عناوین این صفحه
جستجو بر اساس تاریخ
نظرسنجی
شماره : 6612 /
۱۳۹۹ شنبه ۱۰ آبان
|
حرف آخر
چرا فوتبال ایران اینقدر گرفتار است؟
علی عالی
به گفته صادق درودگر، فوتبال ایران حدود ۴۵ میلیون دلار بدهی دارد و پرونده این بدهیها در فیفا است. به گفته درودگر تقریباً اکثر باشگاهها و تیمهای ایرانی شامل این لیست میشوند. / خبرگزاری مهر؛ سوم شهریور 1399
***
فوتبال ایران شبیه همه بخشهای این جامعه است؛ هیچکس حاضر نیست اشتباهاتش را بپذیرد، به تصمیمات و کارهای خود فکر کند و ارزیابی واقعگرایانهای از عملکردش داشته باشد. فوتبال ایران سالهاست با حقیقت زندگی نمیکند و یاد گرفتهاند توجیه کنند، فرافکنی کنند و حقیقت را وارونه نشان دهند و با توهمات خود، آینده را ببینند. مدیران فوتبال ایران عادت بدتری هم دارند. اهل مطالعه نیستند و دور از مشاورههای فنی و بهروز هستند. ارتباطشان با دنیا قطع است و یکی از افتخاراتشان این است که هیچ دوست علمی یا مدیر حرفهای بیرون از مرزهای ایران ندارند. عادت ندارند با مطالعه، تحقیق و پرسوجو به راههای تازه، اندیشههای نو و ساختارهای جدید برسند. برنامهای برای تغییر وضع موجود ندارند و همه تلاششان این است که به جای مدیریت در فوتبال ایران، اداره کنند. مصاحبه در رسانهها را به همت و حوصله برای تغییر ترجیح میدهند و ترکاندن بمب را ارجحتر از مسئولیتپذیری و ایجاد منافع درازمدت برای مجموعه خود میدانند اما مشکل بزرگ چیز دیگری است. مدیران فوتبال ایران تحمل نقد ندارند و آن را مزاحم فعالیتهایشان میدانند، نه راهی برای بهبود کیفیت مدیریتشان. مدیریتها اگر نقد شوند، درآمدزایی را به هزینه ترجیح میدهند. مدیران اگر در بوته نقد قرار گیرند، ایجاد منافع تازه را به رانت ارجح میدانند. فوتبال ایران باید کارآمدی، شفافیت، پاسخگویی، گردش قدرت، آزادی رسانه و بالاخره نقدپذیری و خود انتقادی را نهادینه کند تا به موفقیت برسد. اتاقهای فوتبال باید شیشهای شوند تا راهی برای خطا باز نشود. تنها راه نجات همین است؛ اگر خواهان پیشرفت فوتبال و روشنشدن افقهای دور باشیم.
فوتبالژورنال
مارادونا کارگردان بود نه سوپراستار
رسول مجیدی @Rasoulmajidi
دیروز تولد دیهگو آرماندو مارادونا بود. اسطوره فوتبال آرژانتین ۶۰ ساله شد و سایتها و شبکههای اجتماعی مطابق انتظار برای این ستاره سالهای حالا دور فوتبال ترکاندند. خیلیها برای او پست گذاشتند و دلیل فوتبالی شدنشان را هنرنمایی دیهگو اعلام کردند. ادای احترام به این ستاره که این روزها به نظر میرسد دیگر برای خودش احترامی قائل نیست در همه صفحات فوتبالی دیده میشد. دیروز از دوستی حرف جالبی درباره مارادونا خواندم که برایم معنادار بود. نشستم چند بازی از مارادونا تماشا کردم و دیدم کاملاً با این حرف موافقم که مارادونا «کارگردان» بود و نه سوپراستار. بازیکنی مثل مسی که شاید بعدها گفته شود از مارادونا هم کیفیت بهتری داشته و استمرارش بیشتر بوده، در درام فوتبال یک هنرپیشه محبوب، تراز اول و پرفروش است. همه نگاهها به سمت او است و لیونل هم ثابت کرده استحقاق این توجه را دارد اما مسأله این است که مارادونا چیزی فراتر بوده. او بازیها را کارگردانی میکرد. منظورم بحث فنی درباره پست شماره ۱۰ و بازیسازی مارادونا نیست. منظورم به کارهای حاشیهای او و جسارتش در به سخره کشیدن فوتبال، رقبا و قوانین است. او داستان بازی را جهت میداد. تاریخ نگاری میکرد و هر بازی را تبدیل به یک فیلم سینمایی میکرد. این خاصیت در فوتبال امروزه خیلی خیلی کم دیده میشود. شاید زلاتان از این حیث شبیهتر به مارادونا باشد تا بازیکنی مثل لیونل مسی. همین شمایل و جذابیتهاست که از مارادونا اسطورهای بیتکرار ساخته وگرنه شاید دریبلهای رونالدینیو، متنوعتر، سریعتر و بیشتر بود.
در چنین روزی ۱۰ آبان ۱۳۸۰
حال و هوای امارات بعد از شکست مقابل ایران
بازی خوب و دیدنی و پیروزی شیرین با نتیجه سه بر صفر تیم فوتبال ایران بر امارات موج شور و شادی را در جمع ایرانیان مقیم شهرهای ابوظبی و دبی برانگیخت. ازدحام انبوه خودروهای ایرانیانی که برای تماشای این بازی از شهرهای مختلف امارات خصوصاً شهر دبی به ابوظبی آمده بودند و یکسره در مسیر جاده ابوظبی - دبی بوق و راهنما میزدند حال و هوای خیابان آزادی را در خاطرههای ایرانیان زنده میکرد. ایرانیانی که از شهرهای مختلف به ابوظبی آمده بودند در حالی که پرچمهای سه رنگ ایران را از پنجرههای خودروها برافراشته بودند در مسیر خیابانهای ابوظبی و جاده ابوظبی - دبی فریاد ایران ایران سر دادند. تماشاگران ایرانی حاضر در ورزشگاه آل نهیان در مرکز شهر ابوظبی پلاکاردی بزرگ در دست داشتند که بر روی آن نوشته شده بود «علی کریمی مارادونای آسیاست». با به ثمر رسیدن گل دوم تیم ایران، تماشاگران اماراتی گروه گروه ورزشگاه را ترک کردند. با اینکه حدود دو هزار ایرانی در بین حدود 20 هزار تماشاگر اماراتی حضور داشتند اما فریادهای تشویق و کوبنده « ایران ایران» آنها بر صدای اماراتیها غلبه کرده و نگاه خبرنگاران خارجی و تماشاگران اماراتی را به خود جلب کرده بود.تماشاگران اماراتی بارها از اشتهای گلزنی اعضای تیم ملی ایران خصوصاً علی دایی و علی کریمی در حالی که 10 نفره بازی میکردند به خشم آمده بودند. تیم ایران با برتری در مجموع دو دیدار مقابل تیم ملی فوتبال امارات، در مرحله پایانی مسابقههای مقدماتی فوتبال جام جهانی 2002 به مصاف تیم ایرلند میرود.
زادروز
مارکن فانباستن ۵۶ ساله شد
رضا شریعتی کیا
هر انسانی در زندگی برای هدف خاصی برگزیده میشود اما رسالت بعضی به وسعت پس گرفتن غرور یک سرزمین زخم خورده است.
پسری در هلند که سالها پس از فتح آمستردام توسط هیتلر تا قلب مونیخ نفوذ کرد و دوچرخههای هلندیها را که سالها قبل در جنگ جهانی توسط آلمانیها به سرقت رفته بود پس گرفت.
فوتبال جدالهای تاریخی زیادی دارد اما بازی سال 88 بین هلند و آلمان هنوز هم نفرتبارترین مسابقه مستطیل سبز است. دشمنی که پس از سالها همچنان ادامه دارد و آتش نفرت آن هر روز شعلهورتر میشود. روزی که فان باستن بخشی از حماسیترین تاریخ هلند شد و نامش را به عنوان قهرمانی نجاتبخش بر سینه مردمان سرزمین لالههای نارنجی حک کرد. گل دراز کشیده فان در کنار شعر ژول دیلدر شاعر نوتردامی هنوز هم یادآور جنونانگیزترین روز تاریخ هلندیهاست.
«آنهایی که به زمین میافتند، از گورهایشان گل سر بر میآورد»
کمی بعد با یک شلیک به یاد ماندنی به قلب شوروی فان باستن و هلند فاتح یورو 88 شدند.
بازیکنی که به خاطر گلهای بیشمارش در ورزشگاههای سراسر جهان به مارکو گلو شهره شده بود یک سال بعد با پیراهن میلان، رئال افسانهای را در هم کوبید و در فینال با شکست استیوبخارست بار دیگر اما این بار با لباس میلان بر بام اروپا ایستاد.
درخشش دیوانهوار فان باستن، برلوسکونی را علاقهمند به ستارگان هلندی کرد تا با جذب رایکارد و رود گولیت، ۳ تفنگدار هموطن در قلب میلان هر روز قله جدیدی را فتح کند و طلاییترین دوران میلان را رقم بزنند.
اما درام شیرین و خیالانگیز مردی که برنده توپ طلای اروپا بود ناگهان به یک تراژدی غمانگیز تبدیل شد. مصدومیت این بار به سراغ فان باستن آمد و ساقهای افسانهای او را نشانه گرفت. میلان به بهانه بهبودی پسر هلندی را از جام جهانی 94 محروم کرد و کمی بعد در ۱۷ آگوست او کفشهایش را در آستانه 30 سالگی برای همیشه آویخت تا خاطره فوتبال از مرد جذاب هلندی در بهترین روزهای او خلاصه شود. قابی که مناسب نام او باشد در سال 88 رقم خورد و پس از هر افتخاری نام او یک بار دیگر در موزه مشاهیر فوتبال بالاتر رفت. فان ترجیح داد به جای نشستن روی نیمکت و انتظار برای ورود از دقیقه ۸۰ به بازی مثل یک قهرمان زمین را ترک کند و خاطرات روزهای درخشانش را تا ابد برای دوستداران فوتبال به یادگار بگذارد. دنیای مربیگری اما برای او به خوبی روزهای فوتبال رقم نخورد. مربی سال 2008 هلند قدرتمند شروع کرد اما شکست از روسیه در یکچهارم نهایی یورو آخرین خاطره او از رختکن لالههای نارنجی شد. پسری که فقط به اول بودن عادت داشت پس از کسب رتبه دوم در لیگ هلند منتظر مدیران آژاکس نماند و خودش استعفانامه را نوشت تا دوران مربیگری او خیلی زود به اتمام برسد.
بازی او آنقدر خیالانگیز بود که شاید فوتبال هم دوست داشت از او فقط به عنوان یک بازیکن یاد کنند و نه چیز دیگری!
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|
ویژه نامه | آرشیو