ایران ورزشی؛ از دیروز تا امروز
مدیرانی متنوع خبرنگارانی کمالطلب
وصال روحانی
اوایل اردیبهشت سال 1373 یعنی 26 سال و یک ماه پیش بود که محمدرضا کردی با من تماس تلفنی گرفت. او مدیر سرویس ورزشی خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) بود و چون مقرر شده بود که «ایرنا» اقدام به تهیه و انتشار روزنامهای جامع کند، از من برای صفحه ورزشی طلب کمک کرد. در آن زمان در روزنامه اطلاعات و مجله دنیای ورزش کار میکردم و با چنین پیشزمینهای قرار شد خردادماه دیداری با آقای کردی در محل ساختمان روزنامه ایران که در خیابان آپادانا واقع بود (و هنوز هم هست) داشته باشم و راجع به کلیات کار صحبت کنیم.
وقتی وارد ساختمان که در آن زمان بالنسبه تازه ساخت بود، شدم محمد علمی مسئول انتظامات مؤسسه در پشت میز کوچکی نشسته و اندک افراد مراجعهکننده را به محلهای مورد نظرشان راهنمایی میکرد. هنوز برخی کارهای ساختمانی و تعمیری در قسمتهایی از مؤسسه جریان داشت و سنگ و آجرها در برخی قسمتها و بخصوص طبقه همکف روی هم چیده شده بود.
شروع با 50-50
در طبقه سوم مؤسسه که مختص تحریریه و سرویسهای مختلف آن بود (و هنوز هم هست) با آقای کردی که در انتظارم بود دیدار و حدود دو ساعت گفتوگو کردیم. به من گفت از افراد زیادی شنیده که در کار روزنامهنگاری پیشینهای دارم و به این نتیجه رسیده که میتوانم کمکحال او و بواقع عصای دست روزنامه باشم. در گفتوگوهای سران ایرنا پیرامون نحوه شکلگیری روزنامه ایران مقرر شده بود که برای هر یک از سرویسهای روزنامه 50 درصد از نفرات ایرنا و 50 درصد هم از افراد بیرونی و روزنامهنگاران مختصص استفاده شود. بر همین اساس تصمیم گرفته شد که از جانب ایرنا رضا میرزاییان (که اینک بازنشسته شده است)، فاطمه جعفری و البته خسرو والیزاده به گروه ورزشی بپیوندند و خسروخان به سبب مهارت و سابقهاش معاون گروه ورزشی شد. برای سه عضو غیر ایرنایی سرویس ورزشی روزنامه ایران هم روی جمشید حمیدی متخصص والیبال، صدرالدین کاظمی کارشناس کشتی و البته خودم به اجماع رسیدیم. به این ترتیب کار روزانه و تولید و نشر خبر و بستن صفحات امتحانی و انتشار شمارههای موسوم به «صفر» (نسخههایی که روزنامهها انتشار میدهند تا کیفیت کار خود را بسنجند اما روی دکهها نمیرود) آغاز شد که اواخر تابستان و طول پاییز 1373 را در بر گرفت.
شروع انتشار و رفت و آمدها
سرانجام در روز اول بهمن آن سال اولین شماره روزنامه ایران با شعار معروف «بخوان، ایران بخوان» روی دکه مطبوعات رفت و دیری نپایید که شانه به شانه «همشهری» ارکان خبری شهرداری تهران که از یکی دو سال قبل از «ایران» منتشر میشد، سایید و تبدیل به یکی از قطبهای جدید مطبوعات کشور شد. «ایران» دارای یک صفحه ورزشی خبری بود ولی در اکثر روزها در قسمت فیچر (لایی) هم سهمی یک صفحهای بر ورزش و مطالب غیر خبری و گزارشها و مصاحبههای آن اختصاص مییافت. با این حال در گروه اولیه تشکیلدهنده سرویس ورزشی تغییراتی حادث شد. والیزاده که در برخی موضوعات با خطمشی سرویس و سیاستهای متخذه آن موافق نبود، پس از گذشت چند ماه از سرویس جدا شد و خانم جعفری ازدواج کرد و به همسرش که ساکن کشوری دیگر بود، پیوست. صدرالدین کاظمی هم پیشنهاد هدایت سرویس ورزشی روزنامه «اخبار» را پذیرفت که در مدت زمانی کوتاه مستقل و تبدیل به روزنامهای چهار صفحهای تحت عنوان «اخبار ورزشی» شد.
با وجود این، نیروهای تازه چندانی به جمع ما ملحق نشدند و فقط حجت اکبرآبادی که در سرویس آینه (بازتابی از مسائل اجتماعی) فعال بود، به جمع ما پیوست و سرویس ورزشی با همان بافت و با حضور کردی، میرزاییان، حمیدی، اکبرآبادی، بنده حقیر و یک جوان تازه نفس به نام حسن شجاعی به کارش ادامه داد. شجاعی که پیشینهای در مطبوعات نداشت، با توجه به برخی معرفیها و آشناییها به جمع ما اضافه شد و تا یک دهه بعد هم در سرویس ورزشی ماند.
تولدهای تازه
طی مدت مورد بحث و پیش از آنکه روزنامه ایران به درجات بالاتری از تجربه و کارآیی برسد، تحولات و اتفاقات تازهای شکل گرفت. فریدون وردینژاد مدیرعامل مؤسسه ایرنا که خالق و بانی روزنامه ایران بود و این روزنامه با همت و پایمردی او شکل گرفت، در سال 1375 طرح تأسیس سه روزنامه جدید را که از دل روزنامه ایران بیرون میآمدند و به طور مستقل به عرصه حیات و فعالیت گام مینهادند، به تصویب رساند، یکی از آنها «ایران دیلی» بود که به زبان انگلیسی منتشر میشد و نسخهای از «ایران» اما به زبان انگلیسی و با صفحات کمتر بود، دیگری «الوفاق» بود که به زبان عربی منتشر میشد و آن هم روزنامهای جامع و دربردارنده تمامی شئون اما به زبان مذکور بود و سوم ایران ورزشی که روی مقوله ورزش تمرکز میکرد و به تمامی اخبار و رویدادهای ورزش ایران و جهان میپرداخت.
یارگیری مجدد
مقرر شد که هر سه روزنامه از اوایل سال 1376 منتشر شوند اما کارهای اجرایی و ساماندهی آنها و نفرگیریشان از نیمه دوم سال 1375 آغاز شد. یکبار دیگر من و محمدرضا کردی مشغول صحبت و مشورت برای تشکیل تیمی شدیم که باید «ایرانورزشی» را منتشر میکرد اما آن تیم باید بسیار بسیطتر میبود و از اعضا و افراد بیشتری شکل میگرفت و طبعاً گستردگی کار بسیار بیشتر از چیزی بود که برای سرویس ورزشی روزنامه در دستور کار ما قرار گرفت. با این مقدمات نیروهای زیادی در اواخر پاییز و در طول زمستان 1375 و اوایل بهار 1376 برای مذاکره و بررسی روال کار به مؤسسه ایران آمدند و شماری از آنها به توافق رسیدند و به جمع کارکنان ایرانورزشی پیوستند. از آن دست بودند پرویز زاهدی فوتبالنویس سابق کیهان ورزشی و دنیای ورزش که در پینگپنگ و والیبال هم سررشته داشت، فریدون شیبانی و حسین خوانساری فوتبالنویسان وقت کیهان ورزشی که بدشان نمیآمد در یک روزنامه ورزشی هم بختآزمایی کنند، عزیزالله اطاعتی داور بینالمللی کشتی و عضو گروه ورزشی ایرنا که طبعاً در همین رشته ورزشی متخصص و صاحبنظر بود و ناصر انصافی مقدم دیگر کشتینویس ایرنا که دوسه بار به مؤسسه آمد و سپس رفت و اینک 5 سالی است که از نو با ایران ورزشی همکاری میکند. در همین ارتباط مرتضی شمس، عکاسی که از فن نویسندگی نیز بهرهمند بود و به همین سبب خبرنگار هم شد، به ایرانورزشی آمد و نسل جوانتر هم در قالب مهری رنجبر، لیلی خرسند و امیر بهادرینژاد به جمع نفرات ایرانورزشی تزریق شدند.
کردی رفت، توکلی آمد
با این حال در این حد فاصل زمانی باز تغییراتی در کادر روزنامه صورت پذیرفت و کردی که وصف وی رفت و از پایههای اصلی کار و مؤسسه سرویس ورزشی و روزنامه ایران ورزشی بود، با خسته شدن از کار هر روزه و شاقی که این حرفه میطلبد، یک سال بعد از به راه افتادن ایرانورزشی عطای کار را به لقای آن بخشید و از سمت خود استعفا داد و رفت و سران مؤسسه ایران از احمدرضا توکلی یکی از اعضای شورای سردبیری روزنامه ایران که از هیأت مؤسس این روزنامه هم بود، خواستند به جای کردی مدیرمسئول شود و او نیز پذیرفت. آمدن توکلی و تفکرات متفاوت او در قیاس با کردی ایرانورزشی را وارد فاز تازهای از حیات خود و طبایع و شکل و روش کار روزنامه را عوض کرد. و آن را قدری تجاریتر و مردمپسندتر و به تبع آن روی دکهها پرفروشتر کرد. کردی به پژوهشکده ورزش در سازمان تربیت بدنی که با ایدههای عمیقتر و آرامش روحی او همخوانی بیشتری داشت و در تضاد با هیاهوهای ورزشی بود، رفت و سالها بعد در همان جا بازنشسته شد و ایران ورزشی با توکلی وارد دهه 1380 هم شد و این خط تا اواخر سال 1382 استمرار یافت.
دوران «رحمانی»ها
در این تاریخ به صلاحدید سران وقت مؤسسه ایران توکلی که گرفتاریهای متعددی داشت و نشریاتی در بیرون مؤسسه هم وی را میخواستند از سمت مدیرمسئولی ایران ورزشی کناره گرفت و شاهین رحمانی سکاندار این روزنامه شد. اگر حقیقتاش را بخواهید عبارت «دوران شاهین رحمانی» برای توصیف وضعیت و دیدگاههای ایران ورزشی در آن سالها عبارت مناسبی نیست و بهتر است از عبارت «برادران رحمانی» برای توصیف کیفیت و بیان وضعیت این روزنامه در آن ایام بهره گیریم. سیامک رحمانی برادر شاهین که همراه با وی وارد ایران ورزشی شده بود، در ظاهر فقط دستیار اول او تلقی میشد اما فراوان بودند کسانی که میگفتند سیامک حیطه اختیار و قدرت عملی به اندازه شاهین دارد و آنهایی که واقعبینتر و مطلعتر بودند، میگفتند این بواقع سیامک است که ایران ورزشی را میچرخاند و حرف حرف اوست. وجه برتری شاهین بر سیامک اشراف او بر زبان انگلیسی بود و همین مسأله به وی کمک کرد تا پس از جدا شدن از ایران ورزشی در سال 1385 به AFC برود و مسئول بخش زبان فارسی سایت این نهاد و سپس عضو کمیته مسابقات ای اف سی شود که هنوز هم در همان جا و با همان سمت و مسئولیت مشغول کار است. برادران رحمانی سبکی را که شاید مدرنتر بود، بر روزنامه و روشهای کاری آن حاکم ساختند. روندی که شاید مبین سواد بیشتری بوده باشد اما فروش روزنامه را چندان بالاتر نبرد. در آن زمان «خبر ورزشی»، «هدف» و «ابرار ورزشی» هم منتشر میشدند و «جهان فوتبال» در راه بود و «پیروزی» و «استقلال» ارکانهای خبری دو باشگاه بزرگ هم روی دکهها جایی داشتند و ایران ورزشی رقبایی بیشتر از امروز را مقابل خود میدید.
دوران عطایی؛ ادغام دو دیدگاه
در پایان دوران برادران رحمانی، حجت اکبر آبادی و سپس عزیز اطاعتی در 1385 مدت نسبتاً کوتاهی در ایران ورزشی بودند. اما پس از آنها «داود عطایی» در ایران ورزشی به روی کار آمد و این اتفاق در سال 1386 و زمانی روی داد که کاوه اشتهاردی مدیرمسئولی روزنامه ایران را برعهده داشت و وظایف مدیرعاملی را نیز انجام میداد. عطایی در یک سال نخست حیات روزنامه ایران در سرویس «تاریخ» آن کار میکرد اما گرایشهایش بیشتر ورزشی بود. به همین سبب بود که پس از به راه افتادن روزنامه «جوان» پیشنهاد آن نشریه برای دبیری سرویس ورزشی را پذیرفته و به آن مؤسسه کوچ کرده بود. عطایی دیدگاهی به کلی متفاوت با برادران رحمانی داشت. او بیشتر معتقد به چاپ روزنامهای بود که با گرایشهای عادی طبقه ورزشدوست همخوانی داشته باشد و در عین حال «دوز» کمی از روشنفکری و دیدن سطوحی بالاتر از سطوح عادی را هم بر صفحات روزنامه تزریق میکرد. در دوران وی امثال محمد شهرابی و امیرحسین ناصری که در دوران رحمانیها هم سری به ایران ورزشی زده بودند به این روزنامه رجعت کردند ولی از پژمان راهبر که فقط قدری کمتر از یک سال در ایران ورزشی کار کرد و امیر علیزاده که مسئول سرویس ورزش خارجی روزنامه در دوران رحمانیها بود، خبری نشد و نیروهای تازهتری به تدریج به بدنه روزنامه اضافه شدند. نفراتی که اکثرشان همین امروز هم در روزنامه کار میکنند و دائماً رشد کرده و بهتر شدهاند و میتوان این نسل را از بهترین نسلهایی دانست که ایران ورزشی طی حیات خود که از اول خرداد 1399 قدم به سال بیست و چهارم خود میگذارد از آن بهرهمند شده است. بهعنوان مثال میتوان به سعید زاهدیان، حمیدرضا عرب، فرشاد کاسنژاد، امیر اسدی، زهرا اسدی، جعفر برزگر، محمد قراگزلو، جواد حسینی، رضا عباسپور، محسن وظیفه، محسن آجرلو و البته آزاده پیراکوه اشاره کرد که آخری در نهایت دبیر گروه ورزشیها (منهای فوتبال) شد. به آنها بیفزایید، مهدیه دریابیگی، اکبر منتشلو، بهناز میرمطهریان، سمیرا شیرمردی، آرمن ساروخانیان، اشکان نعمتپور و سیدعلی بلندنظر را تا سیاهه قطورتری از خبرنگاران مستعد مقابل چشمتان خودنمایی کند. علی رضایی هم حضور در ایران ورزشی را تجربه کرد ولی در نهایت به سرویس ورزشی روزنامه ایران منتقل و همانجا ماندگار شد. در آن دوران مدیرمسئولی روزنامه به حمید قاسمی تفویض شد اما این عطایی بود که تحت عنوان سردبیر اداره امور را در دست داشت و تصمیمها را او میگرفت. دیری نپایید که افراد مورد وثوق وی صاحب منزلت بیشتری در روزنامه شدند که البته حقشان هم بود و یکی از بارزترین آنها سعید زاهدیان بود که به تدریج سردبیری را در دست گرفت و این پس از جدایی عطایی از روزنامه شکل گرفت که شاید حس میکرد روحیاتش در اوایل دهه 1390 برای ادامه دادن خط دلخواهش در روزنامه بر اساس آن چه در جامعه به وجود آمده بود، مناسبت نداشت.
سرپرستیهای کوتاه مدت
پس از کنار رفتن عطایی، عزیزالله اطاعتی که پیشتر هم از وی بهعنوان کشتینویس نشریه یاد کردیم و مصطفی شوقی هر یک برای مدتی کوتاه (حدود یک سال و نیم) سرپرستی روزنامه را در دست گرفتند و دوران حضورشان برای برعهده گرفتن رسمی عنوان مدیرمسئولی کفایت نکرد. دوران فرهاد طلوعکیان هم که مردی از جامعه زورخانهای بود، چندان بیشتر از دو سال طول نکشید و پس از طلوعکیان، مهدی عباسیراد که از کارمندان سابق ایرنا بود، به مؤسسه آمد و برخلاف نامبردگان فرصت احراز پست مدیرمسئولی را پیدا کرد و این در حالی بود که زاهدیان سمت سردبیری را که از دوران طلوعکیان رسماً عهدهدار شده بود، همچنان برای خود حفظ کرد. در مورد مشخصههای هر یک از این دورانهای کوتاه گفتنیهایی وجود دارد. اطاعتی صفحات کشتی روزنامه را وسعت بخشید و به همین سبب مجید حاتمی را که یک کشتینویس جوان و شاخص است، به روزنامه آورد و بر کوتاهنویسی هم تأکید داشت اما هیچگاه به کمال معبودی که در ذهنش داشت، نرسید و شاید مثل دو دهه پیشتر که کردی احساس کرد این روزنامه و نظایر آن ایدهآلهای وی را برنمیتابد، جدایی از روزنامه را که البته خواسته مدیران مؤسسه هم بود، ارجح دانست. شوقی معترف بود که مدیریت ایران ورزشی بالاتر از باورهای او بوده و هرگز نمیپنداشت حائز این سمت شود و در نتیجه وقتی ادامه حضورش در این سمت مستلزم برخورد با کسانی شد که وی محترم برمیشمرد، عرصه را خالی کرد و عباسیراد هم که مردی قانع و باشخصیت است پس از سه سال و نیم سرپرستی روزنامه زمانی مجبور به رفتن شد که لزوم جوانگرایی و حاکمیت ایدههای نو به اصل حاکم در مؤسسه تبدیل شد و عباسیراد که به شصت سالگی رسیده دور از آن روند تلقی میشد.
تاریخ قضاوت خواهد کرد
اینچنین بود که علی عالی از آخرین روزهای سال 1397 سکاندار ایران ورزشی شد. او جوانی است با ایدههای ویژه و بسیط خودش اما برای قضاوت اکمل درباره او و هر مدیر و سردبیر دیگری در تاریخ حیات یک ربع قرنی ایران ورزشی، باید حداقل یک ربع قرن دیگر صبر کرد زیرا فقط در کشاکش دورانهای مختلف و با مشخص شدن ردپای هر مسئولی و در قیاس کار و عملکرد تمامی آنها با یکدیگر میتوان فهمید هر یک از آنها کدام توصیفها و کدامین ناکامیها را داشتهاند. اکنون برای چنین کارها و ارزشگذاریهایی بسیار زود است و تا روزنامهای حداقل 50 ساله یا حتی 70 ساله نشود، نمیتوان نقش و نگار تاریخ را در آن با شفافیت رؤیت و بررسی و ارزشگذاری کرد و فقط در گذر زمان است که میتوان فهمید کدامین راهبرها و خطمشیها چیزی بوده که باید میبود و کدامین تصمیمها نشریه را به سوی خسرانها سوق داده است.
جایگاه تلاشگران
وجه مشترک تمامی آدمهای فوق تلاش برای ارتقای هرچه بیشتر ایران ورزشی بوده و خبرنگاران روزنامه در این راه کوششی بسیار بزرگتر داشتهاند اما در دورانهای مختلف با طبایعی که از مدیران مسئول و سرپرستان این روزنامه به یادگار ماند، ایران ورزشی به جایگاهها و مسیرهای متفاوتی کشیده و قطع آن چند بار کوچک و سپس دوباره بزرگ شد اما هرگز چیزی نشد که خوانندگان آن را موجودی غریبه بشناسند و از آن دوری کنند. همسو با مدیران متنوع و سنتی یا مدرنی که در رأس کار قرار گرفتند و از تمامیشان یاد کردیم و کارمندانی که آمدند و رفتند و هر یک تکههایی از وجود و شرافت خود را برای این روزنامه به ودیعت نهادند، ایران ورزشی در جایگاهی مستقر شد که فقط مستحق تلاشگران کم مزد و منت است. از دیروز تا امروز «ایرانورزشی» هرگز به غریبهها و خاک نخوردهها نبالیده و بر خودیها و زحمتکشان تکیه کرده و مسئولانش را هم پاس داشته است و برخی مثل توکلی، قاسمی، شوقی و عباسیراد در دوره زمامداریشان فقط مدیریت را متقبل شده و سردبیری را به افرادی دیگر (بهادرینژاد، عطایی و زاهدیان) سپردند و بعضی مثل کردی، رحمانی، شوقی و اطاعتی حائز هر دو سمت بودند اما تحت هر شرایطی کار تیمی و تلاش گروهی هرگز از ایران ورزشی رخت برنبسته و این بهترین میراث این روزنامه طی 23 سال حیاتش بوده است که اینک سال بیست و چهارم خود را هم آغاز میکند؛ سالی پر دغدغه و زحمت که انشاءالله ادامه و پایان آن بسیار شیرینتر از شروعش باشد که به واسطه رواج کرونا طعمی تلخ داشته است.
این «ایرانی»های تأثیرگذار و پردوام
در مطلبی که خواندید در کنار نامهای متعددی که آمد، اسامی پرتعدادی هم جا ماند که یک سبب اصلی آن فراموشکاری ذهنها است که اجازه نمیدهد همه نامها در یاد بماند و از این بابت پوزش میخواهم و معتقدم هر کسی که پای در این راه سخت نهاد و عضو ولو کوتاه مدت روزنامه شد، ارجمند بوده و چیزی بر آن افزوده و تأثیرگذار بوده است. نکات و اتفاقات دیگری هم بوده و هست که پرتعداد و شرحشان طولانی است و دیدگاه بهتری را نسبت به یک ربع قرن سپری شده به دست میدهد اما آنها را ننوشتم و از کنارشان عبور کردم تا همان تصویری ترسیم شود که باید بشود و برابر با حق و مصلحت است.
... و بخش فنی
امکان ندارد از «ایران ورزشی» بگوییم و از قسمتهای فنی آن که اگر وجود نداشته باشند، این روزنامه هم به دست مردم نمیرسد، یاد نکنیم. در این قسمت هم طی 23 سال سپری شده افراد متعددی مشغول به کار بوده و زحمات فراوانی را کشیدهاند تا روزنامه هرچه شفافتر و زیبندهتر روی دکهها خودنمایی کند و غنای مطالب خود را به نمایش بگذارد. آوردن نام تمام دوستان شاغل در این قسمت در ازای تاریخ حیات روزنامه تقریباً غیرممکن است و اصولاً در سالهای نخست بخشی از کار فنی شامل حروفچینی و صفحهبندی ایران ورزشی توسط کارکنان روزنامه ایران انجام میشد. از موقعی که پیکره کاری دو روزنامه با وجود استقرارشان در یک ساختمان به کلی از یکدیگر جدا شد، کارکنان قسمتهای فنی ایران ورزشی هم وظایفی فزونتر و به تبع آن جلوهگری بیشتری یافتند بهویژه که این روزنامه در اکثر اوقات با قطع بزرگ منتشر میشد و نه با قطع کوچکتر که شامل «ایران» نیز میشود و به همین سبب مطالب بیشتری داشت. با عذرخواهی از تمامی نسلهای قبلی که آوردن نامشان توماری سنگین را شامل میشود، از نسل فعلی و به واقع مردان و زنان شاغل در قسمتهای مختلف فنی روزنامه طی 15 سال اخیر یاد میکنیم و امثال فرشید بهاری، محسن ذاکری، علی عباسی، حامد حسینی، نسرین کاظمی و امید بحری در قسمت صفحهآرایی و احمد محمدی، میترا بلندقامتی و لیلا احمدنیا در بخش حروفچینی و مسعود قراگزلو، علیرضا عبدالوند، مهرداد افشار، فرشته معتمدی، معصومه مهدوی روشن، زهرا آرامی، انسیه جاوید، زهره صفاری و لیلا امیری در بخش تصحیح و ویرایش که کارهای سخت و جانفرسای خود را به نحو احسن به انجام رساندهاند. به آنها بیفزایید زهرا نیکبخت و سمیه مهدیپور را و پیش از آنها اکبر کرمی را که هر یک مدتی پست «مسئولدفتر» روزنامه را عهدهدار بوده و کارها و تماسهای داخلی و بیرونی روزنامه را هدایت میکردهاند. در میان آنها زهره صفاری به تدریج به خبرنگاری سرویس حوادث و گروه بینالملل روزنامه ایران نایل آمد و همین حالا مسعود قراگزلو در عین کارهای ویرایشاش یک فوتبالنویس شاخص است تا دریابد در این جمع زحمتکش چه استعدادهای بلیغی وجود داشته و دارند و برخی از آنها بهحق خود نرسیدهاند.
حرف آخر
از روز اول آمدنم به «ایران» که 26 سال از آن به سرعت برق و باد گذشته است، در شروع این مطلب یاد کردم و نام «محمد علمی» را آوردم. او هم هنوز مثل خودم در مؤسسه مشغول خدمت و همچنان صدیق و وظیفهشناس و یک نمونه خوب از ایرانیهای پر دوام و تلاشگر است. خدا او و همه «ایرانی»های صداقت طلب را حفظ کند.