|
برداشت بدون کاشت و داشت
تیم ملی جوانمرگ!
میعاد نیک
هر کجای فوتبال ملی و باشگاهی دنیا را که گشتیم و دلیل ظفر هر تیم موفقی را که پرسوجو کردیم، پیش از واژههای ثبات و پول به نامی برخوردیم که شاید در فوتبال ما نشود برایش معنای خاصی متصور شد؛ فوتبالِ پایه. بیهوده نمیگویند برای کشف دلیل استحکام یک آسمانخراش باید فوندانسیون و پیریزی آن سازه را بررسی کرد و برای سر در آوردن از علت نتیجهگیری مستمر یک تیم و یک باشگاه، چاره تنها واکاوی عملکرد مدیران و مربیان در تیمهای پایه و آکادمی است. یک درخت تنومند را که شاید هر روز در مسیر پارک محل عبورتان و یا کنار ایستگاه اتوبوس سر خیابانتان مشاهده میکنید، از روز ازل به همین قطر و تناوری نبوده و حتماً چندین سال پیش نهال بسیار ضعیفی را با مراقبت کاشتهاند تا ثمرهاش امروزه به درختی قطور تبدیل شود.
از لزوم توجه به فوتبال پایه و تدوین برنامهریزی مدرن و بر پایه فوتبال اروپا در ایران هر چه گفتهایم، زبانمان مو در آورد و کسی پیدا نشد تا صدایمان را بشنود. دنیای فوتبال برای مسئولین فدراسیون، سازمان لیگ و هر نهاد متأثر و تأثیرگذار بر فوتبال باشگاهی و لیگ برتر، خلاصه میشود در پول و مدیریت یکساله. انگار آقایان نمیخواهند بفهمند که برای بهرهوری از حداکثر استفاده در بالاترین سطح فوتبال ملی و باشگاهی، نیاز به «کاشت» و «داشت» است تا نوبت به «برداشت» برسد. مدیریت منابع مالی و انسانی در فوتبال ملی و باشگاهی ایران بیشباهت به ساختار درآمدزایی دولتمردان در ابعاد کلان نیست؛ آنها هم راههای درآمدزایی از طریق گردشگری، کشاورزی و امثالهم را فراموش کردهاند و چسبیدهاند به نفتی که دیگر حتی نمیتوانیم یک قطره از آن را بفروشیم. فوتبال مصرفگرا و بریز و بپاش فعلی ایران تابعی از همین تفکر «اقتصاد نفتی» است؛ یک بچه نقنقو و پرخرجی که بدون توجه به بازیابی منابع، فقط میخورد و میشکند و نابود میکند. برای اثبات ادعای فوق بسیار راحت است که از فوتبال اسپانیا، آلمان و یا انگلستان مثال بیاوریم اما چرا راه دور برویم وقتی همین قطر بیخ گوش خودمان موفق میشود؟ اسپانیاییها که مکتب بازیکنپروری را خوب بلدند و ژرمنها هم که فوتبال ماشینی را از ابتدای کودکی در ذهن بازیکنان خردسال خود نهادینه میکنند؛ اما قطر چگونه توانست بر بلندای قهرمانی آسیا بایستد و طعنههایش را با آرزوی توفیق روزافزون به ساختمان خیابان شیخبهایی ارسال کند؟
اگر قرار به واکاوی مسائل از سمت مسئولان فدراسیون فوتبال باشد، حتماً خواهیم شنید: «دلارهای نفتی خود را خرج کردهاند و بازیکن دوتابعیتی گرفتهاند» و یا «پول بیحساب را به حساب داورها و AFC ریختهاند» اما از این رفتارهای پروپاگاندا و عوامفریبانه چه سود؟ مدیران فدراسیون فوتبال که روزانه 10 کمیته را کلید میزنند، اصلاً میدانند 10 سال با یک تیم ثابت تمرین کردن یعنی چه؟ فدراسیونیها درکی از مفهوم امنیت شغلی برای سرمربی و ثبات در ساختار اجرایی و فنی دارند؟ آقایانی که نام پرطمطراق «کمیته فنی و توسعه» را برای انتخاب گزینههای سوختهای مانند حمید درخشان و پرویز مظلومی برگزیدهاند، میدانند فلیکس سانچز از کجا به قطر رفت و چگونه عنابیهای صحرا را به قهرمانی در جام ملتهای آسیا رساند؟ خودمان را با نامها گول میزنیم و خبر از تفکرات بیمار در بطن تیمهای سرنوشتساز و پایهای نداریم که چه بهای گزافی هر ساله از جیب فوتبال ما میرود تا رویا شکل نگیرد. انتخابهای بیمتر و معیار و بر پایه روابط باعث شده تا چند نام همیشگی حول تیمهای جوانان و امید بچرخد و نهایتاً حسرت صعود به المپیک و جامهای جهانی هر 4 سال یکبار با مهر تمدید مواجه شود. نامها را با دقت بخوانید؛ پرویز مظلومی، حمید درخشان، حمید استیلی، علیرضا منصوریان. نامهایی که هر کدام در عرصه بازیگری بینظیر بودند اما قرار نیست یک بازیکن خوب، لزوماً مربی خوبی آنهم برای تیمهای پایه و حساس از آب در بیاید و این همان قاعده مهمی است که قطریها فهمیدند و فدراسیونیهای ما نه. فکر نمیکردیم روزی برسد فوتبالمان حتی از قطر هم عقبماندهتر شود اما انگار با این سلسله بیکفایتیها روزی را هم خواهیم دید که سریلانکا و بنگلادش برایمان بوق بزنند و گاز بدهند تا ما در دود سبقت آنها خفه شویم.
تصمیمات مشابه، ماجراهای غمانگیز
تکرار اشتباه در فدراسیون
مازیار گیلکان
تصمیماتی که برای کادر فنی تیم جوانان ایران گرفتهاند، بیشباهت به تصمیماتی نیست که پیشتر برای تیم امید گرفته بودند. مهدی تاج در فدراسیون فوتبال نیست اما تصمیمات مشابه دوران او کم تکرار نمیشوند. حمید درخشان و داود مهابادی در موقعیت فنی مناسبی برای مدیریت فنی و سرمربیگری تیم جوانان ایران قرار ندارند اما فدراسیون فوتبال بارها نشان داده است که میتواند تصمیمات بیمبنا بگیرد. نه درخشان و نه مهابادی در کارنامه دوران اخیر خود که چندان کارنامهای هم در بازار مربیگری ایران به حساب نمیآید، تخصصی در کار با تیم جوانان را نشان ندادهاند. فراموش نکنیم که همکاری سالهای دور درخشان با تیمهای پایه و ماجرای صغر سن بازیکنان چه رسوایی ماندگاری بود. در تیم امید نیز ماجرای انتخاب کادر فنی غمانگیز بود. آنچه برای تیم امید ایران در راه المپیک ۲۰۲۰ توکیو رخ داد، هرگز غیرمنتظره نبود. از روزی که تیم امید با مدیریت حمید استیلی این دست و آن دست میشد و سرانجام حمید استیلی خود را روی نیمکت به سرمربی تبدیل کرد، همه میتوانستیم عاقبت کار تیم امید را ببینیم. کیفیتی که استیلی در نقش سرمربی میتوانست برای تیم امید بسازد، از کارنامه خودش و همکارانش پیدا بود. او دستیارانی داشت که هرگز مربیان جدی و موفقی نبودند و خود نیز طی سالهای مربیگریاش جز شکستها و کارهای کوتاهمدت و بینتیجه چیز دیگری در کارنامهاش ثبت نکرده بود. فدراسیونی که قرارداد گزاف و عجیبی با مارک ویلموتس بست، نمیتواند در انتخاب سرمربی تیم امید به مشکلات مالی اشاره و انتخاب یک سرمربی مثل استیلی را توجیه کند. استیلی نه تنها انتخاب خوبی برای تیم امید نبود، بلکه در بازار مربیگری ایران انتخاب یک تیم در لیگ یک هم نمیتوانست باشد. او اما زیرکانه و در معاملههایی عجیب، اول مدیر تیم امید شد و بعد عنوان سرمربی را به نام خود سند زد. آن ماجراهای تیم امید با سناریویی دیگر حالا در تیم جوانان تکرار میشود. میپرسید چرا؟ پاسخ این است که فدراسیون فوتبال تصمیماتی برای آینده نمیگیرد، بلکه فقط میخواهد مربی انتخاب کند و توجهی به کیفیت انتخابها ندارد. از یک فدراسیون که با مدیران موقت اداره میشود، انتظار دیگری هم وجود ندارد. اما آینده تیمهای پایه ملی در خطر است. این نکته کسی را در فدراسیون فوتبال نگران نمیکند؟
هوای مهآلود حوالی تیم جوانان
خانه از پایبست ویران است
سام ستارزاده
در حالی که مربیان کارنامهداری نظیر علی دایی، حسین فرکی، عبدالله ویسی و مجید جلالی لیگ بیستم را از بیرون گود دنبال میکنند، فدراسیون فوتبال دست به یک انتخاب پرسشبرانگیز برای هدایت تیم ملی جوانان زد؛ داود مهابادی که سالهاست با نیمکتهای دستهیکی صندلیبازی میکرد در پست سرمربی و حمید درخشانی که سه سال است فعالیت فوتبالی قابلتوجهی ندارد، در پست مدیر فنی گماشته شدند.
اما آنچه این دو انتصاب را طعنهآمیز میکند، این است که دقیقاً در همان روز، آخرین سرمربی جوانان ایران، سیدسیروس پورموسوی، با نفت آبادانی که 10 بازیکن مهمش را از دست داده و پنجره نقلوانتقالاتیاش نیز بسته است، بهکمک 6 بازیکن زیر 21سال، پیکان را در نخستین دیدارش در لیگ بیستم شکست میدهد. سیدسیروس پورموسوی، یک انتخاب درست برای زیر 21سالههای کشورمان بود. یک سرمربی با سابقه کار در معتبرترین آکادمیهای ایران نظیر فولاد که شاگردانش دور مقدماتی جام ملتهای جوانان را بدون گلخورده پستسر گذاشتند و قهرمانی مسابقات آسیای مرکزی (کافا) را نیز برای فوتبال پایه کشورمان به ارمغان آوردند.
آنچه به همکاری دستیار سابق عبدالله ویسی با فدراسیون پایان داد، حمایتهای عملی بود که متولیان فوتبالمان تنها وعدهاش را میدادند. بحث عدم ثبت قرارداد و پرداخت معوقات کادر فنی هم بماند. اواخر سال گذشته، پورموسوی با کمترین گلایه ممکن از سمتش استعفا داد؛ قبول استعفایش سه ماه بهطول انجامید و سپس 6 ماه دیگر فوتبالیستهای جوانمان در بلاتکلیفی باقی ماندند. نتیجه این همه فوت وقت، انتخابی بود که از همین حالا مشخص است برنامهریزی پشت آن قرار ندارد. نظیر آنچه پارسال سر تیم امید آمد، بعید است 3 ماه دیگر در ازبکستان سر تیم ملی جوانان رخ ندهد. اینجا فوتبال پایه است. هوا مهآلود است و جو حاکم بر اینجا به چشم بسیاری از ما دیده نمیشود. کسی دلیل انتصابهای بیپایه را از شما نمیپرسد. کسی هم از هدفگذاریهایتان برای انجام مسئولیتتان سؤال نمیکند. خانه فوتبال ما از همینجا ویران است.
چنین کنند مدیران!
شهرام وزیری
این صدا و سیمای ما اگر هزاران برنامه بیمخاطب و کممخاطب داشته باشد که کم و بیش دارد، اگر هر شب بسیاری از برنامههای کلیشه شدهاش را کانال به کانال کپی شده تو چشم و چارما ملت میکند که کم نمیکند اما بعضی برنامههایش به مثابه غرب وحشی و ایضاً راز بقا چنان دیدنی و جذاب و پرانتریک و در عین حال افشاگرانه از کار درمیآید که من و تو پای این جعبه رنگ کرده چهار چشمی میخ شویم و خواب از چشمانمان برباید!
دوشنبه شبی که گذشت برنامه لیگ برتر میثاقی جوان روی آنتن بود و میهمانش جناب خلیلزادهای که به اعتباری فعلاً رئیس هیأت مدیره استقلال است.
بحث این نشست هم بررسی مشکلات و معضلات استقلال بود و ایضاً گریز زدن به مدیریت قبلی و اسپانسرهای عدیده و ندیدهای که چنانچه افتد و دانی به بادی با انبانی پر میآیند و به توفانی با انبان خالی شده محو میشوند تا تو پنداری نه خانی آمده و نه خانی رفته!
جالب بودن این برنامه آنجایی بود که سخنان کلیشهای خلیلزاده ما را به گذشتهها برد... . به گذشتههایی که افتخاریها و فتحیها و سعادتمندها یکی یکی با قیافه حق به جانب جلوی همین دوربینها با چنان لحن کلام و تبختر زیاد از خود و برنامههای خود داد سخن میدادند و با لجنپراکنیهای کلامی به مدیران گذشته مدام برای خود اعتبار و برای برنامههای خود کردیت باز میکردند!
اما آنچه این نشست پرتنش را مثل غرب وحشی دیدنی کرده بود جایی بود که میثاقی جوان آشی را که برای این برنامه بار گذاشته بود لحظه به لحظه هم میزد تا هرچه بیشتر مچگیریهایش گل کند؛ چنانچه قبل از آنکه با سعادتمند مدیرعامل معزول تلفنی تماس بگیرد تا جایی که میشد با نخ دادنهای زیرکانه چنان خلیلزاده را علیه سعادتمند تخلیه اطلاعاتی کرد که وقتی ارتباط با مدیرعامل معزول برقرار شود به اعتباری با توجه به مدارکی که خلیلزاده چون برگ خزان رو کرده بود سعادتمند آچمز شود!
از آن همه برگهای خزان یکی اینکه روشن شد این خود جناب مدیرعامل معزول بوده که اطلاعات اسپانسرینگ باشگاه را لو داده و رسانهای کرده تا روند برنامه با خط دادنهای میثاقی چنان پیش برود که اگر مدیرعامل معزول تلفنی زیرش بزند خلیلزاده با پخش صدای وی با آن رسانه کذا دستش را
رو کند.
وقتی هم رو شد چنان قشقرهای شد که جنگ مدیران به جبهههای دیگر بکشد و به ایتالیا رفتن و طیارهنشینی مدیرعامل معزول و تماس موهوم با استراماچونی و سپس نمایش پیامک موهومترش با وی تا این یکی بزند زیرش که استرا را شخصاً دیدم و هنوز جای ماچش روی لپهایم مانده و آن یکی بزند رویش که ندیدی و کدام ماچ کدام بوسه تا در این زیر و روکشیهای تیمخواری و تیمخوری این یکی با یقهگیری آن یکی را دروغگو و مفتری و آن یکی با یقهدرانی این یکی را خالیبند و سیاهکار خطاب کند و این میان من تو با دهان باز در عجب باشیم که با این همه مدیران فرزانه و فرهیخته با چنین رفتار و کلام ادیبانه چرا باید جناب وزیر عالیجاه مدام با تعویضشان این همه کفران نعمت کنند!؟
جدال دوستانه داماد و پدرزن
تیم پیکان بعد از دیدار با نفت آبادان دیروز در یک مسابقه دوستانه مقابل شمس آذر قزوین که هدایتش را فیروز کریمی برعهده دارد به میدان رفت. نکته قابل توجه تقابل تارتار و کریمی یعنی داماد و پدرزن بود. لابد نزدیکان فیروز کریمی میتوانند حسابی از بذلهگوییهای او درباره این تقابل صحبت کنند.
هادسون اودوی و شماره ۱۰
شماره ۱۰ آینده انگلیس ممکن است همین هادسون اودوی، مهاجم جوان تیم چلسی باشد. او در بازیهای انتخابی یورو ۲۰۲۱ زیر ۲۱ سالههای اروپا که در حال برگزاری است، شمار۱۰ سهشیرها را بر تن میکند و نقش مهمی در صدرنشینی انگلیس در گروهش دارد. کاپیتان تیم هم ادوارد کتیا، مهاجم جوان آرسنال است.
بهت کیروش از باخت سنگین
عکسی دور از انتظار از کارلوس کیروش. مربی پرتغالی که حالا دو سالی میشود ایران را ترک کرده در کلمبیا اوقات خوشی را سپری نمیکند. تیم او اوایل هفته با ۳ گل از اروگوئه شکست خورد و بعد در یک نیمه ۴ گل از اکوادور دریافت کرد تا قیافهاش این شکلی شود. در ایران کمتر میشد عکسی اینچنین از او شکار کرد.
اشمایکل ۵۷ ساله شد
دیروز تولد پیتر اشمایکل، دروازهبان دوستداشتنی تیم منچستر یونایتد بود. او حالا ۵۷ سال دارد و در بهترین دوران منچستریونایتد درون دروازه تیمی ایستاد که سرالکس فرگوسن آن را هدایت میکرد. این مهار فوقالعاده او در فصل ۹۳-۱۹۹۲ جلوی تیم تاتنهام دیروز حسابی مورد توجه بود و عکس بارها به اشتراک گذاشته شد.
نقدی بر انتخابهای عجیب فدراسیون فوتبال در تیم جوانان
تنها ۱۰۵ روز تا آغاز مسابقات قهرمانی جوانان آسیا که حکم انتخابی جام جهانی جوانان را هم دارد زمان باقی است. تیم ملی جوانان ایران حالا پس از کش و قوسهای فراوان سومین سرمربی خود را در یک سال اخیر شناخت. پس از جدایی سیروس پورموسوی به دلیل مسائل مالی، پرویز مظلومی روی کار آمد و او هم بعد از مدتی کوتاه به منظور همراهی استقلال در پست سرپرستی، تیم جوانان را ترک کرد تا نوبت به داود مهابادی برسد. انتخابی غیر منتظره که باعث تعجب خیلی از کارشناسان شد. ابتدا کمی با داود مهابادی بیشتر آشنا شویم. سرمربی بااخلاقی که در ۲ سال اخیر هدایت فجرشهید سپاسی را در لیگ یک به عهده داشته است. مهابادی برخلاف گفته و ادعای مرتضی محصص و میرشاد ماجدی، جوان نیست و ۴۷ سال دارد. او حدود ۱۲ سال است که در سطح اول و دوم فوتبال ایران سرمربیگری میکند. مهابادی که سابقه بازی برای تیمهای استقلال تهران و اهواز، راهآهن و همچنین ذوبآهن را دارد، در کسوت مربیگری بارها تیم عوض کرده و در یک دهه اخیر در سطح اول فوتبال ایران حضور نداشته است؛ راهآهن، تربیت یزد، فجرسپاسی، پیام مشهد، گهر زاگرس، مس سرچشمه، استقلال اهواز، پاس همدان، آلومینیوم اراک، برق نوین شیراز، نساجی مازندران، مشکیپوشان، شهرداری ماهشهر و فجرسپاسی شیراز.
این مسیر مربیگری مهابادی در سالهای مربیگریاش بوده است. حضور در ۱۳ تیم مختلف که بلندمدتترین آنها در ۲ تیم آلومینیوم و فجرسپاسی به ۲ سال برمیگردد. در کنار آن مهابادی سابقه حضور در تیمهای پایه و کار با بازیکنان جوان را در کارنامه خود ندارد و حالا باید در تیم ملی جوانان و در این برهه حساس این تجربه را به دست بیاورد! حمید درخشان نیز در قامت مدیر فنی باید به داود مهابادی کمک کند. جای بسی خوشبختی است که حداقل درخشان حدود ۲ دهه قبل، سابقه یک سال سرمربیگری در تیم نوجوانان را دارد و حالا به یمن فدراسیون فوتبال فرصت این را پیدا کرده تا در این روزها که شانسی برای سرمربیگری در تیمهای لیگ برتری و لیگ یکی ندارد، به عنوان مدیر فنی در تیم جوانان حضور داشته باشد و شغلی رسمی داشته باشد و بار دیگر در عرصه فوتبال پایه فعالیت کند.
(خلاصه یادداشتی که در سایت ایرنا منتشر شده)
این ره که تو میروی به ترکستان است
این راه قهرمانی نیست
موحد سامینژاد
در فدراسیونی که رئیسی ندارد و اساسنامه آن همچنان درگیر تأییدهای فیفاست و ساختار مدیریتی فوتبالش آسیبدیده و پا در هواست، یک بار دیگر مثل چند سال اخیر بحث میزبانی جام ملتهای آسیا مطرح شده. اتفاقی چند سال پیش برای میزبانی رقابتهای جام ملتهای 2019 هم رخ داده بود اما در نهایت این امارات بود که میزبانی را به دست آورد. حالا ایران به همراه هند، قطر، عربستان و ازبکستان جزو پنج نامزد نهایی میزبانی رقابتهای جام ملتهای آسیاست و باید به زودی مدارک نهایی شامل ضمانتهای دولت و توافقنامه سازماندهی مسابقات را ارسال کند. علیرغم حضور در جمع پنج نامزد نهایی اما سؤال اینجاست که ایران چه میزان قابلیت میزبانی رقابتها را دارد؟ سالهاست که تهران پایتخت ایران با دو تیم پرطرفدار صاحب ورزشگاهی است که بیش از چهار دهه قبل در میانه دهه ۵۰ ساخته شده است. برای اینکه بدانید این تنها ورزشگاه پیر و قدیمی پایتخت چه میزان برای برگزاری رقابتهایی نظیر جام ملتها آماده است بد نیست به فینال آسیایی پرسپولیس برگردیم. جایی که یک وزارتخانه بسیج شد تا ورزشگاه را به حداقل استادنداردهای برگزاری فینالی آسیایی برساند. در چنین شرایطی چگونه ممکن است خود را نامزد رقابتهایی چون جام ملتهای آسیا بدانیم. در این سالها البته که ورزشگاههایی مدرن در شهرستانها ساخته شده است اما کیفیت این ورزشگاهها حداقل چیزی که تاکنون نشان داده از استانداردهای آسیایی پایینتر است. این مسأله غیر از سایر چالشهایی است که ایران برای میزبانی با آن مواجه است. مسأله حجاب و نوشیدنی و سایر مواردی که سالها به عنوان منابع جانبی درآمد رقابتهای فوتبال تلقی میشوند همچنان بدون تغییر و مانند گذشته باقی ماندهاند. به همین دلیل حتی بدون بررسی مدارک هم میتوان حدس زد ایران کمتر از سایر رقبایش برای میزبانی شانس دارد. دو قهرمانی ایران در آسیا در سالهایی کسب شد که ایران میزبان رقابتها بود و شاید فدراسیون گمان میکند با یک میزبانی دیگر میتواند قهرمانی را سرانجام به ایران بیاورد.
یک انتخاب عجیب دیگر
حیاط خلوت فدراسیون
سامان موحدی راد تیم جوانان ایران سرانجام صاحب سرمربی شد و به این ترتیب فدراسیون یک انتخاب عجیب دیگر مانند انتخابهای قبلیاش داشت. چند ماه پیش که پرویز مظلومی به عنوان سرمربی تیم جوانان معرفی شد بسیاری تعجب کردند که با چه کارنامه موفقی این انتخاب صورت گرفته؟ مردی که در سالهای اخیر در تیمهای باشگاهی به هیچ موفقیت درخوری دست نیافته و بعضاً نتایج ضعیفی هم گرفته بود، بعد از چند فصل بیکاری به یکباره از تیم ملی جوانان سردرآورد. البته مظلومی خیلی زود این پست را رها کرد تا سرپرست استقلال شود و به این ترتیب تیم جوانان صاحب یک سرمربی جدید شود. در حالی که لیگ امسال مربیهای با کارنامهای چون علی دایی و حسین فرکی را کنار گذاشته بود و میشد از آنها به عنوان گزینههای جوانان حرف زد، بار دیگر دو گزینه عجیب برای این پست معرفی شدند. داود مهابادی سرمربی فجرسپاسی سرمربی تیم جوانان شد و حمید درخشان هم که یکی از گزینههای جدی احراز این پست محسوب میشد، مدیر فنی تیم شد. واقعاً با چه متر و معیاری چهرهای مثل درخشان گزینه جدی احراز سرمربیگری تیم جوانان لقب گرفته و حالا مدیر فنی تیم شده؟ با چه کارنامه درخشانی در سالهای اخیر و با چه بار فنی و تاکتیکی؟ روند انتخابها در تیم جوانان به نظر میآید که بیشتر تحت تأثیر روابطی غیرفوتبالی است وگرنه با هر استانداردی در این سالها نمیشد قبول کرد که مظلومی و درخشان گزینههای نشستن روی نیمکت تیمهای پایه باشند. تصمیمی که در وهله اول از وضعیت بغرنج و مبهم فدراسیون فوتبال برمیآید و دیگر اینکه در همه این سالها پایه و اساس تیم جوانان چنین گذاشته شده. سالهاست که تیمهای پایه با انتخابهای اشتباه و برنامهریزیهای اشتباه راه به جایی نمیبرند و حالا هم در بر همان پاشنه برایشان میچرخد. |
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|