احسان محمدی
لیگ برتر انگلیس- 25 ژانویه 1995
بازیکنان کریستال پالاس در ورزشگاه اختصاصیشان «سل هارست پارک» میزبان پسران فرگی بودند. 26309 نفر تمام صندلیهای ورزشگاه را پر کرده بودند، منچستریها با پیراهن دومشان یعنی سورمهای مقابل قرمز و سفیدپوشان یونایتد در زمینی که اندکی گلآلود به نظر میرسید میجنگیدند. بازی گره خورده بود، پیتر اشمایکل دانمارکی توپ برگشتی از مدافعان را با ضربهای بلند به یک سوم زمین کریستال پالاس برگرداند، اریک کانتونا مثل همیشه با پیراهن شماره 7 و یقهای که آن را تا نمیکرد به سمت توپ یورش برد اما در میانه راه ضربهای کاری به ریچارد شاو مدافع شماره 14 کریستال پالاس زد و او را نقش بر زمین کرد.
کمک داور اول بازی پرچمش را تکان داد و داور بیدرنگ کارت قرمز را از جیبش بیرون آورد و کانتونا که مثل همیشه حق به جانب و با دستهای باز و موهای کوتاه ایستاده بود را از زمین اخراج کرد. اعتراضهای اندی کول هم راه به جایی نبرد و کانتونا در میان هیاهوی هواداران تیم میزبان به سمت الکس فرگوسن رفت که مثل همیشه دستهایش را در جیب ژاکت ورزشیاش کرده بود و آدامساش را با حرص میجوید. همه چیز آرام به نظر میرسید، ستاره فرانسوی با کمترین اعتراض از کنار تماشاگرانی که با تمام قدرتی که در حنجرههایشان داشتند فریاد میزدند راه میرفت و گزارشگر بازی در مورد تصمیم داور حرف میزد. اندی کول هنوز سعی میکرد او را متقاعد کند که تصمیمش برای اخراج اریک کانتونا عادلانه نبوده است، داور کف دو دستش را به نشانه آرام بودن همه چیز برای شروع دوباره بازی به طرف زمین نشانه رفته بود که دوربین تلویزیونی به طرف گوشهای از ورزشگاه چرخید... .
باورکردنی نبود، کانتونا مثل ببری خشمگین که از لای در نیمه باز قفس به بیرون بگریزد، به هوا پرید و از روی تابلوهای تبلیغاتی کنار زمین پای راستش را در شکم مردی 40 ساله از هواداران کریستال پالاس فرو برد. به یکباره ورزشگاه با فریادهای کرکننده تماشاگران منفجر شد، بازیکنان به سمت کانتونا میدویدند و یکی از اعضای باشگاه منچستر در میان بهت نیروهای امنیتی نارنجیپوش میکوشید او را از ادامه این درگیری بیهوده منع کند. پیتر اشمایکل دروازهبان دانمارکی منچستر از فاصلهای دور خود را به کانتونا رساند و در حالی که فریاد میکشید به کمک چند نفر تا تونل خروجی زمین او را همراهی کرد. کانتونا با سری فرود آمده و خشمی که انگار آن را خالی کرده بود به سمت رختکن منچستر میرفت. تماشاگران او را به شدت هو میکردند و بازی تحت تأثیر این اتفاق، بیرمق و کسلکننده ادامه یافت و در نهایت با نتیجه یک بر یک به اتمام رسید.
تماشاگری که آن ضربه خردکننده را دریافت کرده بود توسط نیروهای امنیتی و پزشکی به بیرون از ورزشگاه منتقل شد. حالا همه منتظر بودند دلیل خشم ناگهانی و رفتار شگفت انگیز کانتونا را بدانند. او مرد محبوب الکس فرگوسن بود. کانتونا اواخر نوامبر 1992 با مبلغ ناچیز 2/1 میلیون پوند راهی منچستر شد. با همان قیمتی که منچستر سیزده سال پیش گری برتلس بیمصرف را خریده بود. کانتونا بعد دیگری به یونایتد بخشید. زمانی که سیستم 1-3-2-4 به تدریج محبوب اروپاییها میشد کانتونا به عنوان هافبک وسط پشت سر مارک هیوز قرار گرفت. بسان یک رهبر ارکستر. با تند و کند کردن ساز اعضای ارکستر. با چشمانی باز. فرگوسن دربارهاش میگفت: «میتوانست در زمین فضاهایی را ببیند که من نشسته روی نیمکت نمیدیدم.» حرکات سریعش با حداقل جابهجایی همراه بود. هنرمندانه و غیرمنتظره و از همه مهمتر لبالب از اعتماد به نفس. همان چیزی که جوانان منچستر یونایتد از یک سو و طرفداران از سوی دیگر سخت بدان نیاز داشتند. او در بیست و شش سالگی پا به اولدترافورد گذاشت. در همان سنی که جرج بست منچستر را ترک کرد. یاغیگری او با بست فرق داشت. همینطور با پل گاسکوئین. او مثل فرگوسن از شکست نفرت داشت. خودباور و مغرور. یک حرفهای تمام عیار مثل فرگوسن. او از اولین بازیاش برابر منچسترسیتی که جای گیگز را در میدان گرفت، روح متفاوتی به تیم دمید. اعتماد به نفس. چنانکه در یونایتد شانزده ضربه پنالتی زد که همه شان گل شدند. پانزده ضربه در جهت مخالف حرکت دروازهبان بر تورها بوسه زدند.» (نیمکت داغ- حمیدرضا صدر)
حالا King Eric لقبی که هواداران به او بخشیده بودند در لیگ برتر- جایی که فوتبال را با ذرهبین رصد میکردند- گرفتار مخمصهای شده بود که آسان نمیتوانست از کنار آن بگذرد. چه چیز خشم اریک کانتونا را تا آن اندازه موجب شده بود که هنرش در ورزش رزمی کونگ فو را پیش چشم 26309 تماشاگر حاضر در سل هارست پارک به رخ بکشد؟! گرچه تصویرهای تلویزیونی چیز زیادی را قبل از آن خشم غیرقابل کنترل نشان ندادند ولی او گفت که هوادار کریستال پالاس به او آب دهان پرتاب کرده و حرفهای نژادپرستانه بر زبان رانده است.
او در کنفرانس مطبوعاتی پس از بازی و در مقابل چشمان حریص خبرنگاران که میخواستند عطش خوانندگانشان را سیراب کنند به یکباره فیلسوف شد و با خونسردی خاصی که رگههایی از آن این روزها تنها در ژوزه مورینیو یافت میشود، گفت: «مرغهای دریایی برای این دنبال قایقهای ماهیگیری راه میافتند چون فکر میکنند ماهیهای ساردین ممکن است از توی قایق برایشان بیرون ریخته شود. خوش گذشت. قربون شما».
همین و تمام! بسیاری سخنان او مبنی بر توهین نژادپرستانه هوادار کریستال پالاس که حالا همه میدانستند نامش «متیو سیمونز» است را باور نکردند اما اینکه چرا کانتونا مثل کروکودیلی خشمگین از میان انبوه جمعیت «متیو» را در آن شب فراموش نشدنی طعمه کرد پرسشی است که برای آن پاسخی ندارند. بعدها سر آلکس فرگوسن در کتاب خاطراتش نوشت: «آن صحنه را ندیدم. حواسم به بازی بود. فقط شنیدم که اریک با یکی از هواداران کریستال پالاس درگیر شده. وقتی بعد از بازی، تصاویر ویدئویی درگیری را دیدم، دهانم از تعجب بازمانده بود. آیا این اریک بود که مثل جنگجویان چینی به آن مردک بیچاره حمله میکرد؟ میدانستم که آن هوادار حتماً حرفی به اریک زده. کانتونا آدم تندمزاجی بود ولی نه تا این حد که بخواهد کسی را اینطوری لت و پار کند.»
کانتونا پس از آن از مجازات ۲ هفته حبس نجات یافت و از طرف اتحادیه فوتبال اروپا و فیفا به ۹ ماه محرومیت از حضور در همه میادین محکوم شد. او البته موظف شد به کودکان در مدت محرومیتاش، فوتبال آموزش دهد و در فعالیتهای عامالمنفعه شهری مانند جمع کردن زبالههای خیابان به شهرداری کمک کند.
بعدها وقتی از او در مورد بهترین لحظه دوران ورزشیاش پرسیدند جاهطلبانه گفت: «بهترین لحظهام؟ لحظات خوب زیاد دارم ولی یکی را به همه ترجیح میدهم آن هم وقتی بود که با لگد آن هولیگان را زدم، نمیدانم رفتارم صحیح بود یا نه؛ فقط میدانم اگر باز هم در چنین شرایطی قرار بگیرم، بدون درنگ همین حرکت را تکرار خواهم کرد!»