواستار ادامه کارم با تیم ملی فوتبال کشورشان هستند. سرمربی تیم ملی فوتبال ایران گفت: «من خسته هستم و از همه چیز خسته شدم.»
وی در زمینه مصاحبه مطبوعاتی روز دوشنبه در تهران گفت که بیش از 200 خبرنگار و عکاس در این کنفرانس شرکت داشتند و من در عمرم هرگز چنین کنفرانسی نداشتم.
وی درباره اینکه آیا در کنفرانس مطبوعاتی، تصمیم خود را برای ترک این کشور اعلام کردید، گفت که من متأسفانه نتوانستم بگویم در ایران نمیمانم، چرا که نمیخواستم آنان را غمگین کنم.
بلاژویچ گفت: «ایرانیان ملتی هستند که معنی دوست داشتن را خوب میدانند و بسیار عاطفی، باصفا و گرم هستند.»
وی افزود: «من بارها گفتم که ایرانیها هرگز شکست را تحمل نخواهند کرد و آنان از ابتدا انتظار زیادی از من داشتند.»
اتحاد آبکی و بیاثر
اقلیمی با دو پادشاه
میعاد نیک
استفاده از تعداد دستیاران بالا در یک کادرفنی را پیش از نمونههای وطنی، پیشتر در بارسلونا، بایرن مونیخ و منچسترسیتی پپ گواردیولا دیده بودیم که در مقاطعی نابغه اسپانیایی حتی با مجموع ۱۱ دستیار روی نیمکت حاضر میشد و کار را پیش میبرد. البته که کلکسیون افتخارات پپ و عملکرد بینظیرش در باشگاههایی که حضور داشته، دلایل و هزینههای استفاده از نفرات متعدد را توجیه میکند. سرمربیان اینچنینی از آنجایی که با مشغلههای متعددی مواجهاند و تمام انرژی و فکر خود را صرفِ موفقیت تیم اصلی میکنند، وظایفی را با دقت و وسواس شدید به دستیارانی تفویض میکنند که هر کدام از آنها میتوانند بهتنهایی هدایت یک تیم فوتبال را برعهده بگیرند. مطابق همیشه اما فوتبال منفعل ایران در گرتهبرداری از الگوهای خارجی هم ناموفق عمل کرده و نمونه متعالی این سوءبرداشتها را در کادرفنی امسال استقلال میبینیم. محمود فکری برای هدایت آبیها از نامهایی کنار خودش استفاده کرده که شاید هر کدام از آنها برای جلب توجه هواداران و یا تهییجهای معمول رسانهای انتخابی مناسب باشند اما پس از دیدار تیم استقلال مقابل فولاد مشخص شد که این کادر بهظاهر سنگین عملاً چیزی برای ارائه ندارد و مانند زنبوریست که نیش میزند و عسل هم نمیدهد. فاجعه عدم تعویض محمد دانشگر در آن بازی و ۱۰ نفره شدن استقلال در دقایق پایانی روی اشتباه سرپرست تیم، بروز درگیری و انشقاق بین فکری و شیخ دیاباته در اواخر بازی و ناتوانی در کنترل عواطف و احساسات سرمربی بازنده تنها ۳ مورد از تومار بیکفایتی کادریست که هر کدام از اعضای آن مبالغ هنگفتی را دریافت و دعاوی بسیاری را به دوش میکشند. حضور پرویز مظلومی بهعنوان سرپرست در تیم استقلال شاید علیالظاهر بیانگر اتحاد بین سرمربی و تیم باشد اما خوب میدانیم که دو پادشاه در یک اقلیم نمیگنجند و پرویزخان همیشه خودش را نفر اول کادرفنی آبیها دیده، نه یک پست تجملاتی.
جمع رفقا جمع است
سفرهای به اسم استقلال
تا روزی که قانون منع بهکارگیری مربیهای خارجی در ایران برقرار باشد نیمکت تیمهای ایرانی به ویژه استقلال و پرسپولیس امید اول همه پیشکسوتان این دو باشگاه است. پیش از این وقتی علاقه مدیران به استخدام مربی خارجی بود، چندان فرصتی برای مربیهای داخلی برای رسیدن به نیمکت فراهم نبود اما حالا فضا برای رسیدن به این نیمکت باز است. منظور این نوشته البته این نیست که در میان گزینههای داخلی کسی قابلیت یا لیاقت نشستن روی نیمکت این تیمها را ندارد. بلکه بیشتر بر عطش همیشگی پیشکسوتان فوتبال ایران برای رسیدن به یک نیمکت اشاره دارد. اغلب پیشکسوتان دور از میدان منتقد مربیهای فعلی هستند و سیاستهای آنها را نادرست میدانند و خودشان را گزینه بهتری برای رسیدن به نیمکتها میدانند. اغلب هم وقتی به نیمکت تیم محبوبشان میرسند کارنامه خوبی بهجا نمیگذارند.
در این میان چگالی پیشکسوتانی که خودشان را لایق رسیدن به نیمکتها میدانند هم در دورههای مختلف متفاوت است. به خاطر بیاورید پرسپولیس اوایل دهه نود را که حمید استیلی، علی دایی، افشین پیروانی، حمید درخشان و حسین عبدی در آن سالها خودشان را بهترین گزینه برای رسیدن به نیمکت پرسپولیس میدانستند. نتیجه جاهطلبیهایشان هم برخی از سیاهترین روزهای تاریخ پرسپولیس بود که مثال اخراج دایی و آمدن درخشان معروفترینشان است. حال و روز این روزهای استقلال هم چیزی شبیه همان سالهای پرسپولیس است.
وقتی فرهاد مجیدی و استقلال به مشکل خوردند و صحبت از مربی جدید برای این باشگاه بود چندین و چند چهره گزینه جدی رسیدن به این نیمکت بودند. گزینههایی که هر کدام خودشان را لایق رسیدن به این نیمکت میدانستند. از محمود فکری که حالا مربی استقلال است بگیر تا پاشازاده و جواد نکونام و حتی امیر قلعهنویی. حالا در این میان قرعه به نام محمود فکری افتاده و او هم با گروهی بزرگ از پیشکسوتان استقلال به عنوان مربی به این تیم آمده است. از پرویز مطلومی بگیر تا صمد مرفاوی و حنیف عمرانزاده. حتی چند چهره مثل سیروس دینمحمدی هم از باشگاه جدا شدند با این حال همچنان چگالی پیشکسوتان روی نیمکت استقلال زیاد است.
سابقه نشان داده حضور پرتعداد این چهرهها البته که چالش آفرین است و ممکن است روزی به حاشیههای زیادی برای این تیم تبدیل شود اما سؤال مهمتر این است که کارکرد این چهرهها روی نیمکت استقلال چیست؟ این مربیها قرار است چه کمکی به استقلال بکنند؟ یک مجید نامجومطلق در کادر فنی فرهاد مجیدی به تنهایی کارکرد و اثر مشخصی در تیم مجیدی داشت. مربی با دانشی که توان فنی خوبی داشت و در جای درستی به کار گرفته شده بود و از قضا نتیجه کارش هم معلوم بود اما سؤال اینجاست که این لشکر بزرگ در کنار فکری چه کارکردی غیر از دوستی با او دارند؟ کدامشان در بازی با فولاد توانستند با تغییری فنی روند بازی را عوض کنند یا مانع شکست شوند؟ اصلاً تا اینجای کار اثری از آنها معلوم بوده؟ آنچه مشخص است این است که روی نیمکت استقلال غیر از محمود فکری دیگر کسی نه چهره است و نه تا کنون اثری از خودش نشان داده و این شاید یکی از بزرگترین نقاط ضعف این نیمکت باشد.
از کنار هم میگذریم
دورهمی چشموگوشبستهها
سام ستارزاده
روز نخست سرمربیگری محمود فکری در استقلال را به یاد داریم. خاطر ذهنمان است که از او سؤالی ساده پرسیدند: «نقش آرش برهانی، صمد مرفاوی و حنیف عمرانزاده در کادر فنی شما چیست؟» در پاسخ همین پرسش، فکری نخستین سیگنال نگرانکننده را به هواداران ارسالکرد: «همه دور هم هستیم؛ آمدهایم به استقلال کمک کنیم؛ وظیفه چندان برای افراد تعریفشده نیست.»
این جمله هر چند در روز بازگشت شماره 6 محبوب آبیها به خانه چندان در کانون توجهات قرار نگرفت اما زوایای تاریک آن در اهواز و در بحبوحه دیدار استقلال و فولاد بهچشم خورد؛ زمانی که محمد دانشگر با تابلوهای تبلیغاتی کنار زمین برخورد کرد و قادر به ادامه مسابقه نبود اما حدود ۱۰ دقیقه، هیچکس از کادر فنی متوجه این قضیه نشد؛ آنهم 10 دقیقهای که استقلال به حضور هر ۱۱ بازیکنش درون مستطیل سبز نیاز داشت.
میان سیلاب حواشی ایجاد شده در اردوی آبیپوشان، این پرسشها نیز در ذهن بسیاری مطرح شدند و بیجواب ماندند: عمرانزاده، مرفاوی، مظلومی، دفتری، دینمحمدی و فکری، مشغول چه کاری بودند و روی چه تمرکز میکردند که متوجه یک بازیکن تیم در زمین نشدند؟ نقش کدامیک از آنها توجه به این جزئیات مهم است؟ آیا قرار است در ادامه فصل نیز آنها با آرایشی سردرگم و شرح وظایفی نامعلوم روی نیمکت استقلال بنشینند؟
کاپیتان سابق استقلال، از همان روز اول انتقادات نسبت به انتخاب دستیارانش را با خود به باشگاه استقلال آورد. غیر از امیدعلی دفتری که سابقه کار در آکادمی والنسیا را دارد، گویا سایر اعضا چون زمانی عضوی از مجموعه استقلال بودند، از نظر فکری لزوماً شایسته این بودند که کنارش روی نیمکت بنشینند. از میان این افراد، صمد مرفاوی و پرویز مظلومی در سالیان نهچندان نزدیک دورانی ناموفق در استقلال داشتند و پس از آن نتوانسنند حتی در تیمهای کوچکتر به تقویت کارنامه خود بپردازند. سایر افراد نیز تقریباً تجربهای جدیتر از دستیاری فکری در نساجی (بهمدت نیم فصل) نداشتند.
بهعنوان مثال، حنیف عمرانزاده که در دوران بازیگریاش بچهغول دوستداشتنی پسران آبی بود، حال قرار است بر سر بازیکنان کنونی تیم فریاد بکشد تا رگ غیرتشان بجوشد؛ ولی در جریان بازی نتواند راهکاری برای استفاده از ذخیرههایی همچون داریوش شجاعیان، مهدی مهدیپور و شیخ دیاباته به سرمربی ارائه دهد که البته مربیان دیگر استقلال نیز از انجام این کار عاجز بودند؟
اهمیت حضور دستیار زبده روی نیمکت هر تیم، از انتخاب سرمربی بیشتر هم نباشد، چندان کمتر نیست. پرسپولیس یحیی بخشی از بازیهای سطح بالای خود را مدیون حضور حمید مطهری است که یکی از نخبگان دانش فوتبال در کشور است. وینفرد شفر تا زمانی استقلالش باطراوت بازی میکرد که ژیری ساناک را که یک مربی زیرک بود در کنار خود داشت. حال انتخاب با خود فکری است. او میتواند هر زمانی که نیاز بود در شرح وظایف و یا حتی انتخاب دستیارانش تجدیدنظر کند و گزینهای به کادرش اضافه کند که با خود بار فنی و تجربه غنی به استقلال بیاورد. به همان اندازه، فکری مختار است به کادر فنیاش به چشم یک دورهمی چشموگوشبستهها بنگرد. به هر ترتیب، حاجمحمود استقلالیها باید پای عواقب خوب و بد تکتک تصمیماتش بایستد.
استقلال و لشکر روی نیمکت
با کدام ایدهها، با کدام دستیاران؟
مازیار گیلکان
محمود فکری از روزی که گفت برای پرداخت حق رضایتنامه به باشگاه نساجی خانهاش را میفروشد تا ناسزاگویی در بازی با فولاد، حرفهایی را به زبان نیاورده که حاوی ایدههایش برای مربیگری باشد. هنوز نمیدانیم و نمیشناسیم او در مربیگری صاحب چه ایدهها و چه نگاههایی است و این هنوز از بازی تیم او نیز پیدا نیست. آنچه فکری در نساجی اجرا کرده بود نیز نمیتواند ملاک تشخیص باشد چون مربیگری در لیگ برتر با نساجی و استقلال تفاوتهایی چشمگیر در روشهای فنی دارد.
همه این حرفها به این دلیل مطرح است که فکری در انتخاب دستیارانش نیز نشان نداده که مشغول اجرای چه ایدههایی است. در استقلال دستیاران سرمربی مربیانی نیستند که صاحب ایدههایی برای بازی باشند تا بتوانیم با شناخت آنها به آنچه در استقلال خواهد گذشت، دست پیدا کنیم. صمد مرفاوی اگرچه خود سالها در استقلال مربیگری کرده اما سالهاست که تیمی را نساخته و قابل تشخیص نیست که چه ایدههایی از او را در استقلال خواهیم دید و آن ایدهها چیستند و چه نشانههایی دارند.
فکری بعد از بازی هفته دوم مقابل فولاد گفت: قرار نیست اینقدر زود خسته شوم اما بعضی وقتها یکسری باختها لازم است که دوست و دشمن خودتان را بشناسید. فضای بسیار مسمومی را ایجاد کردند. ذهن فکری درگیر شناسایی دوست و دشمن است اما مسأله بازی استقلال این حرفها نیست. بهترین دوست برای او دستیاران دانا هستند، همان کسانی که نمیدانیم فکری درست انتخابشان کرده است یا خیر.
فکری حرفهای دیگری هم دارد و میخواهد به همه اعلام کند که به زمان نیاز دارد اما باید دید کادر فنی استقلال برای ساختن در زمان مورد نظر فکری جدی و صاحب ایده هستند؟ او گفته: استقلالیها باید بدانند چه من مربی باشم چه هر کس دیگری، باید به آنها فرصت داده شود تا خودشان را نشان دهند. مثلاً من خودم معتقدم از هفته هفتم باید در مورد آقای استراماچونی نظر بدهیم. استقلالیها باید حواسشان باشد که بازیچه دست برخیها برای رسیدن به منافع آنها نشوند. به هر حال در هر بازی ایرادهایی هست و من بعد از بازی با مس رفسنجان گفتم باید دنبال ایرادهایمان باشیم. وقتی میبازیم این ایرادها بیشتر است. اگر منطقی فکر کنیم تا ایرادها را پیدا کنیم، خوب است ولی اگر هجمه غیرمنصفانه وارد شود، خود استقلالیها باید حواسشان باشد. فکری به دوران استراماچونی اشاره میکند و به زمان مورد نیاز اما باید در روند و هفته به هفته نشان دهد که مشغول اجرای چه پروژه فنی با دستیارانش است.
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|
ویژه نامه | آرشیو